«خانهدار شدن خبرنگاران مازندران»؛ آیا این پروژه هم به تاریخ پیوست؟/وقتی چاقو دسته خودش را میبرد!

بصیر، داشتن سرپناه از دوران انسانهای ماقبل تاریخ به امروز از شاخصترین دغدغه های بشری بهشمار می آید، جای ترید باقی نیست که آدمی با امید، روزگار، را سپری میکند، خبرنگاران از قشر زحمت کش و بیادعای جامعه بهشمار میآیند که با کمترین دستمزد و درآمد ناچیز به رسالت اطلاعرسانی در جامعه می پردازند.
رویای خانهدار شدن در روستا عجیب بود چه برسد به شهر، جای شکی باقی نیست که قشر خبرنگاران با درآمد نا چیز به رسالت اطلاع رسانی در جامعه میپردازند.
* پیامکی که فقط در لحظه امیدآفرین بود
قشر خبرنگار با درآمد ناچیز توان خرید واحد مسکونی را در سطح شهر و حتی روستا نخواهد داشت و همیشه داشتن سرپناه برای ایجاد آرامش وآسایش خانواده، ذهن خبرنگاران را به خود مشغول کرده بود تا اینکه از سوی نماینده سابق خانه مطبوعات غرب مازندران در چالوس بهصورت پیامک و فراخوان حضوری از تکتک خبرنگاران غرب مازندران برای ثبت نام و عضویت در شرکت تعاونی مسکن خبرنگاران شد.
در ابتدای امر بهدلیل حسن نیت کار خیرخواهانه، به نیل رسیدن به سرپناه مطمئن که در واقع حق طبیعی هر خبرنگار است، جامعه خبری غرب مازندران را خوشحال و مسرور کرد، در حالی که این قضیه بمانند سایر افسانههای ایرانی به تاریخ پیوست و خبرنگاران غرب مازندران برای همیشه به حیرت و تأسف واداشت، زیراکه: «از ماست که بر ماست!»
بارها و بارها از افراد مسن شنیدهام که خوش گفتهاند: تیغه هیچ گاه دسته چاقو را نمی برد! در حالی که این دفعه ورق روزگار برگشته و رقم دیگری زده است چه باید کرد؟ به قول شاعرشیرین سخن پارسی که خوش سروده است: چون دوست دشمن است، شکایت نزد که بریم ای دوست!
خبرنگاران غرب مازندران با توجه به دغدغه کاری و رسالت سنگینشان و از سویی دیگر با اعتماد به فردی که از جنس خود بوده و با درد سایر همکاران آشنا بوده و از طرفی بهعنوان نماینده و الگوی خبرنگاران غرب مازندرا ن، سکان هدایت خبرنگاران را برعهده داشته، اطمینان و اعتماد کردند تا بلکه مشکل مسکنشان را مرتفع کنند و با خیال آسوده و آرامش کافی به حرفه مقدس خبرنگاری بپردازند.
اما واقعیت چیز دیگری بود زیرا که طرح فریبدهنده مسکن خبرنگاران، از پایه و اساس براصل تظاهر و نیرنگ استوار بود در حالی که انتظار دیگری می رفت زیراکه از قدیمالایام گفته اند: اگر باربرداری نیستی، باری نباش!
جواب سنگین بار بیاعتمادی را چه کسی می دهد؟ همه خبرنگاران عضو شرکت تعاونی مسکن خبرنگاران غرب مازندران به این امر دل بسته بودند که با حمایت خانه مطبوعات مازندران، همدلی و همراهی مسئولان کشوری، استانی و شهرستانی، روزگاری نهچندان دور، به سرپناهی برای خود و خانواده دست خواهند یافت، در حالی که این پروژه جزو پرداختن به یک افسانه و رویای فریبنده، عایداتی برای خبرنگاران نداشت!
* پرسشهای خبرنگار «این بار من سوژهام»
پرسشهای زیر مطرح و بدون جواب مانده است: در ابتدای امر گفته بودند که این پروژه فقط برای خبرنگاران ساخته و به بهرهبرداری میرسد در حالی که بعدها معلوم شد که رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل با همفکری یکدیگر واحدهای مسکونی (البته خانه های رویایی وخیالی) را به افراد کارمند، کارگر، صنعتکار، سرمایهدار (نمونهای که یک صاحب مرغداری که اقدام به خرید 20 واحد مسکونی کرده است) از اقصی نقاط کشور از اصفهان، تهران، شرق مازندران، غرب مازندران، پیشفروش کردند که این امر صداقت در عمل و حسن نیت آنها را زیر سئوال می برد!
