بِشْرِ بْنِ غَالِب؛ صحابی جامانده از عاشورا
بصیرنیوز، بِشْرِ بْنِ غَالِب که از او با پسوند اسدی کوفی یاد شده[1] را فرزند غالب بن بشر اسدی کوفی[2] از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله دانستهاند.[3] برای او کنیه ابو صادق[4] و یا ابو مالک[5] نیز گفته شده اما در منابع تاریخی درباره شرح حال او مطالب زیادی دیده نمیشود.
در منابع رجالی نیز تنها از او نام برده شده ولی شرحی از او نیامده است، چنانکه برقى او را از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حسنین و سجاد علیهم السلام دانسته[6] و مرحوم شیخ طوسی نیز او را از اصحاب امام حسین علیه السلام[7] و امام سجّاد علیه السلام بر شمرده است.[8] مامقانی بعد از ذکر سخنان برقی و شیخ طوسی مینویسد به حسب ظاهر بشر بن غالب اسدی کوفی و امامی است، اما شرح حال او برای ما مجهول است.[9]
مرحوم خویی نیز درباره او به این اطلاعات بسنده میکند که بشر بن غالب از اصحاب امام حسین علیه السلام است و شیخ طوسی او را با وصف اسدی کوفی از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته و برقى او را از اصحاب امیر المؤمنین و حسنین و امام سجاد علیهم السلام برشمرده است.[10]شریف قرشی از محققان معاصر وقتی او را در زمره اصحاب امام سجاد علیه السلام بر میشمارد، اطلاعاتی بیش از این برای او ذکر نمیکند.[11]
بشر بن غالب در زمره راویان حدیث نیز شمرده شده است[15] به گونه ای که روایات زیادی از او در مجامع روایی شیعه به چشم میخورد.[16] همچنین بشر بن غالب و برادرش بشیر بن غالب دعای عرفه را از امام حسین علیه السلام روایت کردهاند.[17]با توجه به پذیریش این دعای مشهور میان علماء[18] باید گفت؛ گرچه در مورد شخصیت وی کتابهای رجالی شیعی به طور صریح مطلبی ندارند، و در مورد وثاقت یا عدم وثاقت او سکوت کردهاند، اما باید او را راوی موثقی دانست.
درباره جریان کربلا نیز نام بشر بن غالب اسدی کوفی دیده میشود، چنانکه منابع گزارشی از دیدار بشر بن غالب با امام حسین علیه السلام هنگام خروج امام از مکه به سوی عراق نقل میکنند که در آن آمده: کاروان امام حسین علیه السلام به ذات عرق (عرق کوهى است در راه مکّه و ذات عرق بخشى از آن است) رسید و در آنجا با بشر بن غالب که از عراق مى آمد دیدار کرد و درباره مردم آنجا پرسش کرد و بشر بن غالب گفت: من در حالى آنجا را ترک گفتم که دلهای آنها با شما بود و شمشیرهایشان با بنى امیّه. و امام فرمود: راست گفت برادر بنى اسد، خداوند آنچه بخواهد انجام مىدهد، و آنچه اراده کند، فرمان مىدهد.[22]
باید توجه داشت که شبیه این گزارش در دیدار حضرت سیدالشهداء علیه السلام با فرزدق شاعر توسط برخی منابع گزارش شده[23] که هر دو گزارش صحت دارد.[24]
البته شیخ صدوق دیدار بشر بن غالب با امام حسین علیه السلام را در منزل ثعلبیه (از منزلگاههاى مکه به سوى کوفه است) و به این صورت نقل میکند که امام و یارانش در ثعلبیه فرود آمدند و مردى به نام بشر بن غالب خدمت امام رسید و از تفسیر آیه 71 سوره اسراء «روزى که هر مردمى را با امامشان دعوت کنیم» پرسید و امام با استناد به آیه 7 سوره شوری فرمود: مقصود امامى است که به حق دعوت کرده و او را اجابت کردند و امامى که به گمراهى دعوت کرده و او را اجابت کردند و آنان در بهشت هستند و اینان در دوزخ جای دارند.[25]
محققان معتقدند که شاید مقصود امام از این گونه پاسخ دادن به پرسش توجه دادن بشر بن غالب به وجوب پیروى از قیام آن حضرت و پیوستن به وى بود و شاید این دیدار، دومین دیدار بشر بن غالب با امام (پس از دیدار ذات عرق) باشد، زیرا بشر بار دیگر و با سرعت به سوى کوفه بازگشت.[26]
آنچه مسلم است، اینکه بِشْرِ بْنِ غَالِب در روز عاشورا در جمع یاران امام(ع) حضور ندارد اگر چه در سپاه عمرسعد نیز حضور نداشت. نکته ای که برای ما در این مبحث مهم است اینکه سندی و یا گزارشی در دست نیست که چرا بِشْرِ بْنِ غَالِب، نواده پیامبر(ص) را یارى نکرد.
نکته قابل تامل درباره چرایی عدم همراهی بشر بن غالب با امام حسین(ع) است. آیا بشر می دانست که این مسیری که حسین بن علی(ع) در پیش گرفته منتهی به شهادت می شود، از اینرو کنار کشید؟ به فرض اینکه این احتمال را بشر داده باشد، چگونه می توان خود را جز اصحاب امیرالمومنین و ائمه معصومین قرار داد و راه دیگری جز راه آنها پیمود.آیا دچار غبار فتنه شده بود؟ آیا مادیات دنیوی او را وسوسه کرده بود؟ و دهها سوال دیگر…
اما آنچه که مهم است بدانیم این است که معرفت و بصیرت انسان در سختی ها و شدائد سنجیده می شود وگرنه در شرایط عادی همه می توانند در مسیر راست گام بردارند. اگر چه در رحمت الهی هرگز به گناهکاران بسته نیست و حال که مومنان جای خود دارند.
یکی از محققان در پاسخ به این پرسش که بشر بن غالب پس از دیدار با امام کجا رفته و چرا به کاروان امام نپیوسته، مینویسد: روایاتى که از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده، حاکى از اعتقاد وى به محبت اهلبیت مىباشد، اما مشخص نیست او در یارى نکردن امام عذرى داشته یا خیر و مورّخان و رجالیّون در این باره سکوت کردهاند.[28] اما با توجه به گزارشی که ابن سعد آن را نقل کرده که عبدالله بن شریک مىگوید: خودم بشر بن غالب را دیدم که از شدت پشیمانى یارى ندادن حسین علیه السلام خود را بر مرقد حسین افکنده و بر آن مى غلتید،[29] میتوان گفت بشر بن غالب بدون عذر موجهه از یاری امام حسین علیه السلام دست کشیده و به همین خاطر چنین میکرده است.
با این همه او همچنان با ائمه اطهار علیهم السلام در ارتباط بوده، چنانکه در روایت منهال بن عمرو از سرنوشت حرمله بن کاهل نام بشر بن غالب به چشم میخورد که همراه منهال بوده و خدمت امام سجاد علیه السلام میرسند و امام از منهال درباره حرمله سوال میکند و سپس او را نفرین مینماید و منهال پس از بازگشت به کوفه شاهد اجابت دعای امام میشود.[30]
پی نوشت ها:
[1]. برقی، ص8؛ طوسی، ص 110؛ بخاری، ج2، ص81؛ ابن حبان، ج4، ص69.
[2]. ابن اثیر، ج4، ص 36؛ ابن حجر، ج5، ص 260.
[3]. امینى، ج1، ص 80.
[4]. کشی، ج1، ص 171.
[5]. امینى، ج1، ص 80.
[6]. برقی، 1342ش، ص8 و9.
[7]. طوسی، 1373ش، ص 99.
[8]. همان،ص 110.
[9]. مامقانی، ج ۱، ص ۱۷۴.
[10]. خویی، ج3، ص 320.
[11]. شریف قرشی، ج2، ص 273.
[12]. ابن حبان، ج4، ص 69.
[13]. ذهبی، ج1، ص 322.
[14]. ابن سعد، ج6 ، ص 302.
[15]. نمازی، ج2، ص33
[16]. ر.ک: برقی، ج1، ص61؛ کلینی، ج2، ص 611
[17]. مجلسی، ج95، ص 214
[18]. جعفری، ص ۲۹
[19]. ر.ک: نعمانی، ص 235؛ حر عاملى، ج5، ص 163.
[20]. ابن عقده کوفى، ص172؛ طوسی، 1414ق، ص 253.
[21]. خطیب بغدادی، ج13، ص 38.
[22]. این اعثم کوفی، ج5، ص 69
[23] طبری، ج5، ص 386
[24]. مع الرکب الحسینی، ج3، ص190.
[25]. شیخ صدوق، ص 153.
[26]. مع الرکب الحسینی، ج3، ص 224.
[27]. این اعثم کوفی، ج5، ص 69.
[28]. مع الرکب الحسینی، ج3، ص 190.
[29]. ابن سعد، ص 501.
[30]. ابن نما حلی، ص121
منابع و مآخذ:
ابن اثیر، أسد الغابه فى معرفه الصحابه، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چ اول، 1411ق؛ ابن حبان، الثقات، حیدر آباد، مجلس دائره المعارف العثمانیه، چ اول، 1393ق؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول، 1410ق؛ ابن عقده کوفى، فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، قم، دلیل ما، چ اول، 1424 ق؛ باقر شریف قرشى، حیاه الإمام زین العابدین علیه السلام، بیروت، دار الأضواء، ج اول، 1409ق؛ برقى، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، چ دوم، 1371ق؛ برقى، رجال، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1342ش؛ جمعى از نویسندگان، مع الرکب الحسینی، قم، تحسین، چ دوم، 1386ش؛خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ اول، 1417ق؛ سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1410ق؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، 1403ق؛ شیخ صدوق، الأمالی، تهران، کتابچى، چ ششم، 1376ش؛ شیخ طوسى، الأمالی، قم، دار الثقافه، چ اول، 1414ق؛ شیخ طوسى، رجال الطوسی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، چ سوم، 1373ش؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چ دوم، 1387ق؛ کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1362ش؛ کشى، رجال الکشی – اختیار معرفه الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چ اول، 1363 ؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، بیجا، بیتا؛ مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق؛ محمدتقی جعفری، نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علامه، چ چهارم، ۱۳۸۲ش؛ نعمانی، الغیبه، تهران، نشر صدوق، چ اول، 1397ق.
فرهنگ نیوز