خوش خدمتی به بهانه حقوق بشری!/ وقتی فائزه روی پهلوی ها را سفید میکند/ محمدرضا شاه هم جرات دین خواندن بهائیت را نداشت
بصیر، با وجود اینکه کمتر از دو قرن از بوجود آمدن فرقه و تاکید می کنم فرقه بهائیت در ایران و کشورهای خاورمیانه گذشته است با حمایت و همراهی قدرت های استعماری و شبکه های نفوذ، این مسئله همواره یکی از چالش های امنیتی و مذهبی کشورهای منطقه بوده است. هیچ حکومت و مذهب ریشه دار و اصولی نتوانسته است این فرقه دست ساز را قبول کند و به رسمیت بشناسد. و تنها کشورهای استکباری مانند انگلیس که به دنبال تضعیف قدرت های منطقه ای و نفوذ بر آنها بوده اند از آنها حمایت کرده اند. در زمره حامیان این فرقه باید اسرائیل و آمریکا را نیز اضافه نمود که دیگر نیاز به شرح بیشتر نیست.
تا به امروز در ایران هیچ نهاد رسمی و وابستگان دستگاه های حکومتی از قاجار و حتی پهلوی نیز این فرقه را به رسمیت نشناخته است. این گزاره درست است که در دوره پهلوی بهائیان توانستند قدرت پیدا کنند و تا نزدیکی راس قدرت کشور نیز برسند لکن در همان وضعیت هم کسی آنها را به رسمیت نشناخته بود.
در دوره قاجار که اوج حضور و فعالیت آنها بود و زمانی که از بحث و مناظره علمی با علمای زمان عاجز ماندند دست به فتنه انگیزی و کشتار مسلمان زدند. امیر کبیر به سرعت مجموعه ای از اقدامات را برای محدود نمودن و از بین بردن آنها انجام داد. محمد باب را در تبریز اعدام کرد و بهاء را تبعید کرد و مجموعه ای از بهائیان را به زندان انداخت. بعد از این حرکت آنها به طور مخفیانه و محدود فعالیت کردند و در دوره قاجار دیگر نتوانستند عرض اندام جدی داشته باشند.
در دوره پهلوی با توجه به نفوذ گسترده انگلیس ها بهائیان توانستند تشکیلات مخفی خود را گسترش دهند و بسیار از مناصب سیاسی و اقتصادی را به دست آورند. تا جایی که از نزدیکان شخص محمدرضا شاه من جمله دکتر ایادی پزشک مخصوص و دوست صمیمی وی و حتی نخست وزیر سیزده ساله کشور امیر عباس هویدا نیز بر اساس برخی اسناد از بهائیان بوده اند.
با وجود حمایت بسیارجدی داخلی و خارجی از بهائیان در دوره پهلوی اما باز هم کسی جرائت به رسمیت شناختن آنها به عنوان یک اقلیت دینی و یا حتی دین!!! را نداشت. و ما هیچ کجا در موضع رسمی و حتی غیر رسمی سران رژیم گذشته نشانی از حمایت رسمی از آنها نمی بینیم.
بعد از انقلاب و با برچیده شدن دست نفوذ بیگانگان از کشور آنها به شدت محدود شدند. علمای دین آنها را مرتد و نجس دانستند و معامله و معاشرت با آنها را جایز ندانستند و مبارزه با آنها را هم واجب کردند. قانون هم وجود آنها را به رسمیت نشناخت و همواره مبارزه با آنها را ترویج کردند. و امام خمینی (ره) در موضع گیری که به حمایت ریگان از این ها داشتند خطاب به او فرمود: «اگر این ها جاسوس نیستند شما صدایتان در نمی آمد. این ها هم جاسوس اند. مسئله این است که طرفدار این ها شما آقای ریگان هستید»
رهبر معظم انقلاب نیز در همین راستا فتوایی در حرمت معاشرت و ضرورت مبارزه با این فرقه را اعلام کردند.
با این وجود فرزند یکی از سران نظام و حکومت اسلامی هفته گذشته در اقدامی بسیار عجیب و شک برانگیز به دیدار یکی از محکومان و سران بهائی رفت و زیر تصویر عبدالبهاء عکس یادگاری گرفت. پس از انتشار این عکس موضع گیری های بسیاری از سوی مردم و مسئولین ابراز شد. فائزه هاشمی در پاسخ به انتقادات تاکتیک فرار به جلو را پیش گرفت و گفت: نگاه من به این موضوع نگاه حقوق بشری است، آنها هم باید مثل شهروندان دیگر از حقوق اولیه شهروندی برخوردار باشند. اینکه کدام دین خوب است و کدام دین بد است، این بحث ها نیست.
هاشمی در این اقدام خود هم به دیدار آنها رفته و هم دفاع کرده و آنها را دین خوانده و رسمیت نیز به آنها داده است. این کار را شاه در رژیم سابق هم نکرده بود. کسی که زمانی نماینده مردم بوده و عمری نان این انقلاب و مردم را خورده امروز بهائیان را به رسمیت می شناشد و زیر تمثال بهاء عکس یادگاری میگیرد!
حال باید نشست و دید که آقای هاشمی رفسنجانی که از مبارزان و آیت الله های انقلاب هستند چگونه و چطور با این حرکت فرزند خود مقابله می کند؟ و یا بازهم به مانند دیگر مواردی که فرزندان خود رفتار غیر قانونی و خارج از عرف انجام داده اند از آنها حمایت می کند؟
تیتریک