بازیگر جوان ایرانی که در روستا زندگی می‎کند

بصیرنیوز،چهره‌اش مدت‌هاست که برای مخاطبان سیما آشناست. از دهه 70 وارد تلویزیون شد و از همان دوران شروع کار، ایفای نقش در مجموعه‌های موفق و به یادماندنی آن سال‌ها در اوج جوانی‌اش محبوبیتی ماندگار را برایش رقم زد؛ محبوبیتی که بخش عمده‌اش هم از همکاری با کارگردان موفق سینما و تلویزیون، مرضیه برومند نشأت می‌گیرد.

 صحبت از امیرحسین صدیق است؛ آقای پدر مجموعه «قصه‌های تابه‌تا» و جوانک ساده مجموعه «خودرو تهران‌11» که در این مدت همیشه در نقش‌های شیرین و دوست‌داشتنی جلوی دوربین رفته و به نظر می‌رسد برای انتخاب نقش‌هایش احترامی ویژه قائل است.

بنا بود به مناسبت تولد صدیق میزبانش باشیم؛ اما او این روزها به واسطه حضور در پروژه سینمایی «21 روز بعد» و ضبط برنامه «کتاب باز» سرش حسابی شلوغ است و پس به گفت‌وگویی تلفنی با وی رضایت دادیم. امیرحسین صدیق امروز 45 ساله می‌شود و به گفته خودش هنوز برنامه‌های زیادی برای سال‌های پیش‌رو در سر دارد.

خوشحالم که بزرگ می‌شوم

متولد 8 آبان 51 هستم؛ یعنی امسال وارد 45 سالگی می‌شوم. خوشحالم که سنم بالا می‌رود و بر خلاف خیلی‌ها اصلا بازگشت به عقب و جوان‌تر شدن را دوست ندارم. احساس می‌کنم که قبلا شاید ناپخته بودم و حالا هرچه بزرگ می‌شوم، این ناپختگی بیشتر به چشمم می‌آید. فکر می‌کنم بزرگ شدن و پیشرفت به جلو خوب است. از همه انتخاب‌هایی هم که تاکنون برای زندگی‌ام داشته‌ام، راضی نیستم. درصد زیادی از این انتخاب‌ها اشتباه بوده‌اند و حالا برای من تجربه‌ای برای ادامه زندگی محسوب می‌شوند. اصلا مفهوم زندگی در همین تجربه کردن‌ها نهفته است و «من جرب المجرب..» این معنا را می‌رساند.

نقش‌های منفی را دوست دارم

در این سال‌ها در نقش‌های مختلفی بازی کرده‌ام و با وجود این همیشه سعی داشته‌ام که تکراری نباشم. البته وقت‌هایی هم بوده که این اتفاق افتاده و حتی کارگردانی به من گفته دقیقا تکرار همان نقش آقای پدر در زی‌زی گولو را از تو می‌خواهم! با این حال سعی کرده‌ام همیشه از این تکراری بودن دوری کنم. دوست دارم که نقش‌های منفی را هم تجربه کنم و با وجود این انگار تا به حال کسی برای سپردن این نوع نقش‌ها به من اعتماد نکرده است. شاید هم دلیلش مخاطبان‌ هستند که ممکن است مرا در این نقش‌ها نپذیرند. با وجود این دوست دارم روزی نقش‌های اینچنینی را بازی کنم و در آنها هم موفق ظاهر شوم. این آرزوی هر بازیگری است. الان هم مشغول بازی در پروژه سینمایی «21 روز بعد» هستم که موضوعش آسیب‌های نوجوانان است و فکر می‌کنم فضای متفاوتی داشته باشد. در این پروژه با ساره بیات و حمیدرضا آذرنگ همبازی هستم.

نسل زی‌زی گولو بزرگ شده است

برایم خیلی عجیب است که می‌بینم بچه‌های آن روز که مخاطبان اصلی «قصه‌های تابه‌تا» بودند حالا این‌قدر بزرگ شده و همسن آن موقعی که من در مجموعه بازی می‌کردم، شده‌اند. عجیب است و گاهی این اتفاق را باور نمی‌کنم. از خودم می‌پرسم یعنی این‌قدر زود بیست و چند سال از آن روزها گذشت؟ پیرمردهایی را به یاد می‌آورم که خاطرات دوران جوانی‌شان را تعریف می‌کنند و حالا می‌بینم که خودم در خاطره‌ای 20 ساله با بخش زیادی از جامعه شریکم. البته در کل آدم اهل خاطره‌‌بازی نیستم و فکر می‌کنم خاطره را باید فقط برای کسی تعریف کنی که خودش هم در آن زمان حضور داشته است. در واقع خاطره برایم به منزله نوعی یادآوری است.

دوست دارم جهان را بگردم

تلاش کرده‌ام زندگی را به همان شیوه‌ای که دوست دارم به جلو ببرم. اسمش را آرزو نمی‌گذارم، اما کار نکرده و نیمه‌تمام زیاد دارم و همیشه هم از برنامه‌هایم عقب می‌مانم. به خاطر همین تک‌تک ساعت‌های خانه‌ام را پنج دقیقه به جلو کشیده‌ام، با وجود این باز به همه قرارهایم دیر می‌رسم. این روند در کلیت زندگی‌ام هم جاری است و کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن دارم. برای مثال دوست دارم همه جای ایران و شهرهایی را که هنوز نرفته‌ام، ببینم و در وهله بعد دنیا را بگردم؛ خانه درست کنم؛ برگزاری نمایشگاه مجسمه‌هایم هم از آرزوهای دیگرم است که در سال گذشته و به‌دلیل بازی کردنم در کارهای مختلف امکان‌پذیر نشد.

اصرار به همکاری با برومند

همیشه این ایراد را به من می‌گیرند که تو چرا در تمام کارهای خانم برومند حاضر می‌شوی و من هم هر بار توضیحاتم را برایشان گفته‌ام. من در ابتدای جوانی این فرصت را داشتم که با خانم برومند و طرز تفکر و شیوه کار او آشنا شوم و سعی کرده‌ام که همیشه هر طوری شده خودم را در گوشه‌ای از کارهایش بگنجانم. این اصرار خودم بوده است. البته همیشه هم در قالب بازیگری نبوده و از طراحی صحنه تا برنامه‌ریزی و دستیاری و هر کار دیگری دوست داشته‌ام که این همکاری ادامه پیدا کند. خودم این همکاری را به منزله نوعی دانشگاه بیست و چند ساله می‌دانم و درس‌های زیادی را از خانم برومند یاد گرفته‌ام.

اطلاعاتی که از من می‌نویسند اشتباه است

اطلاعات زیادی که از من در صفحه ویکی‌پدیایم نوشته شده، اشتباه است. برای مثال نوشته‌اند من متولد سال 58 هستم و در شهر نیشابور به دنیا آمده‌ام که این صحت ندارد. از آن‌جا که در خارج از تهران و در یک روستا زندگی می‌کنم اینترنت پرسرعت و درستی هم ندارم و یکی دو باری سعی کرده‌ام این اطلاعات را ویرایش کنم اما اینترنتم قطع شده و من هم دیگر حوصله‌اش را نداشته‌ام. فعلا که زنده‌ام و تا وقتی که هستم خودم به صورت زبانی و شفاهی به دیگران توضیح می‌دهم که اطلاعات این صفحه اشتباه است (می‌خندد)./آ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا