مروری بر سالمترین و ناپاکترین مجلس شورای ملی
برخلاف آنچه رهبران مشروطه و تنظیمکنندگان قانون اساسی، آرزوی آن را داشتند، مجلس شورای ملی، جز در برهههایی کوتاه، تقریباً هیچگاه، برآیند اراده ملی نشد و جایگاه و نقش این مهمترین دستاورد انقلاب مشروطه، خیلی زود، و بهدلایل گوناگون، مورد دستبرد قرار گرفته و تنزلی اسفانگیز پیدا کرد.
*دوره اول تا پنجم مجلس، در دوران سلطنت قاجارها تشکیل شد
در تمام عمر 72 ساله مشروطیت (1285- 1357)، 24 دوره مجلس شورای ملی در ایران تشکیل شد. دوره اول تا پنجم مجلس، در دوران سلطنت قاجارها تشکیل شد؛ مجلس پنجم، همانی بود که، در 9 آبان 1304، رأی بهانقراض قاجاریه و برقراری سلطنت در خاندان پهلوی داد. هنگامی که رضاشاه از سلطنت کنار رفت، مجلس شورای ملی دوره دوازدهم واپسین ماههای عمر خود را سپری میکرد؛ همچنان که، واپسین ماههای حیات مجلس هفدهم هم، با کودتای 28 مرداد 1332 همزمان شد. انقلاب اسلامی هم (در 22 بهمن 1357)، در حالی بهعمر نظام شاهنشاهی پهلوی پایان داد که، هنوز حدود 6 ماه از دوره فعالیت مجلس 24 شورای ملی باقی بود.
*مجالس دوره اول تا چهارم شورای ملی سالمترین مجلس شورای ملی
مجالس دوره اول تا چهارم شورای ملی، در مجموع، سالمترین و مردمیترین تمام ادوار 24 گانه قانونگذاری در دوره مشروطیت محسوب میشد که میتوان تأیید کرد، در جریان برگزاری انتخابات آن، کمترین تقلب و اعمال نفوذ سازمانیافته دولتی یا سایر مراجع قدرت و نفوذ، صورت گرفت.
مروری گذرا، بهکارنامه 24 دوره مجلس شورای ملی، کمابیش، ما را بهاین نتیجه رهنمون میسازد که، برخلاف آنچه رهبران مشروطه و تنظیمکنندگان قانون اساسی، آرزوی آن را داشتند، مجلس شورای ملی، جز در برهههایی کوتاه، تقریباً هیچگاه، برآیند اراده ملی نشد و جایگاه و نقش این مهمترین دستاورد انقلاب مشروطه، خیلی زود، و بهدلایل گوناگون، مورد دستبرد قرار گرفته و تنزلی اسفانگیز پیدا کرد؛ و بهعبارت دیگر، بهسختی میتوان، تأیید کرد که، فقط در برهههایی بس کوتاه، مجلس شورای ملی «در رأس امور بود!».
با اتکای بهاسناد و منابع متقن تاریخی، میشود از این هم فراتر رفت و تصریح کرد، در اکثری از ادوار مجلس شورای ملی، کسانی که بهعنوان نماینده حوزههای انتخابیه گوناگون، بهبهارستان راه پیدا کردند، این حضور خود در مجلس را «مدیون» مردم کشور نبودند و بهتبع آن، دامنه و گستره کمی و کیفی کارنامه دوران نمایندگیشان هم، ضرورتاً نمیتوانست، در راستای اهداف و وظایفی تبیین و تعریف شود که قانون اساسی مشروطه مقرر و معین ساخته بود.
مجالس دوره اول تا چهارم شورای ملی، در مجموع، سالمترین و مردمیترین تمام ادوار 24 گانه قانونگذاری در دوره مشروطیت محسوب میشد که میتوان تأیید کرد، در جریان برگزاری انتخابات آن، کمترین تقلب و اعمال نفوذ سازمانیافته دولتی یا سایر مراجع قدرت و نفوذ، صورت گرفت؛ بگذریم از اینکه، بهدلیل بحرانهای سراسر گسترشیابنده سیاسی، اقتصادی، امنیتی (که در درجه اول از حضور سلطهجویانه و تجاوزکارانه قدرتهای خارجی و تندرویها و افراطکاریهای عناصر داخلی مخالف و موافق مشروطه نشأت میگرفت)، مجالس چهارگانه مذکور، عملاً، از انجام تمام و کمال، وظایف نمایندگی خود در چارچوب قانون اساسی مشروطه بازماندند.
*مجلس اول، دوم و سوم مشروطه تعطیل شد
اولین بار در جریان برگزاری انتخابات دوره پنجم بود که، مداخله دولت (رضاخان) در گزینش نمایندگان دلخواه، بهگونهای بیسابقه، افزایش یافت؛ و همین مجلس هم بود که موجبات صعود شبهقانونی رضاخان بهسریر سلطنت ایران را فراهم آورد، که اکثریت نمایندگانش، حضور خود در مجلس را مرهون رأی و اراده مردم حوزههای انتخابیه خود نبودند.
از آن پس، فقط در مجلس ششم بود که اقلیتی اندک، از نمایندگان واقعی مردم در مجلس حضور یافتند و از مجلس هفتم (بهاستثنای یکی دو نفر) تا مجلس سیزدهم (که انتخابات آن در دوره رضاشاه برگزار گردید) حتی یک تن از مجلسنشینان، حضور خود در بهارستان را مرهون آراء مردم حوزه انتخابیه مربوطه نبود.
*مجلس در دوران شانزده ساله رضاخان آلت دست بود
در دوران شانزده ساله سلطنت و در واقع حکومت رضاشاه مجلس فقط و فقط آلت فعل علایق و خواستههای او بود. در این دوره، حتی یک لایحه دولت، در مجلس رد یا با مخالفت جدی روبرو نشد. سلطه دستگاههای امنیتی و سیاسی تحت هدایت حکومت بر مجلس تمام و کمال بود و نمایندگان را کمترین جرأت و اراده انتقاد و حتی سئوال از مجموعه دولت و حکومت پیدا نشد.
اگرچه اکثریت نمایندگان دوره هجدم، تمام نمایندگان دوره نوزدهم و قریب بهتمام نمایندگان دوره بیستم مجلس شورای ملی، نهمنتخب مردم، بلکه، برگزیده حکومت و دولت بودند؛ اما، آخرین رمق مجلس، در جایگاه مهمترین نماد و دستاورد انقلاب مشروطه، در همین سه دوره اخیر و طی دهه 1330، از آن گرفته شد.
* مردم یک دهه هیچ نماینده واقعی در مجلس نداشتند
بدینترتیب، از سه چهار دوره نخست مجلس شورای ملی که بگذریم؛ میان نمایندگان مجالس دوره رضاشاه، با مردم کشور، تقریباً هیچگونه ارتباط معناداری وجود نداشت؛ اکثری از مجلسنشینان دهههای 1320 و 1330، را نمیشد، بهمعنای واقعی کلمه، نماینده مردم دانست؛ نمایندگان مجالس دهه 1340 و 1350 هم، که تماماً برگزیده حکومت بودند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران