چطور بر ناامیدی غلبه کنیم
بصیرنیوز،ناامیدی یا دلسرد شدن ذهن از رویاپردازی، یکی از مهمترین مشکلات روانی است که امروزه با وجود همهی پیشرفتهای جامعهی بشری، با آن روبهرو هستیم. ناامیدی نسبت به هر موضوعی، به علت عدم شناخت خود و احساس خودکمبینی بهوجود میآید. برای غلبه بر ناامیدی، قبل از هر چیز باید بدانیم در چه مواردی ناامید هستیم. در ادامه این مطلب را به نقل از چطور بخوانید.
من یکراست به سراغ بخش سیزده این کتاب «غلبه بر ناامیدی: از تاریکی رها شوید» میروم. در این بخش نویسندگان بیان میکنند که ناامیدی ۹ شکل دارد که هر کدام با برآورده نشدن یا قطع یکی (یا بیشتر از یکی) از نیازهای پایهای دربردارندهی امید مرتبط است. این نیازها عبارتند از: وابستگی، توانایی و بقا.
مؤلفان در این بخش به بیان سه شکل از ناامیدی میپردازند که درنتیجهی عدم کارکرد یکی از این سه نیاز یا سیستم محرک انسان بهوجود میآید: خودباختگی، بیکفایتی و محکوم شدن به فنا. برای غلبه بر ناامیدی، ابتدا باید بدانیم با کدامیک از این انواع مواجه هستیم. نویسندگان این کتاب، برای هر شکل از ناامیدی، نوعی درمان ترکیبیِ ذهنی، بدنی و روحی معرفی کردند که شامل از نو ساختن افکار، تمرینات روحی خاص و دسترسی به نوع صحیحی از رابطهی امید بخش است.
۱. خودباختگی
ناامیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد:
۱. اسارت بدنی (برای مثال در افرادی که در زندان به سر میبرند)
۲. اسارت فکری و هیجانی (مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطهای بیمارگونه دست بکشد)
۹. درماندگی
افراد درمانده معتقدند که نمیتوانند با آرامش و امنیت در جهان زندگی کنند. ضربههای روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرسهای غیرقابلکنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشهداری را بهوجود میآورد که از آنها افرادی وابسته و درمانده میسازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرندهای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.
غلبه بر از خودبیگانگی و شاخههای آن (خود بیگانگی، ترک شدن و بیانگیزگی)
این شکل از ناامیدی با تحریفهای شناختی از قبیل تعمیم مبالغهآمیز، ذهنخوانی، عمومیگرایی و تفکر همه یا هیچ، تقویت میشود. این افراد تصور میکنند که هیچکس در شرایط سختی که آنها هماکنون در آن بهسر میبرند، نبوده و نخواهد بود. ذهنخوانی به معنای نتیجهگیری بدون بررسیهای کافی است و راه مقابله با آن بررسی شواهد هیجانی است. یعنی اینکه با اعتماد، امید و ذهنی باز بررسی کنید که دیگران موقعیت شما را چگونه تجربه کردند.
اگر احساس طرد شدن میکنید، از لاک خود بیرون بیایید و ببینید که آیا این واقعیتِ درون شما بازتاب دقیقی از جهان بیرون هست یا نه؟
بهطور کلی افراد تعمیم دهنده، حقایق زندگی را پررنگتر از آنچه که هست میبینند. در سخنانشان از کلمات هرگز و همیشه زیاد استفاده میکنند و در افکار آنها قانون همه یا هیچ حاکم است. به این معنا که هر چیز کمتر از کامل، شکست محسوب میشود. این افراد در برخورد با اشخاصی که شرایط کنونی آنها را پشت سر گذاشتهاند با پاسخهای امیدوار کنندهای رو بهرو خواهند شد. با تغییر دیدگاهتان، از شر تفکر همه یا هیچ خلاص شوید.
عامل ناامیدی در کسانی که دچار بیماریهای سخت هستند، قضاوت زود هنگام دربارهی زمان مرگ است بیآنکه زمینهی محکمی وجود داشته باشد. قبل از قضاوت، باید به بررسی کامل شواهد بپردازیم و برای کشف حقایق تلاش کنیم.
شخصیسازی، برچسب زدن و ارزش قائل نشدن برای موفقیتها.
وقتی افراد استعدادها و موهبتهایشان را قدر ندانند، موفقیتهای خود را نادیده گرفته و فقط بر ناتوانیها و ابعاد منفی وجود خود تمرکز میکنند. یکی از راههای مقابله با کمرنگ کردنِ نقاط مثبت خود، به دست آوردن آگاهی است. لیستی از نقاط قوت خود حتی در کوچکترین موارد تهیه و بهطور دائم آنها را مرور کنید. با این کار احساس بهتری نسبت به خود پیدا کرده و با انرژی و انگیزهی بیشتری زندگی میکنید.
در مورد کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند شخصیسازی و خود را مقصر دیدن بسیار شایع است. در شخصیسازی، فرد خود را مسئول حادثهای میداند که به هیچ عنوان امکان کنترل آن را نداشته است. از راههای غلبه بر آن، تجدید نظر در نسبت دادن علت امور به خود است.
وقتی افراد به علت ناتوانی ذهنی یا فیزیکی، احساس محدودیت میکنند، با احتمال بیشتری به دام برچسب زدن به خود (در نظر گرفتن یک یا چند نمونه از رفتار خود و سپس تعمیم افراطی آن) خواهند افتاد. این برچسبها خیلی ساده شکل میگیرند و بهعنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما، درونی میشوند. برای غلبه بر احساس محدودیت، باید الگوهای فکری خودساخته را تغییر داد و تفکر منطقی را جایگزین کرد.