ابطال تثلیث مسیحیت در واقعه مباهله پیامبر / پیام های مباهله در عصر معاصر به ادیان و مکاتب مختلف
بصیر، ماجرای مباهله، نشان مى دهد که دین اسلام، در برخورد با قدرت هاى مخالف خود، در گام نخست، تلاش مى کرد با بهره گیرى از گفتگو، مناظره و استفاده از دلیل و برهان، آنها را به حق و حقیقت دعوت نماید و در گام دوم، اگر معتقد به خدا بودند، آنها را به مباهله و داورى خداوند متعال مىخواند، و اگر مباهله را هم نمى پذیرفتند، آنگاه در صورتى که شرایط اسلام را قبول مى کردند، پیمان نامه سیاسى امضا مى شد. بنابراین، استفاده اسلام از قدرت نظامی در میدان جنگ، تنها براى شکستن سدهاى آگاهى و آزادى اندیشه بود. و در داستان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، نصارای نجران چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند، هراسان از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند. با توجه به تفاسیر آیه مباهله، معلوم می شود که سر انجام، مباهله پیامبر(ص) با مسیحیت، به صلح و مسالمت با مسیحیان، ختم شد.
اشاره
پیامبر اسلام(ص) بعد از اقتدار اسلام در مکه، همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف مسیحیان نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان مسیحی این منطقهف خواستند که دین اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به شهر مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان پیامبر اسلام، را بررسی کنند. هیئت مسیحی نجران به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. اما دعوت و ادله حقه پیامبر را نپذیرفتند و پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله، خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا برای مباهله آماده شوند. نصارای نجران چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند، هراسان از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند و درخواست کردند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند و پیامبر (ص) نیز پذیرفتند.[1]
مباهله در لغت و اصطلاح
مباهله در اصل از ماده “بهل” به معنى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن است، و به همین جهت هنگامى که حیوانى را به حال خود واگذارند تا نوزادش بتواند به آزادى شیر بنوشد، به او باهل مىگویند، و ابتهال در دعا به معناى تضرع و واگذارى کار، به خدا است.[2] و اما مباهله در اصطلاح، یعنی نفرین کردن یکدیگر تا هر کس که بر باطل است، مورد غضب الهی قرار گیرد و آن کس که بر حق است، شناخته شود و بدین گونه حق از باطل تشخیص داده شود.[3] و اما کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی، بحث و گفتگو دارند، با رعایت آداب و شرایطی، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
تواتر حدیث مباهله در منابع اهل سنت
حدیث مباهله، در منابع مختلف حدیثى، تفسیرى، تاریخى و کلامىِ پیروان اهل بیت و اهل سنّت، نقل شده است. از جمله در منابع حدیثی شیعی: طوسی، الأمالى، ص ۲۷۱. صدوق، الأمالى، ص ۶۱۸. صدوق، عیون أخبار الرضا، ج ۱ ص ۸۵ . مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۲۷۷ ـ ۳۵۴ و نیز از منابع حدیثى اهل سنّت که این حدیث را نقل کرده اند، عبارت اند از : صحیح مسلم (ر.ک : ح ۳) ، سنن الترمذى (ر.ک : ح ۳) مسند ابن حنبل (ر.ک : ح ۳) و … . و نیز از منابع تفسیرى اهل سنّت که این حدیث را نقل کرده اند، عبارت اند از : تفسیر الطبرى، ج ۳، ص ۳۰۰ . تفسیر أبى الحاتم الرازى، ج ،۲ ص ۶۶۷ . تفسیر البحر المحیط، ج ۲، ص ۵۰۲. بنابراین، تواتر حدیث مباهله، در منابع حدیثی اهل سنت، ثابت می باشد. از جمله، حاکم نیشابورى، از عالمان اهل سنت، مى گوید:
وَ قَد تَواتَرتِ الأخبارُ فِى التَّفاسیر عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسِ وَ غَیرِهِ أنَّ رَسولَ اللّهِ أخَذَ یَومَ المُباهَلَهِ بِیَدِ عَلىّ وَ حَسَنٍ وَ حُسَینٍ وَ جَعَلوا فاطِمَهَ وَراءَهُم، ثُمَّ قالَ : هؤُلاءِ أبناءُنا وَ أَنفُسُنا وَ نِساءُنا … . (معرفه علوم الحدیث، ص ۵۰). در تفاسیر، اخبار و احادیث متواتر، به نقل از عبد اللّه بن عبّاس و دیگران آمده است که در روز مباهله ، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، دست على و حسن و حسین را گرفت و فاطمه را پشت سر خود قرار دادند و سپس فرمود : اینان، فرزندان ما و خود ما و زنان ما هستند … .
و نیز تصریح دیگر دانشمند اهل سنت که در آیه مباهله، حضرت علی و حضرت فاطمه و فرزندان ایشان، در کنار پیامبر اسلام، برای مباهله با مسیحیان، بودند:
نَقَلَ رُواهُ السیَرِ و نَقَلَهُ الأثَرِ لَم یَختَلِفوا فیهِ : أنّ النبىَّ، أَخَذَ بِیَدِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَهَ رضى اللّه عنهم ، ثُمَّ دَعا النَّصارى الذین حاجّوهُ إلَى المُباهَلَه . (جصاص، أحکام القرآن، ج ۲، ص ۲۹۵( راویان اخبار و ناقلان آثار، به اتّفاق آورده اند که پیامبر صلى الله علیه و آله، دست حسن و حسین و على و فاطمه علیهم السلام را گرفت و سپس نصرانیان را ـ که خواهان محاجّه با وى از طریق مباهله شده بودند ـ فرا خواند .
و حتی ابن تیمیّه، بنیانگذار تفکرات سلفی و وهابی در اهل سنت، نیز بر این امر، اعتراف می کند و چنین می نویسد:
أمّا أخذُه، علیّا و فاطمهَ و الحسنَ و الحسینَ فى المباهله فحدیثٌ صحیح. (ابن تیمیه، منهاج السنّه، ج ۷، ص ۱۲۳)
بنابراین، تردید در صحّت حدیث مباهله از طرف اهل سنت، یا تحریف آن ناشى از جهل و لجاج یا بغض نسبت خاندان اهل بیت پیامبر، است و ارزش علمى ندارد.[4]
مباهله، نشان صداقت پیامبر اسلام
مباهله پیامبر(ص) با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. صرف پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم(ص) خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد، پا در این راه نمینهد. از طرفی، نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو، بینجامد. پیامبر(ص) کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشههای او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر(ص) به درستی دعوتش میباشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانوادهاش را در معرض خطر قرار میدهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کردهاند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد، فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی علیهم السلام بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین (علیهما السلام) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه (علیها السلام) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی (علیه السلام) بوده است. این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره دارد که علی (علیه السلام)، در منزلت جان و نفس پیامبر است.
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا (ص) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) را در زیر عبای مبارک، جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بودهاند. خداوندا، اینها اهل بیت من هستند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک گردان». در این هنگام جبرئیل نازل شد و “آیه تطهیر” را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت، پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک گرداند».
نجران، میعادگاه مباهله
واقعه مباهله میان پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران، در منطقه ای حاصلخیز و آباد در عربستان کنونی در آن زمان، شکل گرفت. مسیحیان نجران، اعرابی ثروتمند و متعصب بودند و از این رو، نجران یک پایگاه قدرتمند مسیحیت به شمار می آمد. بخش باصفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته بود. در آغاز طلوع اسلام، اینجا تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیحیت، گرویده بودند.
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص) برای ابلاغ رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت و یا نماینده فرستاد تا ندای حق و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامهای به اسقف نجران، ابوحارثه، نوشت و طی آن نامه، ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
مشروحِ نامه پیامبر (ص) به اسقف مسیحیان نجران چنین بود:
به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [این نامه ای است] از محمد، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش میکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم. شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند و در غیر این صورت به شما اعلام خطر میشود.[5]
مشورت شورای مسیحیان نجران
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله، که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر (ص) بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف مسیحیان نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از مسیحیان، که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها از پیشوایان خود شنیدهایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد (ص) که از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورای مسیحیان، نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته، و دلایل نبوت و پیامبری او را بررسی کنند. پیامبر اکرم(ص) در مذاکرهای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید، آنان را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی علیه السلام بدون واسطه پدر میدانستند.
برهان اسلام به عدم الوهیت حضرت مسیح، ابطال تثلیث مسیحیت
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (ص) جاری ساخت:
انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. (سوره آل عمران، آیه 59( به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید.
در این آیه، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام، یادآوری میکند که خدواند، حضرت آدم، را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح، فرزند خداست، پس حضرت آدم، برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر. بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست. اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و همچنان بر عقید اشتباه تثلیث در مسیحیت، پافشاری کردند، آنگاه خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار، و دروغ گو رسوا شود.
ابتدا استدلال و منطق، سپس مباهله، آخرین راهکار
خداوند، پیش از نازل کردن دستور آیه مباهله، در آیاتی دیگر، به چگونگی تولد عیسی علیه السلام میپردازد و مسیحیان را با منطق، عقل و استدلال روبرو میکند و از آنان میخواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراین پیامبر (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال، موجب تنبّه و آگاهی آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت. خداوند در آیه 61 سوره آل عمران میفرماید:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.
هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم.
مباهله، یعنی نفرین الهی بر دروغگویان باد
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر(ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به مشورت بپردازند. نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظهای روان شناسانه نیز سرچشمه میگرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد(ص) با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
طبق توافق قبلی، پیامبر(ص) و نمایندگان نجران برای مباهله به مکان موردنظر، رفتند. ناگاه، نمایندگان نجران دیدند که پیامبر(ص)، فرزندش حسین علیه السلام را در آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش میکند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر(ص)، عزیزترین و نزدیکترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمیداد. بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
عاقبت نصرانیها در صورت اجرای مباهله
هنگامیکه هیئت نجرانی، پیامبر(ص) را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (ص) بر حق نمیبود، چنین بر مباهله جرئت نمیکرد. اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد، یک نصرانی، باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.[6]
سرانجام مباهله پیامبر با مسیحیان
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت پیامبر، آمد و گفت: ای ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم. پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال، دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان باشد که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند. البته پس از برگشتن هیئت مسیح به نجران طولی نکشید که دو تن از سران مسیحیت، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(ص) رسیده و مسلمان شدند.[7]
بنابراین می توان نتیجه گرفت که تمام مقدمات مباهله انجام شد، اما چون مسیحیان نجران، از اعتماد به نفس و قوت قلب پیامبر به وحشت افتاده و بدون انجام مباهله، تسلیم شدند و صلح بین پیامبر و مسیحیان نجران انجام گرفت.
پیام های داستان مباهله پیامبر
از داستان مباهله پیامبر با مسیحیان و دستور آیه مباهله، می توان به پیام هایی، اشاره کرد، از جمله:
1. پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد «من بعد ما جاءک من العلمِ».
2. آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست «فقل تعاوا ندع».
3. در مجالس دعا، کودکان و فرزندان پیامبر نیز شرکت داشتند «أَبناءنا».
4. استمداد از غیب، تنها پس از بکارگیرى توانایىهاى عادّى است «نبتهِل».
5. حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
6. علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است «أَنفسنا».
7. اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوه هستند.
8. فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن و امام حسین، فرزندان پیامبرند.[8]
پیام های مباهله پیامبر با مسیحیت در عصر معاصر
و اما واقعه مباهله، از جهات مختلفى، حائز اهمّیت و قابل تأمّل و بررسى است. مهم ترین و برجسته ترین نکاتى که در این رویداد ملاحظه مى شود، عبارت اند از:
اثبات جانبدارى اسلام از منطق و استدلال
اولین نکته قابل توجّه در واقعه مباهله، اثبات جانبدارى اسلام از منطق و صلح است. ماجرای مباهله، نشان مى دهد که دین اسلام، در برخورد با قدرت هاى مخالف خود، در گام نخست، تلاش مى کرد با بهره گیرى از گفتگو، مناظره و استفاده از دلیل و برهان، آنها را به حق دعوت نماید و در گام دوم، اگر معتقد به خدا بودند، آنها را به مباهله و داورى خداوند متعال فرا مى خواند، و اگر مباهله را هم نمى پذیرفتند، و شرایط اسلام را قبول مى کردند، پیمان نامه سیاسى امضا مى کرد. بنابراین، استفاده اسلام از قدرت در میدان جنگ، تنها براى شکستن سدهاى آگاهى و آزادى اندیشه بود.
مباهله، تاکید بر صلح آمیز بودن دین اسلام
یکی دیگر از پیام های مباهله، تاکید بر بُعد صلح امیز بودن آیین و دین مبین اسلام است؛ به این معنی که سالی که این اتفاق افتاد، سال دهم هجری است که پیامبر و حکومت مدینه در اوج اقتدار بوده و نیازی نداشته که مذاکره ای کنند آن هم با مسیحیان نجران که طایفه محدودی بودند و شخص پیامبر(ص) در حکومت اسلامی خود همه ابزار قدرت و فشار را داشتند، اما با این حال و در آن شرایط حضرت محمد مصطفی(ص) برای هدایت مردم، استدلال و منطق و سپس به امر خدای متعال، مباهله را مطرح می کنند و سراغ شیوه ها و ابزارهای دیگر نمی روند و جان و مال و موقعیت طرفین در آن حفظ شود.
اما در دنیای امروز با کمال بی انصافی، شاهد هستیم که چهره ملکوتی دین مبین اسلام و به دروغ، توسط داعش و القاعده، در دنیای غرب، متهم به خشونت و افراطی گری میشود، این بُعد از داستان آیه مباهله در قرآن، بسیار قابلیت مانور دارد تا دنیا بدانند که پیامبر رحمت(ص) برای هدایت همه مردم تا چه حد بزرگوارانه و کریمانه و با منطق و استدلال، برخورد کرده اند.
در واقع، اصل در سیاست خارجی با الهام از داستان و آیه مباهله وجود دارد و آن اینکه، پیروان دین اسلام و مسلمانان، تا جایی که می تواند با قدرت استدلال و منطق صلح آمیز، مخالفین را به اسلام دعوت نمایند و نیز این ظرفیت در داستان مباهله وجود دارد، در سطح جهانی، چهره واقعی اسلام را در برابر تبلیغات دروغین دنیای غرب، به نمایش گذارد؛ درست عکس آنچه اکنون و توسط داعش و رسانه های غربی از وارونه نشان دادن چهره اسلام، در حال انجام است، واقعه مباهله، صلح آمیز بودن سیره و رفتار پیامبر اسلام در برخورد با ادیان و مکاتب مختلف را به نمایش می گذارد.
اثبات حقّانیت اسلام در برابر مسیحیت
همچنین، واقعه مباهله، نشان داد که رهبران مسیحى نجران، مانند دیگر علماى مسیحى معاصر پیامبر، علائم پیامبر خاتم را در کتب آسمانى خود، خوانده بودند و آنها را کاملاً بر شخصِ ایشان، منطبق مى دانستند؛ امّا براى آن که موقعیت خود را در جامعه مسیحیت از دست ندهند، حق را کتمان مى کردند، چنان که قرآن تصریح مى فرماید:
الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ. (سوره بقره، آیه 146) کسانى که به آنان کتاب دادیم، او را مى شناسند، همچنان که فرزندان خود را مى شناسند ؛ لیکن گروهى از ایشان، حقیقت را پوشیده مى دارند، با آن که مى دانند.
بنابراین، جریان مباهله، نه تنها براى اثبات صداقت و حقّانیت پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر مسیحیت نجران، از هر برهانى کارآیى بیشترى داشت، بلکه یکى از ادلّه حقّانیت اسلام در برابر مسیحیت در طول زمان و تا دامنه قیامت است.[9]
اثبات حقانیت مذهب شیعه و برترى اهل بیت پیامبر
در واقعه مباهله، پیامبر براى بیان مصداق «أبنائنا» در آیه مباهله، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را، و براى روشن شدن مصداق «نسائنا»، فاطمه علیها السلام را ، و براى نشان دادن مصداق «أنفسنا»، امام على علیه السلام را، همراه خود براى مباهله برد. (زمخشری، تفسیر الکشّاف، ج 1، ص 368) این اقدام پیامبر، بیانگر برترى اهل بیت پیامبر بر سایر امّت اسلامى است، چنان که امامان معصوم در موارد متعدّدى، براى نشان دادن جایگاه الهى و قرآنى خود، به آیه مباهله احتجاج کرده اند.
مباهله، نشان میدهد و اثبات می کند که قوام و اساس دین اسلام به خاطر اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء است وگرنه پیامبر میتوانست شخصاً نفرین کند و اهل بیتش را با خودش نیاورد. بنابراین، آیه مباهله، مصداق حقیقی اهل البیت در قرآن و تکمیل شان نزول آیه تطهیر، می باشد.
استدلال امام کاظم به آیه مباهله بر انتساب سیادت فرزندان دختری
از جمله، امام کاظم(ع) در احتجاجش با خلیفه عباسی، هارون الرشید، به آیه مباهله برای اثبات حقانیت اهل بیت، و مذهب شیعه، استدلال میفرمایند. چنین نقل شده است:
هارون الرشید، خلیفه عباسی، در خطاب به امام موسی کاظم، چگونه مى گویید: شما (فرزندان علی)، ذریّه پیامبر (ص) هستیم، در حالى که پیامبر، نسلى از خود بر جاى نگذاشت؟ و فرزندی پسری از ایشان باقی نماند تا نسل وی را ادامه دهد؟ (و نسل هر انسانی از طریق فرزند پسر است و نه دختر، و شما فرزند دختر پیامبر هستید).
امام کاظم، میفرمانید: … به خدا پناه مى برم … و اما بعد، قرآن میفرماید:
وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَ هَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ. (سوره انعام، آیه 54-85) و از ذریّه اوست داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسى و هارون، و این گونه، نیکو کاران را پاداش مى دهیم، و نیز زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس.
آنگاه امام موسی کاظم، از خلیفه عباسی، می پرسد: پدر عیسی، چه کسی بود؟ هارون گفت: عیسى پدرى ندارد! آنگاه امام کاظم، می فرمایند: پس همانطور که قرآن، حضرت عیسی را از طریق مادر (حضرت مریم) به حضرت ابراهیم میرساند در حالیکه عیسی، پدر ندارد، پس به همین ترتیب، ما نیز از طریق مادرمان حضرت فاطمه علیها السلام به پیامبر، ملحق شده ایم. و همانطور که عیسی(ع)، از فرزندان حضرت ابراهیم محسوب میشود، ما نیز از ذریه و فرزندان پیامبر، محسوب میشویم.
بعد امام کاظم، میفرمایند: بازهم دلیل بیاورم، هارون گفت: بیاورید. امام کاظم میفرمانید: این سخن خداى عز و جل و آنگاه، امام، آیه مباهله، را قرائت میفرمایند:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ. (سوره آل عمران، آیه 61) پس هر که در این باره، پس از دانشى که تو را حاصل آمده، با تو محاجّه کرد، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
و مراد از «پسرانمان» در این آیه، حسن و حسین اند ، و مراد از «زنانمان»، فاطمه و مراد از «انفسنا»، على بن ابى طالب علیه السلام است.
بنابراین، بر خلاف رسوم جاهلیت، که تنها فرزند پسر را فرزند خود میدانستند، اسلام بر این فرهنگ غلط، مهر باطل کشیده است و فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»، و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.
از آیه مباهله، دریافت میشود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام که به دستور پیامبر در آن واقعه حضور داشتند و قرآن تعبیر نموده است که پیامبر، فرزندان خود را ببرد، معلوم مىشود که نوه دخترى هم فرزند پدربزرگ است و الا پیامبر باید بیان میفرمودند: من فرزندی ندارم و حسنین، فرزندان داماد من، هستند. و همانگونه که نوه پسرى به انسان، محرم است و از نسل وى محسوب مىگردد، نوه دخترى نیز چنین است، باید توجه داشت که همه امامانعلیهم السلام نوه دخترى پیامبر هستند و با وجودى که امام حسن و امام حسینعلیهما السلام، نوه دخترى رسول خدا بودند در آیه مورد بحث از واژه «ابناء» استفاده گشت که به معناى فرزندان است.
بنابراین، همانطور که به ساداتی که از طریق پدر به پیامبر مىرسند، به عنوان فرزندان و نسل پیامبر، احترام گذاشته مىشود، لازم است به کسانى که مادرشان سید است نیز احترام گذاشت؛ و سید محسوب میشوند، اگرچه از نظر فقهى، به این سادات، خمس تعلّق نگیرد. اما در نتیجه در محرم بودن و انتساب نوادگان به یک شخص، فرقى بین نوه دخترى و پسرى وجود ندارد.
پاسخ امام رضا به شبهه مامون درباره آیه مباهله
از دیگر پیام های آیه مباهله، اثبات ولایت و امامت امام علی، می باشد. از جمله، روزى خلبفه عباسی، مأمون به امام رضا(ع) بیان می کند: بزرگترین فضیلت امیرمؤمنان على(ع) در قرآن کدام است؟
امام رضا(ع) جواب داد: فضیلتى که آیه مباهله بر آن حکایت دارد، زیرا خداوند متعال مى فرماید:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ. در پى نزول این آیه رسول خدا(ص)، حسن، حسین، فاطمه و امیرالمؤمنین(ع) را فراخواند، آنها به حکم خداوند متعال در جایگاه فرزندان، زنان و نفس ایشان قرار داشتند.
مشخص است که هیچ یک از بندگان خداى سبحان، برتر و شریفتر از رسول خدا(ص)، نیست، از همین رو کسى که به حکم آیه و مباهله، نفس رسول خدا(ص) است، نیز احدى از او (امام علی) برتر نمی باشد.[10]
آیه مباهله، آیه ای که تمام اوصاف امام اول شیعیان را بیان میکند
سوالی که مطرح است: چرا امام رضا (ع)، آیه مباهله را یکی از مهمترین آیه ها درباره جایگاه و منزلت امام علی(ع) معرفی میکنند؟ توضیح این مطلب، نیاز به چند مقدمه دارد:
مقدمه اول: اینکه مصداق «أَنْفُسَنَا» امیرالمؤمنین(ع) است، زیرا، شیعه و اهل سنت، بالاتفاق، نقل کردند که در جریان مباهله، پنج نفر بیشتر نبودند، امام علی(ع)، حسنین(ع)، حضرت فاطمه (س) و پیامبر اکرم (ص)؛ پس هیچ اختلافی در این قضیه نیست که مصداق «أَنْفُسَنَا» امیرالمؤمنین(ع) است. مقدمه دوم: خداوند در این آیه از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جان و روح رسول خدا(ص) یاد می کند (انفسنا). مقدمه سوم: تمام کمالات و فضائل از آن روح، نفس و جان است و نه جسم، مثلاً علم، شجاعت، تقوا و اساساً تمام فضائل و کمالات متعلق به روح است.
بنابراین، وقتی این مقذات سه گانه را کنار هم قرار دهیم: مصداق «أَنْفُسَنَا»، امام علی است. و خدا از امیرالمؤمنین(ع) به جان پیامبر(ص) تعبیر کرده است. و از طرفی تمام فضائل برای روح است؛ نتیجه این میشود تمام فضائل و کمالاتی که برای پیامبر(ص) ثابت بوده است، عین آن فضائل و کمالات برای امیرالمؤمنین(ع) هم ثابت است، زیرا خداوند از امیرالمؤمنین(ع) به جان پیامبر(ص) تعبیر میکند و نتیجه این میشود که با همین کلمه «أَنْفُسَنَا» میتوان ولایت امام علی(ع) را ثابت کرد، چون جان پیامبر(ص) است، پس همان گونه که پیامبر ولایت دارد، امام علی نیز، بر امت اسلام ولایت دارد. همچنین، اعلم بودن امام علی، ثابت میشود، چون پیامبر اعلم است و امیرالمؤمنین(ع) جان پیامبر یعنی همان روح و جان است، پس امیرالمؤمنین بعد از رسول خدا، اعلم است. مهمتر اینکه پیامبر(ص) بر مؤمنین ولایت دارند، خداوند در سوره احزاب میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»، پس امیرالمؤمنین(ع) هم ولایت دارد، زیرا همان روح پیامبر(ص) است.
تطبیق لفظ جمع انفسنا در آیه مباهله بر امام علی
گرچه الفاظی که در آیه مباهله استعمال شد، ظاهراً جمع یا اسم جمع است نه مفرد، لیکن مصداق خارجی برخی یک نفر و برخی دیگر دو نفر بود. امّا باید توجّه داشت که این از باب استعمال جمع در مفرد نیست، زیرا مفهوم از مصداق جداست. پیغمبر، پسرانی غیر از حسن و حسین و دختری جز حضرت فاطمه که شایسته مباهله باشند، نداشت و گرنه آنها را هم می آورد، زیرا غیر از این ذوات نورانی کسی علم شهودی به معنای مطلوب نداشت و صاحب دعوی و دعوت هم نبود و دعایش مستجاب نمی شد. غرض آن که گاهی لفظِ جمع ذکر می شود و در جهان خارج بیش از یک مصداق ندارد، نظیر إنما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه و هم راکعون: ولیّ شما خداست و پیغمبر و آنان که نماز می گذارند و در حال رکوع زکات می دهند، که مصداق قسم سوم فقط امیرالمؤمنین علی است، نه آن که جمع در فرد استعمال شده باشد بلکه لفظ جمع در مفهوم عام خود استعمال شد، لیکن در خارج بیش از یک فرد محقق نشده است.
اثبات حقانیت اهل بیت در منابع اهل سنت از آیه مباهله
در آیه مباهله، سه کلمه کلیدی، وجود دارد: «انْفُسَنا»، «نسائَنا» و «ابْنائَنا»؛ بدون شک منظور از «ابنائَنا»، امام حسن و امام حسین علیهما السلام بوده است و در این هیچ اختلافى نیست، و «نِسائنا» بر کسى جز فاطمه زهرا علیها السلام تطبیق نمىشود؛ و امّا «انفسنا»، محل اتلاف بین شیعه و اهل سنت می باشد. لکن انفسنا، به یقین اشاره به شخص پیامبر نیست. زیرا آیه مىگوید: نَدْعُ … وَانْفُسَنا: «دعوت کنیم از نفوس خویش»، اگر منظور از انفسنا، پیامبر باشد، دعوت کردن انسان از خویشتن که مفهومى ندارد؛ بنابراین راهى باقى نمىماند جز اینکه بگوئیم منظور تنها امام على است. (مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 238). چنانکه، بیش از بیست نفر از بزرگان و دانشمندان و محدثین و مفسرین طراز اوّل اهل سنّت تأیید کردهاند از جمله: امام فخر رازى در تفسیر معروف خود (ج 8، ص 85)، طبرى مورخ معروف اهل سنّت در کتاب «التاریخ» (ج 3، ص 407)، سیوطى در تفسیر «الدرالمنثور» (ج 2، ص 39)، واحدى در «اسباب النزول» (ص 68) بیضاوى در تفسیر مشهور خود (ج 2، ص 47)؛ همچنین پیشواى معروف مذهب حنبلى، احمد حنبل در کتاب «مسند» (ج 1، ص 185) و مسلم در کتاب «صحیح» خود، (ج 7، ص 120) و حاکم در کتاب «مستدرک» (ج 3، ص 150) و ابن حجر عسقلانى در کتاب «الاصابه» (ج 2، ص 503) و … .[11]
بنابراین، آیه مباهله در کنار اقدام عملى پیامبر در معرّفى امام على علیه السلام به عنوان «نفس» خود، به روشنى نشان مى دهد که پس از پیامبر هیچ یک از صحابه، مانند على علیه السلام شایستگى خلافت بلافصل ایشان را ندارد. از این رو است که، امام رضا علیه السلام در جواب مأمون که پرسید: دلیل بر خلافت جدّتان [على بن ابى طالب] چیست؟ عبارتِ «انفسنا» در آیه مباهله، را بیان مى نماید. و میفرمایند: کلمه «أَنْفُسَنَا» یکی از بهترین دلایل، در شأن ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) است.
آیا در عصر معاصر، مباهله، قابل انجام است؟
و اما آیا حکم مباهله، عمومی است و یا مربوط به زمان صدر اسلام و حضور معصوم، می باشد؟ آیا مباهله، دارای شرایطی است؟ آیا هر کسی برای اثبات ایمان خویش می تواند مباهله کند، در چه مواردی می توان، مباهله انجام داد؟
پاسخ اجمالی به پرسش های فوق، اینگونه است که: مشروعیت عامّ «مباهله که براى اثبات و روشن شدن حق، پس از اقامه برهان و دلیل و عدم پذیرش طرف مقابل، سورت می گیرد»، از جمله مطالبى است که علاوه بر احادیث، مى توان از آیه مباهله نیز، استنباط کرد، از این رو، بسیارى از فقها به مشروعیت مطلق مباهله براى اثبات حق، فتوا داده اند. همچنین در شمارى از احادیث، آدابى براى مباهله ذکر شده است که رعایت آنها، موجب تقویت توجّه قلبى مباهله کننده به خداوند متعال و زمینه سازِ اجابت دعاى اوست. در ضمن باید دانست که مباهله مخصوص آن دسته از اختلافات و منازعات دینی و مذهبی است که طرف مقابل، با وجود گفتگو و مباحثات منطقی و علمی، حق و حقیقت را نپذیرد و همچنان بر گفتار و کردار باطل خویش لجاجت و پافشاری نماید.
دستور اهل بیت به اصحاب برای مباهله
از برخی احادیث، استفاده می شود، که دستور مباهله، مخصوص طمان پیامبر نمی باشد و بلکه در زمان ائمه نیز توسط معصومین به اصحاب و با راعایت شرایطی، تعلیم می شده است. از جمله، امام صادق(ع) به یاران خود، دستور را میداد که مخالفان شیعه را بعد از دعوت به برهان و استدلال، و در صورت عدم پذیرش، به مباهله دعوت کنند. (کلینی الکافی، کتاب الدعاء، باب مباهله الخصم).
یکی از یاران آن حضرت به نام “ابومسروق” به امام صادق، عرض کرد: من با مخالفان شیعه، با آیه «وَ اُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ» (سوره نساء، آیه 59) بر فضیلت و پیشوائی امام علی و دیگر امامان شیعه، استدلال میکنم اما آنان میگویند این آیه ،ارتباطی به انچه گفتید، ندارد و وقتی با آیه «اِنَّما وَلِیُّکُم اللهُ وَرَسُولُهُ» (سوره مائده، آیه 55) بر امامت علی(ع) احتجاج میکنم، میگویند: این آیه مربوط به افراد با ایمان است نه شخص خاصی. و هر موقع با آیه «اِلّا المَوَدَّهَ فِی القُرْبی» (سوره شوری، آیه 23) استدلال میکنم، مخالفان میگویند: این آیه مربوط به تمام بستگان پیامبر است.
بعد از استدلال و دلیل و عدم پذیرش طرق مقابل، آنگاه امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: در چنین صورت (و بعد از استدلال)، مخالفان شیعه را به مباهله، دعوت کنید. و آنگاه امام صادق(ع) نحوه انجام مباهله را بیان می فرمایند:
و صُم وَ اغتَسِل وَ ابرُز أنتَ و هُوَ إلَى الجَبّانِ، فَشَبِّک أصابِعَکَ مِن یَدِکَ الیُمنى فی أصابِعِهِ، ثُمَّ أنصِفهُ وَ ابدَأ بِنَفسِکَ و قُل: اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ و رَبَّ الأَرَضینَ السَّبعِ، عالِمَ الغَیبِ وَ الشَّهادَهِ الرَّحمنَ الرَّحیمَ، إن کانَ (أبُومَسروقٍ) جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَیهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ أو عَذاباً ألیماً.
سه روز به اصلاح خود بپردازید (روزه بگیر) و آنگاه غسل کنید و با او به صحرا بروید و سپس دو طرف مقابل، انگشتان دست راست یکدیگر را بگیرید. (و دستان همدیگر را فشار دهید) سپس جهت رعایت انصاف، [نفرین و لعن را] از خودتان آغاز کنید و بگوید:
اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ورَبَّ الأَرَضینَ السَّبعِ، عالِمَ الغَیبِ وَالشَّهادَهِ الرَّحمنَ الرَّحیمَ، إن کانَ فلانا (اسم خود را ذکر کنید) جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَیهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ أو عَذاباً ألیماً. بار الها! اى پروردگار هفت آسمان و هفت زمین ! اى داناى نهان و آشکار! اى مهرگستر مهربان ! اگر فلانی (اسم خود را ذکر کنید) حقّى را انکار کرده و باطلى ادّعا نموده است، از آسمان بر او عذابى دردناک فرو فرست و سپس نفرین را به او برگردان و بگوید: و اگر فلانى حقّى را انکار و باطلى را ادّعا مى کند، بر او از آسمان، عذابى دردناک فرود آور.
و آنگاه امام صادق، فرمود: چیزی نمیگذرد مگر اینکه آثار مباهله (نزول عذاب) را در طرف باطل، مشاهده میکنید.[12]
ادله عمومیت مباهله در زمان معاصر
و اما آیا مباهله در عصر غیبت و در زمان معاصر نیز قابل انجام است یا خیر؛ محل اختلاف است. برخی مخالف و برخی موافق می باشند. از جمله، علامه طباطبایی، در ذیل آیه مباهله، میفرمایند: مباهله منحصر به پیامبر(ص) و زمان ایشان نیست و هر شخصی میتواند در هر مسئله مورد نزاع با طرف مقابل خود مباهله کند. و مسائلی که به نظر شخص، حق است و هیچ جای شک و شبههای در حقانیت آن وجود ندارد، میتواند مصادیق مباهله باشند، اما در جایی که نسبت به حقانیت یک مسئلهای شک و شبههای وجود دارد و در آن تردید و ابهام وجود دارد و مسئله براساس ظن است و یقین بر آن وجود ندارد، آنجا قطعا موردی برای مباهله نیست.
بنابراین، مباهله، مخصوص زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه دیگر مؤمنان نیز می توانند مباهله کنند؛ از این رو هیچ مانعی نیست که هر کس با حفظ شرایطی که بیان شد، برای اثبات حقانیت خویش در مقابل دشمنان دین، بتواند مباهله کند. البته باید دانست که شرایط مباهله، اخلاص و اعتماد به نفسی که در آن لازم است به آسانی برای هر فردی قابل دست یابی نبوده و نباید عجولانه به چنین کاری اقدام نمود که شاید اثری معکوس به دنبال داشته باشد.
شرایط مباهله در عصر غیبت و زمان معاصر
بنابراین، دانسته شد که مباهله، یک نوع دعا است و دارای ویژگی ها و شرایط خاصی نیز می باشد که به برخی از آنها اشاره گردید، اکنون به تفصیل به شرایط مباهله در عصر معاصر، پرداخته خواهد شد:
1. شرط نخست، این است که ابتدا باید مناظره و گفتگوی علمی، استدلال و برهان، صورت بگیرد، اگر مراء (لجاجت و ستیزه جویی بی جهت) رخ داد، و شخص مقابل، همچنان و با وجود مشاهده دلایل و براهین، بر عقیده باطل خویش، پافشاری کرد، آنگاه مباهله، لازم و ممکن می شود. همانگونه که پیغمبر اسلام(ص) نیز در دعوت مسیحیان نجران به اسلام، ابتدا با آنان با روش برهان و استدلال، مناظره کرد ولی آنان صحبت های ایشان را نپذیرفتند. و مباهله اولین مواجهه نیست، بلکه آخرین مرحله است. اسلام و قرآن کریم قبل از مباهله، «مناظره و گفتگوی علمی و احسن» را به انسانها معرفی میکند.
2. طبق احادیث و نقل امام باقر، زمان انجام مباهله، طبق فرمایش امام باقر، میان سپیده دم تا بر آمدن آفتاب، می باشد. السّاعَهُ الَّتی تُباهِلُ فیها، ما بَینَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ.
3. و این که مباهله کننده خود را سه روز اصلاح اخلاقی کند، و روزه بگیرد، سپس غسل کند و البته در برخی روایات، غسل مباهله، واجب دانسته شده است.[13]
4. و بعد با کسی که می خواهد، مباهله کند به صحرا برود. وآنگاه، و سپس دو طرف، انگشتان دست راست یکدیگر را بگیرند. (و دستان همدیگر را فشار دهند).
5. سپس جهت رعایت انصاف، [نفرین و لعن را] از خودتان آغاز کنید و این دعاهای مباهله، را بخوانید:
اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ور َبَّ الأَرَضینَ السَّبعِ، عالِمَ الغَیبِ وَالشَّهادَهِ الرَّحمنَ الرَّحیمَ، إن کانَ فلانا (اسم خود را ذکر کنید) جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَیهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ أو عَذاباً ألیماً. اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ، ورَبَّ الأَرَضینَ السَّبعِ، ور َبَّ العَرشِ العَظیمِ، إن کانَ فُلانٌ جَحَدَ الحَقَّ وکَفَرَ بِهِ، فَأَنزِل عَلَیهِ حُسبانا مِنَ السَّماءِ أو عَذابا ألیما. اللّهُمَّ إن کانَ فُلانٌ جَحَدَ حَقّا وأَقَرَّ بِباطِلٍ، فَأَصِبهُ بِحُسبانٍ مِنَ السَّماءِ أو بِعَذابٍ مِن عِندِکَ.
و تا هفتاد مرتبه، طرف مقابل را لعن می کنید.[14]
البته علاوه بر دعای فوق، دعاهای دیگری نیز نقل شده است، از جمله:
دعایی مفصل دیگر که با این عبارت آغاز میشود: اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ مِن بَهائِکَ بِأَبهاهُ ، وکُلُّ بَهائِکَ بَهِیٌّ … (ابن طاووس، الإقبال، ج ۲، ص ۳۵۶ و کفعمی، مصباح المتهجّد، ص ۷۵۹)
و همچنین، دعای مفصل دیگر که با عبارت آغاز می شود: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ … (ابن طاووس، الإقبال، ج ۲، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۸(
لازم به ذکر است که معنای فرود عذاب بعد از مباهله، حتما به این معنا نیست که فورا، سنگی از آسمان فرود آید و عذابی به سرعت نازل شود، بلکه گرفتاری و سختی که نشانه عذاب الهی است بر شخص دروغگو، وارد خواهد شد که از باطل بودن وی، حکایت دارد.
آداب و اعمال روز 24 ذی الحجه، روز مباهله
و اما درباره آداب و مستحبات روز مباهله که مصادف با روز بیست و چهارم ذی الحجّه، می باشد، و همانطور که ذکر شد، به مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران، اشاره دارد در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست. از اینرو، محدث قمی، در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز، ذکر کرده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین(ع) به ویژه زیارت جامعه توصیه شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی (علیه السلام) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
نکته پایانی
با مطالعه این نوشتار، می توان به این نتایج رسید:
1. پیامبر اسلام(ص) بعد از اقتدار اسلام در مکه، همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف مسیحیان نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان مسیحی این منطقهف خواستند که دین اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به شهر مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان پیامبر اسلام، را بررسی کنند. هیئت مسیحی نجران به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. اما دعوت و ادله حقه پیامبر را نپذیرفتند و پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله، خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا برای مباهله آماده شوند. نصارای نجران چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند، هراسان از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند و درخواست کردند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند و پیامبر (ص) نیز پذیرفتند.
2. پیام مهم مباهله در عصر حاضر، تاکید بر بُعد صلح آمیز بودن آیین و دین مبین اسلام است؛ به این معنی که سالی که این اتفاق افتاد، سال دهم هجری است که پیامبر و حکومت مدینه در اوج اقتدار بوده و نیازی نداشته که مذاکره ای کنند، آن هم با مسیحیان نجران که طایفه محدودی بودند و شخص پیامبر(ص) در حکومت اسلامی خود همه ابزار قدرت و فشار را داشتند، اما با این حال و در آن شرایط حضرت محمد مصطفی(ص) برای هدایت مردم استدلال و منطق و سپس به امر خدای متعال، مباهله را مطرح می کنند و سراغ شیوه ها و ابزارهای دیگر نمی روند و جان و مال و موقعیت طرفین در آن حفظ شود.
3. اما در دنیای امروز با کمال بی انصافی، شاهد هستیم که چهره ملکوتی دین مبین اسلام و به دروغ، توسط داعش و القاعده، در دنیای غرب، متهم به خشونت و افراطی گری میشود، این بُعد از داستان آیه مباهله در قرآن، بسیار قابلیت مانور دارد تا دنیا بدانند که پیامبر رحمت(ص) برای هدایت همه مردم تا چه حد بزرگوارانه و کریمانه و با منطق و استدلال، برخورد کرده اند. در واقع، اصل در سیاست خارجی با الهام از داستان و آیه مباهله وجود دارد و آن اینکه، پیروان دین اسلام و مسلمانان، تا جایی که می تواند با قدرت استدلال و منطق صلح آمیز، مخالفین را به اسلام دعوت نمایند و نیز این ظرفیت در داستان مباهله وجود دارد، در سطح جهانی، چهره واقعی اسلام را در برابر تبلیغات دروغین دنیای غرب، به نمایش گذارد؛ درست عکس آنچه اکنون و توسط داعش و رسانه های غربی از وارونه نشان دادن چهره اسلام، در حال انجام است، واقعه مباهله، صلح آمیز بودن و سیره و رفتار پیامبر اسلام در برخورد با ادیان و مکاتب مختلف را به نمایش می گذارد.
4. امیدواریم، روز مباهله، بیش از بیش موردتوجه شیعیان و همچنین برداران اهل سنت، قرار گیرد و همانطور که ذکر شد، بنابر تصریح دانشمندان و مورخین اهل سنت، این آیه در حق پنج تن آل عبا، رسول گرامی اسلام، امام علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین، نازل شده است و از متواترات اسلامی، می باشد که می تواند محور وحدت اسلامی، جهان اسلام، قرار گیرد. همچنین، آیه مباهله، به عنوان سند گفتگوی علمی بین ادیان و همزیستی مسالمت آمیز بین اسلام و مسیحیت در زمان پیامبر، مورد توجه قرار گیرد.
5. پیشنهاد می شود، روز مباهله، به دلیل تاکید بر منطق صلح آمیزی اسلام و اثبات حقانیت دین اسلام، و نیز اثبات مذهب شیعه به عنوان تنها مذهب واقعی در اسلام، و اثبات حقانیت و برتری امیرالمومنین امام علی علیه السلام، به عنوان “روز جهانی اهل بیت”، مطرح گردد.
[1] . مکارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 289
[2] . معجم مقاییس اللغه ج ۱، ص ۳۱۰.
[3] . مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 226.
[4] . ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ،۳ ص ۳۷۵.
[5] . بیهقی، دلائل النبوّه، ج ۵، ص ۳۸۵.
[6] . مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص 204.
[7] . طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص۳۱۰.
[8] . قرائتی، تفسیر نور، ج ۲، ص ۷۸.
[9] . مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 237.
[10] . مجلسی، بحارالانوار، ج 49، صفحه 189..
[11] . ر.ک: مکارم شیرازی، آیین ما، ص 52.
[12] . کلینی، الکافی، ج 2، ص 513.
[13] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ،۲ ص ۹۳۷.
[14] . کلینی، الکافی، ج 2، ص 513- 514.
فرهنگ نیوز