30 ذی‌القعده؛ سالروز شهادت امام محمد تقی؛

مسلمانانی که زمینه‌ساز شهادت امام جواد(ع) شدند / ظهور امام زمان(عج) پایان سکوت ائمه خداهد بود

بصیر، امام محمد بن علی مشهور به ابا جعفر الثانی و ابن الرضا، در شب جمعه دهم ماه رجب سال 195 هجری در مدینه متولد شدند، عمر مبارک ایشان بیست و پنج سال است، و پس از حضرت زهرا(س) کسی در میان اهل بیت دیده نمی شود که عمری چنین کوتاه داشته باشد. ایشان در آخر ذی القعده سال 220 هجری به دستور معتصم عباسی و به دست ام الفضل زن امام جواد و دختر مأمون عباسی به شهادت رسیدند.[1] امام جواد(ع) در سن هشت سالگی و پس از شهادت پدر بزرگوارشان به عهده دار مقام امامت شدند و مدت امامت ایشان تقریباً هفده سال به طول انجامید.

پس از شهادت امام رضا(ع) با توجه به سن کم امام جواد(ع) بسیاری از شیعیان هم در امامت ایشان دچار تشکیک شدند، در تاریخ آمده است که چون حضرت رضا (ع) از دنیا رفت، عده ای از بزرگان و علما به مدینه آمدند و برای اطمینان خویش، سی هزار مسأله در طی چند روز از حضرت جواد (ع) سؤال نمودند، و حضرت جواد بدون تأمل و فکر به همه سوالهای آنها جواب دادند.

مردمی که امام خویش را واردار به سکوت کردند

در مشارق الانوار نقل شده است که چون حضرت رضا (ع) به شهادت رسید، گروهی از شیعیان ایشان گرد امام جواد(ع) جمع شدند، ایشان را به مسجد آوردند و از ایشان خواستند به عنوان جانشین امام رضا(ع) سخن بگویند. حضرت جوادالائمه (ع) که در آن زمان 8 سال بیشتر نداشتند، چند پله ای از منبر بالا رفتند و رو به مردم حاضر در مسجد چنین فرمودند:

«انَا مُحَمَّدُ بِنُ عَلِی الرِّضا انَا الْجَوَادُ انَا العَالِمُ بَانْسَابِ النَّاسِ فِی الاصْلَابِ انَا اعْلَمُ بِسَرَائِرِکمْ وَظَوَاهِرِکمْ وَمَا انْتُمْ سَائِرُونَ الَیهِ. عِلْمٌ مُنِحنا مِنْ قَبْلِ خَلْقٍ وَبَعْدَ فِنَاءِ السَّمَوَاتِ وَالارضَین وَلَوْلَا تَظَاهُرُ اهْل الْبَاطِلِ وَدَوْلَهُ اهْلِ الضَّلالِ وَ وصوبُ اهْلِ الشَّک لَقُلْتُ قَوْلًا تعجّب مِنْهُ الْأوَلوُنَ وَ الآخِرُونَ ثُمَ وَضَعُ یدَهُ الشَّرِیفَهِ عَلی فیهِ وَ قَالَ یا مُحَمَّدُ أصْمُتْ کما صَمَتَ آبَاؤُک مِنْ قَبْلِ.»[2]

«من محمد بن علی جوادم! من عالم به نسب های همه مردم هستم، مردمی که به دنیا آمده اند یا نیامده اند. من اعلم از خود شما به ظواهر شما و باطن های شما هستم. و من دانا هستم به عاقبت شما. این علم را قبل از خلقت عالم هستی داشته ایم و بعد از فنای عالم هستی نیز داریم. اگر نبود چیرگی اهل باطل و دولت های اهل گمراهی علیه ما، و اگر نبود حمله اهل شک، چیزهایی می گفتم که همه تعجب کنند. سپس امام جواد دست بر دهان خود نهاد و فرمود یا محمد ساکت باش؛ چنانچه پدرانت ساکت بودند.»

امام پس از بیان علم الهی خویش، سه دلیل را برای سکوت خویش بیان میدارند؛ علاوه بر وجود اهل باطل و چیرگی آنها و حکومت هایی که توسط اهل ضلالت اداره می شوند، گروهی نیز هستند که در ظاهر مسلمان و پیرو حق اند اما کوچکترین مسئله ای در دلشان ایجاد شک و تردید می کند. اینچنین است که امام با دریایی از علم و معرفت ناگزیر از سکوت می گردد.

سکوت معنادار ولی جامعه اسلامی

کسی که معرفت به امام زمانش داشته باشد نه تنها سخنان امام خویش را می شنود بلکه سخنان نزده او را نیز حس می کند. و معنای سکوت امامش را درمی یابد. امام علی (ع) در روایتی که از کمیل ابن زیاد نقل شده است، به زیبایی راز سینه پر از علم خویش را و اندوه از نبود کسانی که لیاقت درک و فهم این دریای بی نهایت را داشته باشند بیان میدارد:

وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ( علیه السلام ) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ( علیه السلام ) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ : یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَهٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ .

از سخنان آن حضرت است به کمیل بن زیاد نخعى کمیل بن زیاد گفت: امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام دستم را گرفت و به صحرا برد، چون به آنجا رسید آهى کشید چون آه اندوهناک، سپس فرمود: اى کمیل، این دلها ظرفهاست، و بهترین آنها نگاه‏دارنده ‏ترین آنهاست، پس آنچه را برایت مى‏گویم حفظ کن. مردم سه گروهند: دانشمند ربّانى، دانشجوى بر راه نجات، و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدایى مى‏ روند، و با هر بادى حرکت مى‏ کنند، به نور دانش روشنى نیافته، و به رکنى محکم پناه نبرده ‏اند. اى کمیل، دانش بهتر از ثروت است، دانش تو را مى ‏پاید و تو ثروت را مى‏ پایى. ثروت را خرج کردن کم مى‏ کند و دانش با خرج شدن افزایش‏ مى ‏یابد. نیکى کردن با ثروت با از بین رفتن ثروت از بین مى‏ رود. اى کمیل، شناخت دانش دینى است که انسان به آن جزا داده مى ‏شود، انسان با کمک معرفت کسب طاعت مى ‏کند، و بعد از مرگش نام نیک به دست مى‏ آورد. دانش حاکم، و ثروت محکوم است. اى کمیل بن زیاد، ثروت اندوزان در حالى که زنده ‏اند مرده ‏اند، و دانشمندان تا جایى که روزگار باقى است باقى‏ اند، شخصشان با از دنیا رفتن گم شده، و شخصیّتشان در دل ها موجود است. بدان که در اینجا دانش فراوانى است- اشاره به سین ه‏اش فرموده- اگر براى آن افراد شایست ه‏اى مى ‏یافتم انتقال مى‏ دادم آرى شخص تیز فهمى را براى این علوم مى‏ یابم ولى از او بر آن ایمن نیستم، ابزار دین را براى دنیا به کار مى‏ گیرد، و با نعمت‏ هاى خداوند بر بندگانش، و به حجت‏ هاى حق بر اولیائش بزرگى مى‏ فروشد، یا کسى را مى‏ یابم که پیرو حاملان حق است و او را در اطراف‏ و جوانب آن بصیرتى نیست، به اولین شبهه ‏اى که عارضش مى‏ گردد آتش شک در دلش افروخته مى‏ شود. بدان که نه این را اهلیّت است نه آن را. یا کسى را مى‏ یابم که حریص به لذت شده، و به آسانى مطیع شهوت گشته. یا کسى که شیفته جمع کردن مال و انباشتن آن است، این دو نفر به هیچ وجه رعایت کننده دین نیستند، نزدیکترین موجود از نظر شباهت به این دو طایفه چهارپایان رها شده در علفزارند. علم با مرگ حاملانش به این صورت مى ‏میرد. خداوندا، آرى زمین از کسى که به حجّت خدا براى خدا قیام نماید تهى نمى ‏ماند، قایمى آشکار و مشهور، یا ترسان و پنهان، تا دلایل الهى و بیّناتش باطل نگردد. اینان چند نفرند، و کجایند به خدا قسم عددشان اندک، و نزد خداوند از نظر منزلت بسیار بزرگند، خداوند دلایل و بیّناتش را به وجود آنان محافظت مى‏کند تا به افرادى شبیه خود بسپارند، و بذر آن را در دلهایشان کشت کنند. دانش با حقیقت بصیرت به آنان روى نموده، و با روح‏ یقین در آمیخته‏ اند و آنچه را ناز پروردگان سخت گرفته ‏اند آسان یافته‏ اند، و به آنچه نادانان از آن وحشت کرده ‏اند مأنوس شده‏اند، و با بدن هایى که ارواحشان به محلّ برتر آویخته همنشین دنیا شده ‏اند. اینان جانشین حق در زمین، و دعوت کنندگان به دین خدا هستند. آه آه که چه مشتاق دیدار آنانم اى کمیل، اگر مى‏ خواهى باز گرد.

