سرپوش دوباره دولت بر وعده های بی عمل؛

آقای رئیس جمهور؛ “حقوق شهروندی” و “تغییر واحد پول” برای مردم آب و نان نمی شود

بصیر، این روزها خبرهای جالبی به گوش می رسد. یک روز در بوق و کرنای رسانه‌ها می‌کنند که با حذف یک صفر ،”ریال به تومان ” تبدیل شد و امروز میلیون ها پیامک از سوی رئیس جمهور ارسال می‌شود که حقوق شهروندی را برای ملت تدوین کرده است.

جالب تر از همه اینکه هیچکدام ربطی به معیشت و نان و آب مردم ندارد و هر چه می خواهی با دو دوتا چهارتا، سودی برای ملت از درون آن استخراج کنی، ناتوان می شوی.

این خبرها حکایت خوبی از درون دولت بیرون نمی آورد. انگار اوضاع اندرونی دولت وخیم شده و رو به سوی مسائلی آورده است که ملتِ منتظر برای شکوفایی اقتصاد را بی حد، متعجب کرده است.

دولت وعده حل مشکل اقتصاد داده بود

دولت وعده سود و درآمد سرشار برای ملت داده بود

دولت اشتغال آفرینی را برای جوانان نوید داده بود

و اینک آنچه این ملت می بینند، متضاد است با آنچه که در حرف و زبان وعده داده شده بود. آمارهای دروغین (یا راستی) که از تحقق وعده ها بیان می شود، هیچگاه اثرشان را مردم ندیده‌اند.

حقوق شهروندی دولت را که می خواندم به بخش‌هایی رسیدم که هر چند از لحاظ محتوایی خوب به نظر می رسید ولی وقتی توان و عمل دولت پیرامون آنها را می بینی بسیار مضحک جلوه می کنند:

ماده 73-حق شهروندان است که از مسکن ایمن و متناسب با نیاز خود و خانواده‌شان بهره‌مند شوند. دولت بر اساس نیاز و با رعایت اولویت و امکانات زمینه استیفای این حق را فراهم می‌نماید.

ماده 78-شهروندان از حق فرصت برابر در دسترسی به مشاغل و انتخاب آزادانه حرفه موردنظر خود طبق موازین قانونی به‌گونه‌ای که قادر به تأمین معاش خود به‌صورت منصفانه و آبرومندانه باشند، برخوردارند. دولت شرایط مناسب را برای تحقق این حق تضمین و بر آن نظارت می‌نماید.

اینها را چه کسی می گوید؟ دولتی که نه تنها این حقوق را در این سه سال تامین نکرد بلکه خود مانعی بزرگ در تحقق آنها شد. امیدی که بسیاری از ملت در تامین مسکن از طریق پروژه‌های مسکن مهر داشتند، رو به زوال رفت و هر آنچه که باقی ماند رشد منفی پروژههای نیمه کاره بود و زیاده خواهی وزارت مسکن از متقاضیان.

اشتغال هم که قصه پر غصه‌ایست که آمار و ارقام دولت را برای سنجش پیشرفتش لازم ندارد بلکه کافیست سر در دل هر خانه و خانواده ای ببری تا آنگاه بفهمی که بیکاری چگونه همچون موریانه جوانهای مان را می بلعد و در این سه سال چگونه بر این میزان بیکاری افزوده شده است.

آیا چنین وضعی شایسته ملتی است که به امید کلید رئیس جمهور رای به وی داده اند؟ آیا جواب ملتی که به تدبیر و امید شما اعتماد کرد این است که امروز به جای نان و آب از حقوق شهروندی توخالی صحبت کنید و ریال را به تومان تبدیل؟

برجامی که تا دیروز قرار بود برای کشور نان آور شود امروز به گوشه ای خزیده و صدایش را در نمی آورید. مدافعان دیروز برجام را چه شده است که دیگر کمتر در سانه ها می بینیم؟

آیا این ملت شایسته این همه تحقیر به خاطر سیاست ها و پندارهای غیرکارشناسی هستند؟ تا کی ملت باید تاوان رویه ی غلط دیکته شده از سوی مشاوران غرب گدای دولت را بدهند؟

این خبرها اما حکایتی عجیب است برای هر شنونده عاقل.

چقدر سخت است که باز این پوز روشنفکری که در نهان این خبرها فریاد می کشد برای فردوستان و مستضعفان نیست و برای تطهیر چهره دولت نزد روشنفکران و مدعیان حقوق بشری و حقوق حیوانات است که کشته شدن سگی را با تمام وجود جیغ می زنند و هاکذا اگر گرسنه ای را در دل خیابان دیده باشند؟!

دانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا