خودسازی و تزکیه نفس را از کجا باید شروع کنیم؟
مسئله خودسازی، در قرآن کریم با عنوان تزکیه و تزکی مطرح شده و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکیها. [۱] در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاکسازی تأکید شده است، مثلاً؛ در سوره شمس میخوانیم:«به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند» [۲] همچنین در آیه ۱۹ سوره فاطر و آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است. پس خودسازی و تزکیه نفس، امری مقبول و مورد پسند شرع مقدس است. در ادامه این مطلب را به نقل از شهر سوال بخوانید.
اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شدهاند و مورد خطاب آیات قرآنی:«ای مؤمنان به فکر خود باشید» [۴]و «ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید» [۵] قرار گرفتهاند، باید گفت: اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکیها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش میآید که از کجا باید شروع کرد؟ میتوان گفت: پرسشگر این سؤال، اوّلین مرحله را گذرانده است؛ چرا که با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که «این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست». [۶]بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله «توبه» میرسد؛ یعنی جبران آنچه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کردهایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آنچه کردهایم و عزم به سوی آنچه میخواهیم پیش برویم، به همین جهت، عدهای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه [۷] و عدهای عزم [۸]گفتهاند.
[ ۳]. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، رساله لب اللباب، ص. ۵۵.
[ ۴]«یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم»، مائده، ۱۰۵.
[ ۵]. «یا ایها الذین امنوا امِنوا»، نساء، ۱۳۶.
[ ۶]. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، ص. ۷۶.
[ ۷]. ملکی تبریزی، میرزا جواد، رساله لقاء الله، ص. ۵۲.
[ ۸]. چهل حدیث، ص. ۷.
[ ۹]. همان.
[ ۱۰]. «و لقد علمت افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها»، مفاتیح الجنان، دعای روز مبعث و الإقبال بالأعمال الحسنة، ص. ۲۷۷.
[ ۱۱]. به سوی محبوب (دستورالعملها و راهنماییهای حضرت آیت الله بهجت)، ص. ۵۸.
[ ۱۲]. «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم»، المحجةالبیضاء، ج. ۶، ص. ۲۴؛ بحارالانوار، ج. ۸۹، ص. ۱۷۲ و الخرائج، ج. ۳، ص. ۱۰۵۸.