زمینی که متراژ آن بالغ بر 12 هزار مترمربع بوده و سند مالکیت عرصه و عیان آن متعلق به فرد چالوسی بوده، چگونه پس از گذشت 3 سال از انجام قولنامه به نام شرکت تعاونی مسکن خبرنگاران غرب مازندران انتقال نیافته است؟!
علل این کوتاهی در امر نقل و انتقال چیست؟ مگر خدای ناکرده زمین مورد نظر در اجاره شرکت تعاونی خبرنگاران بوده که اینچنین بدون تکلیف مانده است؟
تا جایی که نگارنده می داند، عدم پرداخت مابقی ثمن معامله، قرارداد را یکطرفه فسخ و کان لم یکن میسازد، پس چرا مالک زمین به خود اجازه می دهد تا بر روی ملک شخصیاش، ایجاد کارگاه، تسطیح، نقشه کشی و فنداسیون به اجرا درآید و به قول مصاحبه دروغینی که در سایتهای خبری و نشریات صورت گرفته بود، گفته بودند: «20 درصد کار اجرایی در پروژه یادشده انجام گرفته است!»
مالک زمین با توجه به نگرفتن بخش اعظم ثمن معامله، چگونه اجازه می دهد تا زمین شخصیاش را اشغال و زخمی کنند! پس تعمدی در کار بوده و سازشی! خدا می داند.
بالغ بر 30 ماه از عمر پروژه رویایی مسکن خبرنگاران غرب مازندران در چالوس میگذرد، بیشک موی سیاه سر خبرنگاران عضو مسکن ، به سپیدی میزند و دریغ و صدافسوس از این همه اعتماد و اطمینان که خشت بر روی خشت گذاشته نشد و آرزوی دیرینه خبرنگاران تبدیل به افسانه و رویا شده که می رود به تاریخ مسکن و سر پناه بپیوندد!
خالی بودن موجودی شماره حساب مسکن خبرنگاران و عدم اجرای تعهدات مندرج در قراردادها که در ابتدای امر با امضای نماینده سابق خانه مطبوعات غرب مازندران بوده که در طی مراحل مختلف با شرایط متفاوت تنظیم و با فریب دادن اعضا و گرفتن امضا از آنان تا رسیدن به قرارداد ننگین پروژه خودمالکی، فرار از قانون و فریب دادن دادگاه بهشمار نمی آید؟
آیا دادن پیامکهای دروغین که گاه با تهدید و گاه با وعده و وعید همراه بوده در واقع بهنوعی تبلیغات متقلبانه به نیل تحصیل مال در سطح جامعه نیست؟
جای بسی تأسف و نگرانی است که اعضای مسکن خبرنگاران که از اقشار مختلف جامعه هستند، در پی انجام نگرفتن این پروژه پس از گذشت 30 ماه انتظار و بدقولی و دروغ فریب اظهار می کنند: از افراد فرهنگی و مطبوعاتی انتظار نداشتیم که کلاه بزرگی بر سر ما مردم بگذارند و ما را در حسرت داشتن مسکن رها کنند .
برخی از اعضای بهویژه خبرنگارانی که طی مدتهای قبل از این پروژه انصراف داده و مطابق اساسنامه این شرکت بهمدت دو ماه منتظر تحقق وعده های دروغین مدیرعامل و رییس هیات مدیره سابق نشسته و صبرپیشه کردند حاصلی جز لاشه یک فقره چک بلامحل و برگه گواهی عدم وجودی بانکی و سرگردانی در راهروی دادگستری چیز عایده اعضای مالباخته و پریشان نشد!
آیا جواب اطمینان و اعتماد خبرنگاران پرتلاش غرب مازندران پس از گذشت 30 ماه و اندی از کلنگزنی این پروژه افسانهای در شهر چالوس گرفتن چک بلامحل یا وعده های درغین بود؟!
امید می رود با توجه به ازیاد روزافزون شاکیان این پروژه دروغین که صاحب پرونده سنگین و قطور در دادیاری شهرستان چالوس بوده و نیز در حال بررسی، پیگیری و در انتظار صدور حکم است، تقاضا میشود مسئولان استانی و شهرستانی با تدابیر سازنده و چارهاندیشی گام سازنده برای استرداد سرمایه و آورده اعضای مالباخته مسکن خبرنگاران غرب مارندران برداشته تا بیش از این متحمل گذشت زمان و ضرر و زیان نباشیم.
بلاغ