مجلس دهم، غلبهی «قدرت لابیگری» بر «مقبولیت اجتماعی»
بصیر، پیرامون همایش دیروز فراکسیونهای مجلس 5 نکته را میتوان متذکر شد:
1. شاید بتوان دلیل اصلی برگزاری همایشهای دو فراکسیون اصولگرایان و امید را فقط در یک عامل جستجو کرد: وزنکشی سیاسی!
وزنکشی یا یارگیری به طرق مختلفی قابل انجام است. یکی همین برگزاری همایشهاست که لیدرهای دو جناح، با دریافت امضا از نمایندگان حاضر، از آنان میخواهند که به میثاق و آرمان فراکسیون پایبند بمانند و اصطلاحاً آنها را دور نزنند. البته این روش، چندان نمیتواند تعیینکننده باشد؛ چرا که در همین دو همایش، تعداد نمایندگان حاضر در سبد اصولگرایان 180 نفر و تعداد نمایندگان امید هم 150 نفر اعلام شد! با این حساب باید 40 نفر به تعداد نمایندگان مجلس دهم اضافه شده باشد که مجموعا 330 امضا جمعآوری شده است.
حضور فردی چون علی مطهری در هر دو همایش که به گفتهی خودش معلول فراجناحی بودن اوست، عملا نشاندهندهی سستی اینگونه فراکسیونهاست که اعضای آنها فقط و فقط برای انتخاب رئیس مجلس، با یکدیگر همگرایی دارند نه در امور جاری آن.
2. از سویی دیگر پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس، اکثر مطبوعات و رسانهها دو قطبی عارف-لاریجانی را بهگونهای برجسته نمودند که همهی منتخبان خواهناخواه تحت تأثیر این دوگانهی تحمیلی قرار گرفته و چارهای جز انتخاب یکی از آن دو نفر نمیبینند. البته شاید در واقعیت چنین باشد و بهارستانیها نمیتوانند جز اینها را برگزینند، اما شاید در مجلسی که اصلاحطلبان، آن را به دو قطب برجامیان و نابرجامیان تقسیم نموده و اصولگرایان نیز به بزرگترین حامی پارلمانی برجام روی آوردهاند، تشکیل یک «فراکسیون انقلابی» بسیار ضرورت دارد، چرا که قطعاً هستند نمایندگانی که ملاک افراد را نه در برجام و قدرت لابیگری، بلکه در پایبندی به اصول انقلابی میدانند و لذا باید سریعاً دست به کار شوند. این فراکسیون علیرغم تعداد کم کرسیهایش میتواند در جریانسازیهای درون و بیرون مجلس نقشآفرینی کند. کار تشکیلاتی این فراکسیون پیشنهادی، نباید در سایهی سنگین جوسازیهایی که اصلح را در عارف و لاریجانی میبینند، قرار بگیرد.
3. اینکه عارف اعلام کرده قصد رقابت با لاریجانی را ندارد، به عملگرایی او که ریشه در عقاید اصلاحطلبانهاش دارد باز میگردد. یعنی لاریجانی، بهطور بالقوه هم میتواند «با امید» باشد و هم «نا امید»! هم میتواند سیاستمدار معتدل باشد، هم تندرو!
حال که اصلاحطلبان، نامهی اعمال لاریجانی را به دست راستش دادهاند و عارف نیز پای نامه را مُهر زده، شکی نیست که انتخاب ریاست مجلس دهم کاملا تشریفاتی صورت بگیرد، مگر اینکه کسی مانند کواکبیان، برای رقابتیکردن آن، هل من مبارز بطلبد و چه بسا خود او نیز به لاریجانی رأی بدهد!
در چنین صورتی حباب ادعاهای اصلاحطلبان مبنی بر پیروزی در انتخابات خواهد ترکید؛ چرا که بیشک رئیس مجلسی که اکثریتش خواستگاه اصلاحطلبانه دارند، لاریجانی نخواهد شد!
4. انتخاب لاریجانی به عنوان رئیس مجلس از زاویهای دیگر نیز قابل ارزیابی است. اینکه رئیس مجلس دهم، رتبهی دوم حوزهی انتخابیهی خود را آن هم با ریزش آرای صد هزارتایی نسبت به دورهی قبل به دست آورده، نشان میدهد که در نظرگاه نمایندگان مجلس، شاخص «قدرت لابیگری» بر شاخص «مقبولیت اجتماعیِ» رئیس پارلمان، چربیده است!
5. روحانی یک سال فرصت دارد تا از این «پیروزی ارزشمند» برای تسهیل انتخاب مجددش در انتخابات سال 96 استفاده کند. او بهتر از هر کسی میداند که «دوستت دارمِ» لاریجانی به «فدایت شومِ» عارف میارزد. همین که لاریجانی بتواند روح پاستور را در بهارستان حاکم کند، برای روحانی امتیاز بزرگی است و بعید است که عارف از پس چنین کار مهمی بر بیاید.
از طرفی خیال روحانی از بابت عدم کاندیداتوری لاریجانی در انتخابات سال آینده نیز جمع است، اما عارف این پتانسیل را دارد که همچون خرداد 92، نامهای از لیدر دوم خرداد دریافت کند و با حمایت از هاشمی که رأی روحانی را 3 درصد میدانست، «پروژهی عبور از روحانی» را کلید بزند.
روحانی فعلا میتواند تا انتخابات 96، از تشکیل چنین مجلسی خوشرقصی کند؛ اما باید بداند که سال آینده اوضاع کاملا عوض خواهد شد و او باید مردمی را اقناع کند که دیگر زیر بار وعدهی زمانبر بودن اثرات برجام نخواهند رفت.
دانا