پس از ترکیه و آمریکا، آرمان‌شهرِ بعدی اصلاح‌طلبان کجاست؟

حاصل دو قرن انتخابات آزاد در بهشت گمشده‌ی اصلاحات

بصیر، «آرمان‌شهر»خواهی عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیال‌پردازی درباره‌ی یک نظم اجتماعی آرمانی. از روزگار افلاطون تا کنون بسیاری از نویسندگان، طرح جوامع آرمانی مد نظر خود را ریخته‌اند و همچنین بسیاری از گروه‌های دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوشش‌هایی برای برپاکردن جوامع آرمانی نموده‌اند.

آرمان‌شهر یا اتوپیا نمادی است از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی؛ هم‌چنین می‌تواند نمایان‌گر حقیقتی دست‌نیافتنی باشد که نخستین‌بار افلاطون در «رساله جمهوری» خطوط اصلی آن را ترسیم کرد.

اتوپیا در زبان فارسی به «جایی که وجود ندارد»، «ناکجاآباد»، «آرمان‌شهر»، «مدینه فاضله» و… معنا می‌شود و در معنای کلی‌‌تر، شهرهای فاضله و سرزمین‌های خیالی را گویند که تا کنون در تاریخ محقق نشده و تنها به صورت خیالی در اذهان وجود دارد.

اتوپیا و ایدئولوژی تضادی اساسی با هم دارند، به گونه‌ای که ایدئولوژی، نظام موجود را توجیه، ولی اتوپیا نظام موجود را نفی می‌کند.

در ایران، مباحث مربوط به آرمان‌شهرخواهی برای اولین‌بار در دوران اصلاحات پا گرفت و شخص رئیس‌جمهور از جمله چهره‌های شناخته‌شده‌ای بود که این بحث را سر دست گرفته بود.

در آن دوران سلسله مطالب و مقالاتی پیرامون آنچه سید محمد خاتمی نامش را «جامعه مدنی» گذاشته بود، منتشر شد که نهایتا منجر به ایجاد هزاران شبهه در دین، ترویج پلورالیسم، خشن جلوه دادن جهاد و شهادت، زیر سؤال بردن غدیر و بعثت و وحی، قابل نقد شدن قرآن، تجربی‌بودن امور دینی، نسبی‌گرایی در اخلاق و راه‌پیمایی علیه خدا شده بود.

در عرصه سیاست و اجتماع نیز عمده‌ی چهره‌های تجددگرا علاوه بر اعلام گرایش ظاهری و باطنی خود به مدل سیاسی و سبک زندگی آمریکایی، از کشور ترکیه به عنوان الگوی سیاست داخلی و خارجی یک کشور مسلمان یاد کرده و آن را مدلی موفق از دموکراسی و حکومت‌داری توصیف می‌کردند.

محمود سریع‌القلم، نائب رئیس مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، عضو هیئت علمی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی که ارتباط بسیار نزدیکی نیز با حسن روحانی رئیس دولت تدبیر و امید دارد نیز از این دسته افراد است که علاقه وافری به ترکیه دارد.

سریع‌القلم در گفت‌و‌گو با روزنامه شرق (خرداد ۹۱) با تمجید از سیاست‌های آنکارا می‌گوید:

«دلیل اهمیت ترکیه به دلیل مدل خاصی است که ارائه کرده است؛ مدلی که نه‌تنها در خاورمیانه بلکه در میان کشورهای قابل اعتنای در حال توسعه‌ی جهان از آن استقبال شده و احترام قابل‌توجهی برای مردم و کشور ترکیه کسب کرده است.»

همچنین وی در رابطه با اوضاع آینده منطقه‌ی غرب آسیا با قائل‌شدن نقش ویژه برای ترکیه می‌گوید:

«در حال حاضر ترکیه کشور مدل منطقه است و طبیعی است این کشور به نسبت کشورهایی که نتوانستند مدلی ارائه دهند، اعتبار بیشتری دارد. من فکر می‌کنم در نهایت قدرت سیاسی منطقه به عربستان و قدرت اقتصادی و دیپلماتیک به ترکیه منتقل می‌شود.»

اما کودتای پانزدهم و شانزدهم ژوئیه ۲۰۱۶ ترکیه، همه‌ی پیش‌گویی‌ها و تحلیل‌های روشنفکرمأبانه‌ی سریع‌القلم و سایر اصلاح‌طلبان را به دیوار کوبید تا جایی که دیگر در نوشته‌های‌شان هیچ خبری از ترکیه به عنوان کشوری که مدل منطقه است، نبود.

کودتای نظامی ترکیه و بحران‌های پساکودتا، هم‌چنین تبدیل‌شدن ترکیه به ترمینال تروریسم تکفیری-آمریکایی مثال نقض تحلیل‌های راهبردی اصلاح‌طلبان پیرامون مدینه‌ی فاضله‌ی منطقه‌ای‌شان یعنی ترکیه بود.

حالا نوبت به آمریکا رسیده است. انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده نشان داد که آن دسته از اساتید، نخبگان، پژوهشگران و تحلیل‌گرانی که تک‌تک سلول‌های بدن‌شان لیبرال‌اند و چکمه‌های سربازان آمریکایی را بوسه می‌زنند و آمریکا را اتوپیای دست‌نیافتنی خود توصیف می‌کردند، سخت در اشتباه بوده‌اند.

برای آنها فرقی ندارد که هیلاری کلینتون مادر داعش و الهه جنگ آمریکایی است؛ چرا که علاقه‌ی شدید به چیزی یا کسی، آدمی را کور و کر و لال می‌کند و اصلاح‌طلبان نماد چنین بنی‌بشری در داخل ایران‌اند. اصلاح‌طلبانی که تا مدت‌ها به خاطر آمدن ترامپ خواهند سوخت!

نتیجه انتخابات در ایالات متحده نشان داد که بخش زیادی از این جماعت تحلیل‌گر، واقعیات جامعه‌ی آمریکا را نشناخته‌اند؛ همان‌گونه که واقعیت‌های ایران را نیز نشناخته‌اند و فقط هر دو سال یک‌بار، هنگام برگزاری انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری به یاد مردم می‌افتند تا دو سال دیگر!

مردم در ایالات متحده به کسی رأی داده‌اند که واقعیات جامعه‌ی آمریکایی که مهد لیبرال دموکراسی هست را فریاد زده بود. او از قتل و غارت گفت، از بیکاری‌های فراوان، از فساد حکومتی و از میلیون‌ها انسانی که زیر چرخ‌دنده‌های توسعه له شده‌اند؛ و قطعا خود ترامپ هم انقدر شعور ندارد که بداند این مشکلات معلول همان سیاست‌های اقتصادی است که خود از جمله مریدانش می‌باشد.

حالا این گروه که سوخته‌اند، سخت محتاج آب‌اند و دارند با قیاس ترامپ و احمدی‌نژاد خودشان را خنک می‌کنند. اشکالی ندارد؛ از این جماعت بیش از این انتظار نمی‌رود. رفتار آنها درست مانند مجری صدای آمریکا است که وقتی حرف از فساد جنسی ثابت‌نشده‌ی یک قاری قرآن می‌شود، کل آنتن را به آن اختصاص می‌دهند و هر چه که دل‌شان می‌خواهد به قرآن و دین و خدا و پیغمبر می‌گویند؛ اما هنگامی که نوبت به فساد جنسی ثابت‌شده‌ی یکی از کارمندان صدای آمریکا می‌رسد، تلفن مخاطبان را قطع می‌کنند و بعد می‌گویند این همان دموکراسی است!

انتخابات ایالات متحده نشان داد که آمریکا، آن چیزی که در برخی رسانه‌ها می‌بینیم و می‌شنویم، نیست و آن زرق و برق‌های هالیوودی و آن توصیف‌های سریع‌القلمی یک مشت حرف رایگان‌اند! مردم آمریکا پس از ۴۵ دوره مشق دموکراسی، به کسی رأی داده‌اند که رفورمیست‌ها او را دیوانه، نفهم، عوضی، بی‌شعور، جنگجو، مفسد، پوپولیست و عیاش توصیف می‌کنند.

این بود حاصل دو قرن انتخابات آزاد در بهشت گمشده‌ی اصلاحات!

دانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا