به قلم مدیرمسئول بصیرنیوز/چرخش نخبگان اصولی به اخباری، معضل سیاسی این روزهای جامعه؛

«کدخداپروری» و «استیضاح امام زمان» نتیجه تفکرات اخباریون

بصیر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ بیش از ۲۵ نظریه تاکنون مطرح شده است و دلایل متفاوت پیروزی انقلاب ایران را تحلیل کردند اما متفق القول یک موضوع بسیار مهم را نادیده گرفتند که شاید دلیل اصلی مشکلات امروز کشور نیز بر پایه این موضوع باشد و آن موضوع غفلت از فقه سیاسی اصولی بوده است.
اگر بخواهیم این موضوع را دریابیم باید تفاوت اساسی فقه سیاسی اخباری و فقه سیاسی اصولی را با هم بیاموزیم.
به همین منظور با یک مثال تفاوت این دو را تشریح می‌کنیم.
فقه سیاسی اخباری به عنوان مثال معتقد است که جامعه و کشور شیعی حفظ شود اما حکومت غاصب هم می تواند سرکار باشد و در مقابل آن فقه سیاسی اصولی معتقد است که جامعه و کشور شیعی باید حکومتی متناسب با آن داشته باشد و اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم…
به طور حتم پیروزی انقلاب اسلامی ایران که نظریه پردازان و اندیشمندان متعددی از فوکویاما و جان فوران تا….عنایت بر آن نظریه دادند بر این اصل غافل بودند و آن نیز پیروزی اصولیون بر اخباریون بود.
فقه سیاسی اخباری آیت‌الله نائینی و امثالهم را به وجود آورد و فقه سیاسی اصولی پرورش‌دهنده «خمینی‌ها» بوده است، در آن دوران که برای اخباریون حضور طاغوت در راس حکومت تفاوت قابل توجهی مشاهده نمی‌شد، این فقهای سیاسی اصولی بودند که معتقد بر ایجاد یک حکومت الهی شدند و با پرورش خمینی‌ها اسلام ناب محمدی را به ارمغان آوردند.
اما غرض از این طرح موضوع تحرکاتی بود که چند سالی است که برای کشور هزینه‌های فراوانی ایجاد کرد و متاسفانه شاهد به وقوع پیوستن آن هستیم و آن نیز چرخش نخبگان اصولی به سوی اخباری است و به همین دلیل است که آن مسئولی که روزی دم از اعدام دانشجویان مخالف در ۲۳ تیر میزد در این چند سال گذشته دم از دیدن کدخدا می زند.
رگه های بسیار شدیدتر آن را در هاشمی رفسنجانی میبینیم و مدل عینی آن نیز در تفکرات روحانی و یارانش دیده می شود.
این چرخش نخبگان در این دوران آشکارتر شده است و تا جائی پیش رفته که به عنوان مثال برخی بر این طبل می‌کوبند که اگر ولایت فقیه بر راس امور نباشد، با غرب تعامل داشته باشیم و در بطن مدل جهانی‌سازی آمریکا و نظریه‌های آنها قرار بگیریم پیشرفت می‌کنیم و مشکلاتمان برطرف می‌شود و در این نگاه است که گفت‌گوی تمدن‌ها، اقتصاد جهانی، دهکده جهانی و غیره معنا پیدا می‌کند.
در این میان برخی از پرسش‌های کلی نیز مطرح می‌شود که نیاز به تحلیل دارد و اگر تحلیل‌گر خوبی نباشید باخت برای جراین‌های انقلابی اصولی رقم می‌خورد و این آغاز فروپاشی از درون است، به عنوان مثال یکی از پرسش‌های که مطرح می‌شود این است که یکی از اهداف ایجاد تمدنی اسلامی در قالب اسلام ناب محمدی است و حکومت جهانی اسلامی ایجاد شود و آیا تا به امروز توانسته‌ایم این حکومت را ایجاد کنیم یا خیر در حالیکه در کشورهای غرب آسیا و منطقه جنگ و نبرد وجود دارد.
پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که اصولیون معتقدند بر روی ملت‌ها تاثیر گذاشته‌اید و اگر اینگونه است چرا مصر در دوران «مرسی» که نتیجه یک انقلاب بود سقوط کرد و یا اینکه چرا در زمان طاغوت شکاف طبقاتی دو طبقه‌ای بود و امروز این شکاف چند طبقه‌ای شده است.
قطعا با نگاه اخبارگوئی نمی‌توان این مسائل را تحلیل کرد اما چند عامل مهم را باید در نظر گرفت که عموما مشکلات این زمینه به این جهت است.
در نگاه نخست در تثیبت حکومت باید چنین گفت که چرخش نخبگان از اصولی به اخباری دلیل اصلی عدم تحقق صد در صدی این موضوع است.
نگاه بعدی عدم حضور در تولید علم به ویژه در علوم انسانی است، در بسیاری از موارد در علوم به بی‌هنجاری و بی‌تفاوتی رسیدیم و این عامل موجب توقف است و نمی‌توانیم به قابلیت تفسیری برسیم.
در این نگاه از فقه سیاسی به سوی الهیات حرکت صورت می‌گیرد و متاسفانه برخی نابخردان به این نتیجه می‌رسند که دین خدا در حد یک علم قابل تفسیر است، در واقع خداوند کلی است که جز می‌شود و هر جزئی کلی دارد و این با ذات اقدس الهی مغایرت دارد و آن وقت می‌شود که نادانی چون اکبر گنجی این جمله را مطرح می‌کند که امام زمان اگر بیاید باید آن را استیضاح کنند.
با این نگاه به برجام نیز می‌توان نگاه و آن را تحلیل کرد، فرصت برای تحلیل کامل این موضوع وجود ندارد چرا که برای این بحث باید مقدمه زیادی را بیان کرد اما در نگاه کلی غرب با برجام تمدن رویایی غرب که از سوی انقلاب اسلامی ایران هیمنه آن شکسته شده بود را حفظ کرد و مانع نابودی 100 درصدی آن شد و شعارشان برای حفظ این تمدن از بین رفتن منافع داخلی کشورمان با این جمله معروف از یک شخص معروف بود و آن «هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم مشکلات معیشت مردم برطرف شود».
نکته‌ای که برخی از کدخدا دوستان آن را فراموش کرده بودند این بود که پس از 38 سال از واکنش‌گری با به دست آوردن قدرت به کنش‌گری رسیده‌ بودیم و با برجام این موازنه به شدت به سوی غرب چرخید و جمله نادرست برد برد در مذاکرات هسته‌ای برای تغییر افکار عمومی به منظور پیشبرد اهداف غرب با سیاه‌نمائی اقتصادی بیان شد در حالیکه باید به مردم قضیه اصلی سارق و پیاده بیان می‌شد که آن نیز به یک خیال تبدیل شد.
بر اساس این یادداشت باید به دولت تدبیر و امید در ماه‌های پایانی‌اش چنین توصیه کرد که با نقض مکرر برجام دیگر زمان آن رسیده است که دست از حرکت اخباری بردارد و اصولی به قضیه بنگرد هرچند حیات سیاسی این دولت بر پایه تفکرات اخباری چیده شده است و امیدی برای بازگشت نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا