بی.بی.سی: آیت الله طالقانی مخالف اصل ولایت فقیه بود!
بصیر،
شبکه بی.بی.سی فارسی که در هفته گذشته با دو دروغ علیه آیت الله سیستانی و سندسازی علیه بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، نام خود را بار دیگر بر سر زبانها انداخت، در جدیدترین دروغگوئی خود در واکنش به انتخاب قاطع آیت الله جنتی با اکثریت آراء به عنوان رئیس جدید مجلس خبرگان رهبری، با انتشار مطلبی به بررسی سرنوشت اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی که در اولین انتخابات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به این مجلس راه یافته و از ۲۸ مرداد تا ۲۴ آبان سال ۱۳۵۸ مسئولیت تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی را عهدهدار بودند، پرداخت.
“فرشته قاضی” خبرنگار سابق روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلبان که تا چندی پیش، یکی از گردانندگان سایت ضد انقلاب “روزآنلاین” بود، در گزارش خود در بی.بی.سی فارس در ادعایی عجیب، آیت الله طالقانی را از “مخالفان سرسخت اصل ولایت فقیه” معرفی کرد!
این ادعای دروغین شبکه سلطنتی انگلیس که بدون ارائه هیچگونه مستندی صورت گرفته است در حالی است که با مرور خاطرات اعضای اولین دوره خبرگان و همچنین آثار باقی مانده از این مجاهد انقلابی کذب بودن آن مشخص می گردد.
آیت الله طالقانی شخصیتی بود که به خاطر داشتن خصوصیات اخلاقی همچون خدوم و دلسوز بودن برای مردم و همینطور جایگاه و نقشی که در انقلاب داشت، درمیان قلوب عامه مردم محبوبیت زیادی پیدا کرد، برای همین جریان های معارض در انقلاب هم با یک سوءنیتی او را پدر می خواندند و حتی در میان اذهان و افکار عمومی به دنبال مصادره شخصیت و اندیشه وی بودند و همین امر باعث گردید تا اندیشه های ایشان بر مردم پوشیده بماند و یا سبب گردید تا فضا برای انتساب های نادرست نسبت به ایشان فراهم گردد.
بر همین اساس زخم خوردگان از انقلاب پس از درگذشت ایشان تا به امروز ادعا کرده اند که ولایت فقیه در اندیشه طالقانی جایی نداشت و این در حالی است که اندیشه و تفکر مرحوم طالقانی آن هم به خصوص در باره حکومت را باید با مبانی فکری ایشان شناخت،
آیتالله طالقانی بحث خود را در موضوع حکومت از توحید آغاز میکند. او به توحید از این حیث بها میدهد که دعوت به یگانگی و پرستش خداوند میتواند مانع از بروز استبداد در زمین در هر دورهای باشد. به همینخاطر ایشان ضمن بحث درباره توحید ذات و توحید عبادت به بحث توحید قیمومیت و نظامات و قوانین می پردازد. یعنی آیتالله طالقانی در طرح حکومتی خود به اصول اشاره میکند و به همینخاطر به سراغ بحث توحید میروند لذا آیتالله طالقانی در مقدمه ای که بر کتاب تنبیه الامه مرحوم نائینی نگاشته است به وضوح آورده است:
“چنانکه اراده خداوند در سراسر جهان حکومت دارد ، در اختیار و اراده و اجتماع انسانی هم که جزء ناچیزی از جهان است همان باید حاکم باشد و حکومت تنها برای خداوند است ان الحکم الا لله و این اراده برای بشر به صورت قانون و نظامات درآمده و در مرتبه بعد کسانی حاکم به حق و ولی مطلقند که اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم این قوانین باشند که پیامبران و امامان هستند و در مرتبه بعد از آن ما شیعیان معتقدیم که کار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مؤمنین است که هم عالم به اصول و فروع دینند و هم خود محکوم ملکه عدالتند و اینجا نوبت به انتخاب و تعیین مردم می رسد[1]”
البته باید توجه داشته باشیم که مرحوم طالقانی هم چون امام خمینی برای مردم جایگاه و نقش تعیین کننده قائل بودند و هم چون امام خمینی که معتقد بودند امروز تمام ملت باید در سرنوشت خودشان دخالت کنند[2] ایشان هم معتقد بودند سرنوشت مردم باید به دست خود مردم باشد و مردم باید خود بر مقدرات خود حاکم باشند[3] ولی این دخالت مردم با حاکمیت دینی و الهی منافاتی ندارد لذا به همین خاطر ایشان میگوید که حکومت در دوران غیبت از آن فقیه است و این دیدگاه مرحوم طالقانی بر مبنای فکری ایشان که همان توحید است مبتنی می باشد ایشان معتقد بود توحید تنها یک عقیده قلبی و درونی نیست و هم چنین تنها یک بحث فلسفی و کلامی نیست که چون با دلیل و برهان اثبات شد در گنجینه کتب بایگانی شود، بلکه حقیقتی است که باید در فکر و عمل تحولاتی پدید آرد و جهت سیر زندگی و خط مشی اجتماعی را برگرداند [4]در عین حال مرحوم طالقانی معتقد است که این مسئله یعنی تصدی گری فقیه در امور حسبیه محدود است.
ممکن است این ذهنیت پیش آید که آیتالله طالقانی به بسط ید فقیه آنگونه که امام(ره) معتقد است، اعتقادی نداشته است. اتفاقا آیتالله طالقانی با تعریفی که از امور حسبیه ارائه میدهد این ابهام را برطرف میکند. ایشان بر این نظر است که ما شیعیان معتقدیم که مجتهدان جامعالشرایط از امام(ع) نیابت دارند، قدر مسلم این نیابت در امور حسبیه است؛ مانند ولایت بر صغار و مجانین و تصرف در اموال بیصاحب و اوقاف مجهولالتولیه و صرف آن در موارد خود و این قبیل. حالا اگر کسی بخواهد به این موارد بسنده کند، این نتیجه را میگیرد که تاسیس حکومت جزو شئونات فقیه نیست اما ایشان در ادامه مینویسد که چون نظم و حقوق عمومی از اکمل و اوضاع موارد حسبیه است، پس نیابت علما در این موارد مسلم و وجوب اقامه این وظایف حتمی است. این درواقع همان نظریه ولایت فقیه است که آیتالله طالقانی به شیوه خود ارائه کرده است.[5]
معارضین جمهوری اسلامی و رسانه های وابسته به آنان همچون بی.بی.سی فارسی در طول این سالها به دنبال این القای ذهنیت هستند که راه مرحوم طالقانی را از راه امام خمینی جدا نمایند در حالیکه مرحوم طالقانی نظرشان نسبت به امام ، نظر مرید به مراد بود ، بارها ابراز کرده بودند که من هر آن چه را که امام بگویند تابع هستم[6] این مخلص همیشه سعی کردهام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد [7] ایشان درباره امام خمینی هم چنین می فرماید: مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است.[8]
بنابراین باید گفت در خصوص اعتقاد به اصل وجود ولایت فقیه در میان یاران امام از جمله مرحوم طالقانی تردیدی وجود ندارد و همان طوریکه اشاره کردیم از نظر مرحوم طالقانی مخالفت با رهبری و شخص امام مخالفت با دین اسلام است یعنی برای رهبری امام خمینی جایگاه و مرتبت دینی و الهی قائل است که مخالفت با او را مخالفت با دین اسلام می داند اگر صرف مرجعیت دینی بود می توانست بگوید من هم مجتهد هستم و نظر خودم را دارم.
در این میان با مرور خاطرات منتخبان ملت در خبرگان قانون اساسی هم می توان به اعتقاد این شخصیت بزرگ انقلاب به اصل ولایت فقیه پی برد.
آیتالله سید محمد خامنهای که پس از پیروزی انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسی فعالیت و هم اکنون به عنوان یک فیلسوف و مجتهد عهدهدار ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا است، در گفتوگویی مشروح با همشهری ماه در اردیبهشت ماه 1390 به تاریخچه تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جریانات اوایل پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرده و پیرامون مباحثات انجام شده درباره گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی گفت: ” مرحوم طالقانی موافق بود، اما به شدت ملایم هم بود. موضع مرحوم بهشتی تقریبا معلوم بود و هم نبود و در کل سینه چاک نمیکرد. مرحوم آیت ریشش را اما برای این مساله میتراشید، مرحوم آیتالله منتظری هر چند کارهای اخیرش را قبول ندارم اما به صراحت دفاع کرد ولی مرحوم بهشتی هیچ وقت به صراحت نگفت. در کل بحثهای زیادی شد و بالاخره با تلاش این اصل رای آورد و غوغایی برپا شد. عزاداری برای نهضت آزادی بود. “
البته نباید از سخنان سید مهدی طالقانی، فرزند مرحوم آیتالله طالقانی در اوج روزهای فتنه 88 که گفته بود: «پدرم از هر جریانی به غیر از جریان اصیل ولایت فقیه تبری میجست»، به سادگی عبور کرد زیرا این اظهارنظر در آن روزها برای آنها که قصد داشتند آن عالم وارسته را برای اهداف شوم خود در تقابل با نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مصادره کنند، بسیار گران آمد،
مرور این مسائل نشان می دهد که دروغ بزرگ بی.بی.سی فارسی در انتساب یک تهمت ناجوانمردانه به فردی عظیم الشان که امام خمینی در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت ایشان فرمودند “مجاهد عظیم الشأنی است که براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود، ایشان یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند”، به دلیل ناکام ماندن اهداف شوم کشورهای غربی به عنوان صاحبان این رسانه ها به دلیل وجود مقام منیع ولایت فقیه در راس جمهوری اسلامی بوده و اینگونه اقدامات مذبوحانه تنها از سر استیصال و درماندگی می باشد.
گفتنی است این سه گانه دروغگویی بی.بی.سی در یک هفته گذشته در حالی است که مسئولان این شبکه ترجیح داده اند نسبت به اعتراضات صورت گرفته سکوت کرده و نجات خود از این مهلکه ای که در آن گرفتار شده اند را به گذر زمان بپسارند.
1].سید محمود طالقانی، مقدمه تنبیه الامه آیت اله نائینی ، سهامی انتشار، ص 14و 15
2]. کلمات قصار، ص123
3]. به نقل از شورا و آزادی ، علی شیرخانی، ص159.
4]. سید محمود طالقانی، توحید از نظر اسلام، پیام آزادی، ص29.
5]. نقش آیت اله طالقانی در تحولات تاریخ معاصر ایران در گفت و شنودی با دکتر موسی حقانی.
[6]. دکتر عباس شیبانی،یادنامه اباذر زمان، روزنامه رسالت شهریور 1380.
[7]. علیرضا ملائی توانی، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، نشر نی، 1388، ص149 .
[7]. اطلاعات ، 1اردیبهشت 1358، صفحه 4و7.
دانا