بعد از دفاع مقدس فضای شهرها با روحیه بچه رزمنده‌ها سازگاری ندارد

بصیر، هنوز چند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نگذشته بود که گروه‌های جدایی طلب در کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان، گنبد، ترکمن صحرا و …. با شعار جدایی و یا به عبارتی تجزیه ایران، مثل قارچ‌های سمی سر از خاک درآوردند و از آن سو قدرت‌های بزرگ و در راس آنها آمریکا نیز هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی کوشیدند تا نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند.

بچه‌های مکتبی و انقلابی سپاه به‌عنوان حافظ این انقلاب یک پای‌شان مشغول درگیری در کردستان و پای دیگرشان در مناطق فعالیت گروه‌های ضدانقلاب و فتنه‌انگیز  بود. ارتش نیز از انسجام و هماهنگی داخلی کافی برخوردار نبود، اما نیروهای انقلابی در تلاش بودند تا فضای حاکم در ارتش را با ساختارهای موجود در انقلاب وفق دهند.

در آن زمان دولت بازرگان سهمیه خدمت سربازی را به نصف کاهش داد و از سوی دیگر رسما اعلان کرد ایران هیچ احتیاجی به این همه نیرو در ارتش ندارد و هرکسی بخواهد می‌تواند از ارتش خارج شود.

پس از بازرگان بنی صدر به‌عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، رئیس جمهوری که از ابتدای کار خود تسویه با نیروهای انقلابی خصوصا سپاه پاسداران را دنبال کرد و عملا با اعضای سازمان مجاهدین خلق که به تعبیر مردم منافقین لقب گرفتند، دست بیعت داد.

هم‌زمان گروهای مخالف با نظام شعار انحلال ارتش را در دستور کار خود قرار دادند، که امام مانع از اجرای این فتنه بزرگ شد، اما این شعار انحرافی در تابستان گرم 1359 ضربه روحی شدیدی به نیروهای داخل ارتش وارد کرد.

در چنین اوضاع و احوالی جنگ به ما تحمیل شد، جنگی که ایران هیچ‌گونه آمادگی برای دفاع از خود نداشت؛ مشکلات جنگ داخلی کم بود این بار جنگی تمام عیار توسط دشمنی خیره سر به نمایندگی از تمامی قدرت‌های بزرگ و کشورهای مرتجع عربی به ما تحمیل شد.

جنگ آغاز شد و در همان روز نخست یک عده افراد عافیت‌طلب فرزندان خود را به بهانه‌های تحصیل در خارج از کشور و … روانه آن سوی مرزها کردند تا خدای ناکرده بوی باروت و صدای آژیر خطر روح رومانتیک آنها را پژمرده نکند، اما بودند کسانی که هم‌زمان با شروع جنگ، درس و تحصیل در خارج از کشور را رها کردند و حضور در صحنه‌های خون و شهادت را به ماندن در خارج از کشور ترجیح دادند.

در کنار این الفرار از کشور یک عده جوان خوش غیرت و با مرام، جان، مال و خانواده خود را رها کردند و در کنار اندک نیروهای مخلص و بی‌ادعای ارتش در مقابل دشمن ایستادند.

کیست که نداند روزها و ماه‌های اولیه این جنگ انسجام چندانی میان نیروهایی که در مقابل دشمن قرار داشتن وجود نداشت، اما هر چه از زمان این جنگ خانمان‌سوز سپری می‌شد، وحدت و یکپارچگی بیشتری میان سپاه، بسیج، ارتش و … به چشم می‌خورد؛ عامل این وحدت و هماهنگی کسی نبود جز امام خمینی (ره).

در ادامه اسم این مدافعان از کشور و نظام شد رزمندگان اسلام؛ آنها کاری کردند کارستان آن هم در اوج مظلومیت و کمترین امکانات نظامی که دنیا را به تعجب وا داشت.

در حالی‌که دشمن تا دندان مسلح بود مشکلات اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز نتوانست خللی در عزم پولادین رزمندگان اسلام در دفاع از ناموس، آب و خاک، عزت، شرف و نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند به همین دلیل تحریم‌های فلج کننده نیز در مقابل همت و فدارکاری آنها به زانو درآمد.

امام خمینی(ره) این تحریم‌ها را موجب پیشرفت کشور می‌دانست و معتقد بود تحریم‌ها موجب حرکت و تولید در داخل است، بنابراین شعار ما می‌‌توانیم در مقابل بزدل‌هایی که معتقد بودند ما نمی‌توانیم، قرار گرفت.

دفاع ما هشت سال با عزت به طول انجامید بدون آنکه دشمن بتواند به هیچ یک از اهداف خود دست یابد؛ با خاموشی غرش توپ‌ها بچه‌های باغیرت نیز به شهرهای‌شان برگشتند، از میان همه آن با غیرت‌ها یک عده جانباز و یک عده آزاده لقب گرفتند، اما یک عده هم برنده این کارزار بودند و افتخار لقب شهید را کسب کردند.

فضای شهرها با روحیه بچه رزمنده‌ها سازگاری نداشت، فضای مسمومی که تنفس در آن به مراتب بدتر از فضای آلوده به گاز خردل و یا عامل اعصاب بود، اما چاره‌ای جز سوختن و ساختن نبود.

بعضی‌ها با دیده ترحم به آنها می‌نگریستند، بعضی‌های دیکر نیز آنها را طلبکار می‌دانستند در حالی که اکثریت آنها معتقد بودند نه از کسی طلبکارند و نه به کسی بدهکار که بخواهند طلبشان را وصول کنند، اما به یک اصل ایمان داشتند و آن اینکه به نظام، رهبری، انقلاب و آرمان‌های شهدا تا ابد بدهکار هستند.

پس از جنگ قوانین خاصی برایشان به تصویب رسید، قوانینی که خیلی از آنها تنها در حد شعار باقی ماند و به مرحله اجرا درنیامد، اما آحاد جامعه فکر می‌کردند همه چیز برای آنها در نظر گرفته شد از ویلای شمال، قشم و کیش گرفته تا خانه و ماشین‌های میلیاردی برای خود و بچه های‌شان.

از سفرهای خارجی گرفته تا حضور در تماشای مسابقات جهانی به بهانه شاد بودن در خارج از کشور.

از داشتن شرکت‌های بزرگ گرفته تا کارخانجاتی که نسل در نسل‌شان به واسطه داشتن آنها تامین هستند.

از تامین مایحتاج زندگی‌شان گرفته تا حل مشکلات بیماری خود و فرزندانشان و …

در حالی که چنین نبود؛ در خیال مردم قشر ایثارگر و رزمنده در رفاه کامل زندگی می‌کنند اما نمی‌دانند در میان این قشر بی‌ادعا هستند کسانی که در تامین مخارج دارو و درمان خود و خانواده‌های‌شان ماندند چه برسد به اینکه از پس فشار سنگین مخارج زندگی خود برآیند و پیش زن و فرزند خود شرمنده نباشند.

سال‌ها از آن دوران گذشت اکثر آن بچه رزمنده‌ها روی عهدی که با امام و دوستان خود بسته بودند ثابت قدم ماندند، و همچنان دغدغه آنها همان دغدغه‌های ابتدای انقلاب است حتی سنگینی فشار زندگی نیز نتوانست آنها را از مسیر خود منحرف کند.

تنها آزردگی خاطرشان حسرت روزهایی است که در گذشته‌ای نه چندان دور آن را تجربه کردند، روزهایی که زد و بندهای سیاسی در این کشور محلی از اعراب نداشته و چپ و راست تنها یک هدف را دنبال می‌کردند، اگر چه خودشان نه به چپ گرایش داشتند و نه به راست، بلکه تنها به آرمان‌هایی که امام برایشان طرح کرد وفادار بودند.

روزهایی که استفاده از امکانات بیت‌المال به‌عنوان گناهی نابخشودنی شمرده می‌شد.

روزهایی که افراد برای گرفتن مئسولیت در این کشور حاضر نبودند با انجام هزینه‌های آنچنانی قدرت را در دست گیرند.

روزهایی که در آن افراد به هیچ قیمتی حاضر نبودند برای کسب پله‌های قدرت دیگران را تخریب کنند.

روزهایی که آمریکا و دشمنان قسم خورده این نظام مقدس در نزد همه مردم و مسئولین به‌عنوان دشمن به حساب می‌آمد.

روزهایی که به توان‌مان ایمان داشتیم و می‌دانستیم که می‌توان در مقابل دشمن تا دندان مسلح با توکل بر خدا ایستادگی کرد.

روزهایی که ….

بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا