شیخی که جانش را برای اجرای دستورات دینی داد/شیخ فضلالله مدرس تشکیل حکومت دینی
بصیر، شیخ فضلالله نوری یکی از افتخارات دیار علویان است که به اعتقاد بسیاری از محققین مهمترین رهبر دوران مشروطیت شناخته می شود.
وی در سال ۱۲۵۹ ق. در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران از خانوادهای متدین و روحانی به دنیا آمد، شیخ فضل الله پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد و تحصیلات ابتدایی را در «بَلَده» (مرکز منطقه نور) آغاز کرد.
پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد، سپس برای تکمیل دانش خویش به نجف هجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف میرزا حبیب الله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت و بعد از مدّتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد، وی یکی از مهمترین شاگردان میرزای شیرازی بود که در جنبش تحریم تنباکو نقش بهسزایی داشت.
شیخ فضلالله نوری علاوه بر فعالیتهای سیاسی دارای تالیفات و کتابهای فراوانی است که متاسفانه بعد علمی وی تحت تاثیر فعالیتهای سیاسی قرار گرفت، وی کتابهایی همچون رساله منظوم فقهی «الدّرر التنظیم» به عربی، بیاض (کتاب دعا)، رساله فقهی فی قاعده ضمان الید، رساله فی المشتق ، صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه). را از خود به یادگار گذاشته است.
مقام علمی شیخ در حدی بود که حتی دشمنان وی هم به بزرگی وی اعتقاد داشتند. احمد کسروی مینویسد:
“حاجی شیخ فضلالله نوری … از مجتهدان بهنام و باشکوه تهران شمرده میشد.” و حتی یپرم خان ارمنی ـ که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد ـ در یادداشتهای خصوصی خود نوشته است:
“شیخ فضلالله نوری ، روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب میشد.” همچنین فریدون آدمیت معتقد است: “متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری بود. از علمای طراز اوّل که پایهاش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناختهاند.”
شیخ فضلالله ایدههای متفاوتی نسبت به مشروطه داشت و به گفته خود آن را (( مشروعه)) میخواست و میگفت: “مشروطه خوب لفظی است، شاه دستخط مشروطیت را دادند، شاه مرحوم دستخط دادهاند، مشروطه باید باشد ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود، نه هرج و مرج.”
احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» پس از نقل جریان افتتاح مجلس شورای ملی مینویسد: “… چون میبایست نظامنامه داخلی نوشته میشد، کسانی از نمایندگان را برای نوشتن آن نامزد گردانیدند. در این میان قانون اساسی نیز نوشته میشد.” سپس راجع به نویسندگان قانون اساسی و چگونگی آن مینویسد: “گویا مشیرالملک و مؤتمنالملک پسران صدراعظم آن را مینوشتند، یا بهتر بگویم ترجمه میکردند…”
این مسأله همان سرآغاز اختلاف و اعتراض و جدایی شیخ فضلالله از جریان نهضت مشروطیت و مخالفت با حکومت مشروطه است. شیخ فضلالله در نامهای به یکی از علمای شهرستانها مینویسد: “… چه اتفاقی افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید؟…” شیخ فضلالله همان زمان در جایی گفته بود مشروطهای را که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سردرآورد، نمیخواهد.
شیخ فضلالله این امر را که مجلس بتواند صرفاً به استناد رأی اکثریت حتی برخلاف قوانین و احکام شرعی، قانون وضع نماید، مردود میداند و متقابلاً موافقت خود را با مجلسی که با رعایت احکام اسلام، قانون وضع نماید، اعلام داشته و در یکی از سخنرانیهای خود، موضع و مقصودش را چنین اعلام میدارد: “ایّهاالناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم صریحاً میگویم که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قرآن و بر خلاف شریعت محمدی (ص) و بر خلاف مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارد. من همچنین مجلسی میخواهم.”
اینچنین است که او در سوم تیرماه ۱۲۸۶ به عنوان اعتراض به حرم حضرت عبدالعظیم مهاجرت میکند و با سخنرانیها و انتشار لوایح در صدد برملا ساختن مقاصد مشروطهخواهانی که مشروطهای بدون تعهد به اسلام دنبال میکردند، برمیآید. در این هجرت حدود ۵۰۰ نفر شیخ را همراهی کردند و او تئوری مشروطه مشروعه را در همین دوران تبیین کرد.
در یکی از لوایح منتشر شده از سوی مهاجرین به رهبری شیخ فضلالله آمده است: “ای مسلمانان کدام عالم است که میگوید مجلسی که تخفیف ظلم نماید و اجراء احکام اسلام کند، بد است و نباید باشد. تمام کلمات راجع است به چند نفر لامذهب بیدین آزادی طلب که احکام شریعت قیدی است برای آنها. میخواهند نگذارند که رسماً این مجلس مقید شود به احکام اسلام و اجراء آن.”
از این پس اختلافات بین مشروطهخواهان و شیخ فضلالله و طرفدارانش جدیتر شد. شیخ فضلالله در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه داد تا اینکه طرح ترور شیخ ریخته شد.
در ۱۶ ذیالحجه ۱۳۳۶ قمری برابر با نهم دی ماه ۱۲۸۷ توسط کریم دواتگر به وی سوءقصد شد و گلولهای به پای شیخ اصابت کرد. ضارب نیز هنگام دستگیری گلولهای به گلوی خود شلیک کرد و مجروح شد ولی پس از مدتی که در زندان به سر برد شیخ ضارب خود را بخشید.
در این دوره جنگ بین مشروطهخواهان و مستبدین با فتح تهران توسط قوای بختیاری و مجاهدین گیلانی پایان یافت و محمدعلی شاه از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد بر تخت سلطنت تکیه زد.
به شیخ فضلالله پیشنهاد شد تا برای تأمین جانی و مالی به سفارت روس پناهنده شود، اما وی نپذیرفت و اینچنین بود که خانه شیخ فضلالله نوری در روز ۸ مردادماه توسط گروهی از مشروطهخواهان محاصره شد.
وی را سه روز در کاخ گلستان در بازداشت نگاه داشتند و سرانجام در روز ۱۱ مرداد ماه پس از محاکمهای کوتاه توسط شیخ ابراهیم زنجانی، شیخ فضلالله نوری را برای اجرای حکم اعدام به میدان توپخانه بردند و یپرم خان ارمنی که ریاست نظمیه را به عهده داشت حکم را به اجرا درآورد و شیخ به دار آویخته شد.
اعدام شیخ شهید نقاب از چهره مدعیان دروغین آزادی و عدالت برداشت و مردم فهمیدند که مشروطیت سرابی بیش نبوده است، کمکم روحانیان دیگر نیز از مجلس و دولت کنار گذاشته شدند و زمینه جدایی دین از سیاست فراهم شد.
آیات عظام نایینی، آخوند خراسانی، طباطبایی، بهبهانی و طباطبایی یزدی همگی از شهادت شیخ فضل الله متأثر شدند و دریافتند که واقعیتهای تلخی در پشت ظواهر فریبنده پنهان بوده است. امّا دیگر دیر شده بود.
میتوان گفت که شیخ فضلالله نوری اولین کسی بود که به اندیشه مشروطه مشروعه باور و ایمان داشت اما متاسفانه به دلیل وجود دشمنان در بین مشروطهخواهان و ایجاد اختلاف و دودستگی بین آنها این امر محقق نشد. اندیشهای که سالها بعد امام خمینی موفق شد به شکل مدرن تری بحث ولایت مطلقه فقیه را مطرح کند و از درس های شکست های مشروطه استفاده نماید تا انقلاب اسلامی همانند مشروطه توسط ایادی خود فروخته شرق و غرب شکست نخورد.
حضرت امام خمینی (ره) با تأیید نظر شیخ شهید در مورد مشروطه مشروعه و تجلیل از تلاش او در راه تصویب قانون اساسی موافق با قوانین اسلامی، انحراف نهضت مشروطیت از مسیر صحیح و اعدام شیخ شهید را کار بیگانگان و عمّال داخلی آنها میدانست که به موجب ترس از قدرت اسلام و روحانیان به این کار دست زدند.
ایشان در این مورد میفرمایند: “لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضل الله ـ رَحِمهُ الله ـ ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد، در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضلالله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضلالله را در حضور جمعیّت به دار کشیدند.”
اینگونه بود که شیخ فضلالله نوری پس از سالها مجاهدت به شهادت رسید و درس بزرگی به آیندگان بعد از خود داد که برای تشکیل حکومت حتما باید دستورات دینی در آن لحاظ گردد.
رضا سیفایی