امیر المومنین علی (ع) در پایان از گروهی یاد می کنند که اهل بصیرتند و جانشان ظرف علم بی منتهای الهی است، با آنکه عددشان کم است اما زمین هیچ گاه از وجودشان خالی نمی گردد. مفسرین منظور از این قسمت کلام حضرت علی (ع) را به امامان معصوم تعبیر می کنند.

در این میان گروهی از شیعیان حقیقی ائمه معصومین علیهم السلام هستند که جان خویش را شنوای کلام امام قرار داده اند و هر لحظه عمر خویش را در راه اطاعت از ایشان سپری کرده اند، تا آنجا که محرم اسرار و مونس امام خویش گردیده اند.

شیخ مفید یکی از این افراد است که حتی در زمان غیبت امام زمان (عج) نیز محرم اسار ایشان است. در نامه ای از امام زمان(عج) به شیخ مفید آمده است:

… ما ناظر نیایش(عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن(خواستهات) را خواستیم.

ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قلهای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیدهایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، بناگزیر از منطقهای پر دار و درخت بدین جا آمدهایم و بزودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا بدان وسیله در جریان باشی که بخاطر کارهای سازنده و شایستهات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به  انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است…. [4]

با ظهور امام زمان(عج) سکوت شکسته خواهد شد

در کلامی که امام صادق (ع) از قول پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند به این موضوع اشاره شده است؛ که در دوران رسالت ایشان و پس از آن در زمان امامت هر یک از ائمه در برخی موارد ناچار به سکوت و تقیه شده اند.

( الإمام الصادق علیه السلام ) فقال رسول الله : أمرت بالتقیه ، فسار بها عشرا حتى أمر أن یصدع بما أمر . ثم أمر بها علی ، فسار بها حتى أمر أن یصدع بها ، ثم أمر الأئمه بعضهم بعضا فساروا بها . فإذا قام قائمنا سقطت التقیه ….

امام صادق علیه السلام می فرمایند: رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: من مدت ها (ده سال) مامور به تقیه بودم. سپس علی بن ابیطالب هم مامور شد.سپس ائمه هدی علیه السلام هم بدان مامور شدند. هنگامیکه آخرین امام قیام نماید تقیه سقوط می کند و سکوت شکسته می شود… [5]

اما با ظهور آخرین امام این سکوت شکسته خواهد شد، و به نصرت الهی تمام حق از باطل جدا خواهد گشت. آنچنان که در دعای ندبه می خوانیم:

مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَکَ هَوَانا وَ عِقَابا وَ أَبَرْتَ الْعُتَاهَ وَ جَحَدَهَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَکَبِّرِینَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِینَ…

چه زمان مارا مى ‏بینى و ما تو را مى‏ بینیم، درحالى‏ که پرچم پیروزى را گسترده ‏اى، آیا آن روز در مى ‏رسد که ما را ببینى‏ که تو را احاطه کنیم، و تو جامعه جهانى را پیشوا مى ‏شوى درحالى‏ که زمین را از عدالت انباشتى، و دشمنانت را خوارى و کیفر چشانده ‏اى، و متکبّران و منکران حق را نابود کرده‏ اى و ریشه سرکشان را قطع نموده ‏اى، و بیخ و بن ستمکاران را برکنده ‏اى…

[1]  اصول کافى، ج 1 – ص 492

[2] بحار الانوار، ج 11 – ص 79

[3] نهج البلاغه، کلمات قصار – 147

[4] فرازی از سومین نامه امام زمان به شیخ مفید

[5] بحار الانوار، ج 24 – ص 74

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا