تفسیر عرفانی از شعری کودکانه
بصیر، یه توپ دارم قل قلیه، سرخ و سفید و آبیه، میزنم زمین هوا میره، نمی دونی تا کجا میره، من این توپ رو نداشتم، مشق هامو خوب نوشتم، بابام بهم عیدی داد، یه توپ قلقلی داد….
ابوالقاسم فرجی/ جهان هستی مملو از نشانه های بسیار زیادی از زیبایی های خدادادی است و بر اساس آیات قرآن تمام این نعمت ها و زیبایی ها برای انسان خلق شده است تا شاید شکرگذار موهبت های الهی باشم.
اگر کمی به اطراف خود بنگریم خواهیم دید که خداوند رحمت و مهربانی خود را بر همه زمینیان فراهم و مهیا نموده است اما زرق و برق های دنیایی ما اکثر مردم را از تقوای به خدا و عمل برای خشنودی وی دور ساخته و حتی دقایقی را برای تفکر به این همه زیبایی و نعم صرف نخواهیم کرد.
نمی دانم چه کسی و به چه دلیلی این شعر که ماهیتی کودکانه دارد را سروده است اما قطعا بی معنی نبوده است و استنباط من به صورت مختصر در زیر شاید یکی از دلایل سرودن این شعر از سوی شاعر آن باشد و نکته جالب اینجاست که اکثر این شعر به عنوان نخستین شعر حفظ شده از سوی کودکان ایران زمین می باشد.
در ابتدای این شعر کودکانه از واژه یک توپ و قل قلی سخن به میان آورده است، به نظر می رسد شاعر به دنبال تفهیم این موضوع بوده است که توپ در این مصرع نشان از کره زمین دارد و قل قلی بودن آن به دلیل کروی بودن کره زمین باشد، در ادامه از واژه های سرخ، سفید و آبی استفاده شده است، شاید بتوان آنرا اینگونه تفسیر کرد که نژاد های مختلفی در روی این کره زمین زندگی می کنند و همانطور که می دانید در قرآن هم آمده است که (ما شما را به رنگ های مختلفی خلق کردیم و هیچ رنگ و نژادی بر همدیگر برتری ندارد الا به تقوا).
در مصرع بعدی از واژهای زمین زدن و هوا رفتن سخن به میان آمده است، به نظر می رسد شاعر به دنبال تفهیم این موضوع بوده است که برای بلند مرتبه شدن و رسیدن به عرش ابتدا باید عبد شد و بندگی کرد و سپس به بلندای عرش برسیم، همانطور که در نماز می خوانیم(اشهد ان محمدا عبده و رسوله)، پیامبر اکرم در ابتدا بندگی کرد و در ادامه به منزلت بلند دست یافت.
در ادامه شاعر از نداشتن این توپ صحبت می کند، به این قسمت از آیات قرآن می رسیم که می فرماید (زمانی که خداوند خواست انسان را دوباره خلق کند ملائکه لب به اعتراض گشودند که آیا می خواهی موجودی را خلق کنی که کشت و کشتار کند)، در روایت است که خداوند صحنه کربلا و صحنه های زیبای دیگر را به ملائکه نشان داد و به خود گفت(فتبارک الله و احسن الخالقین)، بنابراین ما این توپ که کره زمین می باشد را نداشتیم و خداوند به ما این زیبایی ها را عیدی داد.
عیدی خداوند در شعر به دلیل خوب نوشته شدن مشق هایمان ارزانیشده است، نشانگر آن می باشد که اگر کسی بندگی خود در حق خداوند را به بهترین نحو ممکن انجام دهد و تهجد، تقوا و دین داری را در رفتار، گرفتار و اعمال خود به کار بندد خداوند بیشترین پاداش ها و بهترین ثواب ها را برای او به ارمغان می آورد.
بنابر آیات و روایات متعددی تمام زیبایی ها و نعمت های خلق شده از سوی پروردگار به نوعی برای رساندن انسان به بلند ترین نقطه کمال است که شاعر در جایی دیگر می گوید می رسد انسان به جایی که به جز خدا نبیند…!!!