یادداشت مهمان/

جایگاه فرهنگ در مدیریت شهری

بصیر،

فرهنگ شهرنشینی مجموعه‌ای از قانونمندی‌های حاکم بر زندگی افراد جوامع شهری است که بدون حاکمیت این قانونمندی‌ها، زندگی شهرنشینی به واقعه‌ای تلخ، غیر قابل تحمل برای پیر و جوان و خرد و کلان مبدل می‌شود.

امروزه یکی از کارآمدترین ساز و کارهای مدیریت شهری برای رسیدن به مناسبات اجتماعی مطلوب و کاهش هزینه‌های وارده بر شهر توجه و برنامه ریزی برای ارتقای فرهنگ شهرنشینی در بین شهروندان است.

آموزش و توانمندی سازی شهروندان برای ارتقای دانش، تقویت مهارت‌ها، کسب عادت‌های صحیح زندگی اجتماعی و به روز رفتارهای مطلوب شهروندی به ویژه در راه بهره‌گیری مناسبات از امکانات شهری از جمله ضرورت‌های مدیریت شهری در توسعه فرهنگ شهرنشینی قلمداد می‌شود. باید توجه داشت مدیریت شهری ابزاری است که به وسیله آن می‌توان توسعه پایدار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را به وجود آورد، در چنین فرایندی مدیریت شهری به خصوص شهرداری‌ها، می‌توانند به عنوان کارگزاران محلی به بهبود مناسبات اجتماعی شهروندان کمک کنند.

از نظر فرهنگی شهر خوب و مطلوب علاوه بر مدیریت شهری کارآمد نیازمند شهروندانی آگاه و آشنا به حقوق وظایف شهروندی است. بنابراین مدیریت شهری باید برای آگاه‌سازی عمومی و ایجاد و ارتقای فرهنگ شهرنشینی، گسترش شهروند مداری و آموزش شهروندان در زمینه های مختلف، کارکرد و فعالیت فرهنگی داشته باشد.

مدیریت شهری در فرآیند تحول و توسعه شهری نه فقط در ابعاد اقتصادی و عمرانی آن نقش و جایگاه ویژه‌ای دارند بلکه با تغییر و تحولات پر شتاب اجتماعی و فرهنگی و گسترش جمعیت شهرنشینی، باید برای پاسخگویی به مطالبات فزاینده فرهنگی و اجتماعی اسباب و تمهیدات لازم را فراهم کنند.

یکی از وظایف مدیران جامعه، شناخت و تقویت نقاط قوت فرهنگ آن جامعه و سعی بر گسترش آن است. از دیگر وظایف مدیران، سعی در شناخت نقاط ضعف فرهنگی آن جامعه از طریق اشاعه فرهنگ‌های سازنده است.

کالبد شکافی ضرورت مداخله و تاثیرگذاری مدیریت شهری در امور فرهنگی و اجتماعی و چگونگی اجرایی شدن آن، یکی از مسائل مهمی است که باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.

شهروندان ساکن شهر از مدیریت شهری و شهرداری‌ها فقط رسیدگی به وضعیت عمرانی، کالبدی و اقتصادی و خدماتی شهر را انتظار ندارند، بلکه فراهم کردن زمینه حمایت اجتماعی، روابط شهروندی، ساماندهی امور اجتماعی و فرهنگی، فراهم کردن امنیت اجتماعی و روانی و نظایر این‌ها را می‌طلبند.

در روزگار ما، شهرها به ویژه شهرهای بزرگ به کانون‌های ازدحام و تراکم حداکثر فضای کالبدی و جمعیت شهره‌اند، این تراکم فزاینده پیامدهایی اجتناب ناپذیر دارد.

هرچند در این مختصر نمی‌توان به پیامدهای اقتصادی، سیاسی اجتماعی و فرهنگی تراکم در محیط‌های شهری پرداخت، ولی قدر مسلم همه واقفند که موجود انسانی در فضای زندگی شهری دچار معضلات عدیده‌ای است، از جمله این مسائل و چالش‌ها عبارتند از: آلودگی هوا، آلودگی صوتی، جرم و بزهکاری و انواع کج‌روی‌های اجتماعی، علاوه بر این زندگی شهری به لحاظ اقتصادی با دشواری‌هایی از قبیل گرانی مسکن و معیشت بیکاری و تورم و چندین نوع مسئله و موانع دیگر مواجه است.

حال پرسش این است که در میان انبوه مسایل، چه ساز و کاری برای کاهش پیامدهای پیش گفته قابل تصور است؟ نقش فرهنگ و هنر در ارتقای کیفیت زندگی شهری در این راستا معنا می‌شود.

در یک کلام فرهنگ و هنر هر یک و یا توأمان نقش تعدیل کننده دارند و فرهنگ ما را در درک زندگی شهری، روش غلبه بر معضلات و چگونگی پیوند با همنوعان (همه شهروندان) و نحوه ارتباط با محیط شهری یاری می‌دهد و هنر نیز، به ویژه نقش تلطیف کننده دارد.

ما انسان‌ها از طبیعت دور افتاده‌ایم و در شهر و در نوعی»غربت« زندگی می‌کنیم، در این شرایط هنر به یاری‌مان می‌آید و روان ما را به فراسوی شهر و به پرورشگاه واقعی‌مان، طبیعت نزدیک‌تر می‌کند در زندگی شهری مدرن با همه تنگناها و چشم اندازهای خوب و بد آن، فرهنگ به ما قدرت تفاهم و تعامل سازنده می‌دهد و هنر به ما یادآوری می‌کند که چگونه باید »دوست داشته باشیم« و با قدرت تخیل، تصور و تصویر زیبایی‌ها را تولید و باز تولید کنیم.

مدیریت فرهنگی شهری : رشد و توسعه فرهنگی هر جامعه، مدیون مدیریت مدبرانه و مقتدرانه‌ای است که بتواند با اعمال مدیریت فرهنگی، جامعه را از مرحله‌ای محدود و نامناسب، که فضای تنفس فرهنگی را تنگ کرده عبور دهد و افراد آن جامعه را به بالندگی و توسعه برساند.
اگر چنین مدیریتی در جامعه وجود نداشته باشد یا مردم با مدیران ضعیف، کم‌هوش ناآگاه و بی‌تدبیر روبه‌رو باشند طبعا نباید انتظار شکوفایی فرهنگ و مقولات فرهنگی داشت.

اصلاح فرهنگ شهری: برنامه‌ریزی شهرها نیازمند ایجاد هماهنگی میان دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده در حوزه فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی شهرداری‌ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت مسکن و شهرسازی، صدا و سیما، سازمان میراث فرهنگی، سازمان تربیت بدنی و برخی دیگر از دستگاه‌ها که هر کدام به گونه‌ای دارای تجربیاتی در برنامه‌های فرهنگی اجتماعی و تفریحی هستند.
نتیجه گیری: ضرورت رویکرد انسان‌شناسانه و فرهنگی به شهر و نهادینه کردن این رویکرد از طریق توسعه برنامه‌های فرهنگی و علمی برای شناخت و درک‌ سازوکارهای اجتماعی فرهنگی، یافتن پدیده‌های بیماری‌زا و تلاش برای یافتن راه حل‌های نزدیک و درونی برای از میان بردن این مشکلات راهی است که باید برای رسیدن به فرهنگ شهری طی کرد.

 

علی ساکت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا