رفع تحريمها؛ شرط لازم و نه کافی
بصير،
![]() |
بخش اصلی اين سخنان كاملاً درست بود، بهويژه آنجا كه تصريح ميكند، «برخي معني تحريم را نميدانستند.» آنان که از تحریم استقبال میکردند و آن را کاغذپاره و حتی نعمت معرفی میکردند فکر امروز را نمیکردند چون درک درستی از تحریم نداشتند و سرمست باده پولهای بادآورده نفتی بودند. ولي جملهاي كه حل مشكلات ازجمله اشتغال، محيط زيست و آبخوردن مردم با رفع تحريم حل ميشود محل پرسش قرار گرفته و از سوي جريان تندرو برجسته شده است. واقعيت اين است كه همه اين مشكلات پيش از اين هم بوده و ربط مستقيمي به تحريمها نداشته است، ولي تحريمها پس از برقراری بهعنوان يك مانع بزرگ در راهحل آنها خودنمايي ميكند. اين امر بدان معناست كه بدون رفع و حل مشكل تحريمها كه درواقع حل روابط خارجي كشور و افتادن جريان امور در مجراي طبيعي آن است، نميتوان اين مشكلات را حل كرد ولي اين امر بدان معنا نيست كه اگر مشكل تحريم حل شد، به خودي خود اين مشكلات نيز حل خواهد شد.
در دولت گذشته و پيش از تحريم يعني پیش از سال ١٣٩٠ و ١٣٩١، نیز اين مشكلات بود و هر روز بدتر هم ميشد. به عبارت ديگر ميتوانيم بگوييم، برداشتن و حل مشكل تحريم، شرط لازم براي حل مشكلات فوق است ولي اين شرط بهتنهايي كافي نيست، و شرطهاي ديگر نيز بايد در كنار آن وجود داشته باشد. از اين رو طبیعی است که منظور آقاي رئيسجمهوری اين بوده كه دولت ایشان شروط ديگر را فراهم كردهاند، و فقط شرط لازم، یعنی رفع تحريم باقيمانده است. شروط ديگر شامل برنامه درست، عقلانيت و دانشمداري در اداره امور، مديريتهاي لايق و صاحب صلاحيت و… است. با اين تعبير ميتوان با جمله فوق همراه و همگام شد، ولي به صرف اينكه تحريمها رفع شود، مشكلات نيز حل خواهد شد، پذيرفتني نيست.
از زاويه ديگري نيز به اين سخنان ميتوان پرداخت. قطعاً آقاي رئيسجمهوری از هر كس دیگري بهتر ميداند كه رفع مشكل تحريمها، گام اول و شرط لازم براي حل ساير مشكلات است، پس چرا جمله به صورت فوق بيان شده است؟ گمان ميرود كه اين نحوه بيان پاتكي است به كساني كه بدون توجه به منافع ملي كشور با تمام توان خود عليه مذاكرات ايران و ١+٥ حمله ميكنند و ميكوشند تا از طريق فضاسازي رسانهاي و خبري مانع از تحقق اين هدف مهم ملي و وعده انتخابي رئيسجمهوری شوند. آنان به نادرست گمان ميكنند كه با زدن پنبه مذاكرات، دولت را ميزنند، زيرا مذاكرات مسألهاي در حد دولت و جناح نيست، بلكه مسألهاي ملي و مرتبط با منافع همه مردم است، و زدن آن، مثل زدن خنجر به جان جامعه و مردم است. از سوي ديگر اين جماعت وارد مباحث كارشناسي و دقيق نميشوند و تنها از طريق فريادكشيدن و ناسزا گفتن، درصدد پيشبرد اهداف خود هستند تا دستاندركاران گفتوگوها را دلسرد و نااميد و خسته كنند.
در اين ميان رئيسجمهور نيز نهتنها وظيفه حمايت سياسي و برنامهاي از گروه مذاکرهکننده را دارد، بلكه وظيفه حمايت تبليغاتي از آنان را نيز دارد و از اين طريق میخواهد که منويات واقعي مخالفان گفتگوها؛ كه بدتر شدن وضع زندگي مردم از هر حيث است را برملا کند. بنابراين بیان جمله فوق از حيث مواجهه با تبليغات و فشارهاي ناجوانمردانه و غيرمنصفانه مخالفان، قابلدرك است، ولي اين نوع جملات يك عارضه مهم دارد، همچنان كه مخالفتهاي تندروها نيز داراي عارضه است. تندروها متوجه نيستند كه اگر موفق نشوند مذاكرات را متوقف كنند، شكستخورده محسوب ميشوند و اگر موفق شوند، مسئوليت تبعات آن برعهده آنان است و در هر دو صورت شكستخورده محسوب خواهند شد. جمله فوق هم اگر منجر به موفقيت مذاكرات شود، از آنجا كه واقعاً پس از آن، نتایج گفته شده و موردنظر به سهولت رخ نخواهد داد، به ضد خود تبديل ميشود و بهعنوان وعدهاي عليه دولت به كار گرفته خواهد شد. بنابراين و در مجموع بهتر بود كه قيد «شرط لازم» بودن رفع تحريمها براي حل مشكلات مهم كشور به ابتداي جمله اضافه شود تا هم اثرات تبليغي و سياسي خود را داشته باشد و هم از نتايج ناخواسته آن در آينده پرهيز کرد.
بهار نيوز