روحانی، جهانگیری، عارف و نجفی به نمادهای ناتوانی اصلاح طلبان بدل شده اند
به گزارش بصیرنیوز، رسول بابایی، کارشناس و پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: استعفای محمد علی نجفی از مدیریت شهر تهران آن هم پس از هفت ماه عملکرد ضعیف و بدون برنامه را می توان به عنوان نشانه ای دیگر از ناکارآمدی اصلاح طلبان در تحقق وعده های خود به افکار عمومی تحلیل کرد. اگر تا چند سال قبل اصلاح طلبان می توانستند ادعا کنند که در قدرت سهمی ندارند و عملا در حاشیه و ناظر اتفاقات هستند اما امروز شرایط کاملا متفاوت شده و عملا بخش عمده دستگاه های اجرایی و مدیریتی کشور در اختیار این جناح قرار دارد. سکان قوه مجریه، قوه مقننه و بسیاری از شهرداری های کلان شهرها از جمله شهرداری تهران در اختیار اصلاح طلبان قرار دارد و عملا اختیار مدیریت و تصمیم گیری در حوزه های یاد شده را تحت کنترل دارند. با این حال وضعیت کنونی کشور و کیفیت عملکرد دستگاه های یاد شده و در عین حال نوع نگاه مردم و میزان رضایت افکار عمومی حکایت از آن دارد نه حسن روحانی و اسحاق جهانگیری در دولت توانسته اند به وعده های انتخاباتی خود عمل کنند، نه محمدرضا عارف توانسته به عنوان رئیس فراکسیون اکثریت مجلس و لیدر اصلاح طلبان در قوه مقننه گامی در جهت رضایت مردم بردارد و نه محمد علی نجفی و همکارانش در شهرداری تهران در این مدت توانسته اند عملکردی از خود بجای گذارند که باعث رضایت و خشنودی شهروندان شود. در حقیقت این چهار نفر به نمادهای ناکارآمدی اصلاح طلبان بدل شده اند و افکار عمومی با نگاه انتقادی شدید به عملکرد این افراد نسبت به داعیه های اصلاح طلبان دچار تردید جدی شده است. اصلاح طلبان تا پیش از این مدام از ناکارآمدی رقیب می گفتند و با گرفتن ژست اپوزیسیون خود را به عنوان تنها راه حل گذار از مشکلات و مصائب کنونی معرفی می کردند. امروز اما دیگر دعاوی یاد شده مورد پذیرش افکار عمومی قرار نمی گیرند چرا که مردم با مشاهده عملکرد حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف و محمد علی نجفی نسبت به ادعای کارآمدی اصلاح طلبان روی گردان شده اند.
در مورد حسن روحانی حتی حامیان اصلاح طلبش هم نسبت به کم کاری او انتقاد دارند چنانکه عبدالله ناصری فعال اصلاح طلب اظهار داشته «آقای روحانی در مقایسه همه روسایجمهور پیشین بعد از انقلاب، چه آنهایی که همانند بنیصدر عزل شدند و چه آنهایی که همانند رجایی شهید شدند و چه بقیه که بودند، وقت برای دولت نمیگذارد» و از علی اکبر ناطق نوری هم نقل شده که به روحانی تذکر داده که «شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید.»
این روحیه روحانی شاید برخاسته از موقعیت و جایگاهی است که او به عنوان یک شیخ دیپلمات برای خود تصور کرده و بیش از آنکه علاقه به کار اجرایی داشته باشد مدیریت صحنه های سیاسی از طریق سخنوری و گفتگو را می پسندد. شاید از همین روست که رئیس جمهورعلاقه چندانی به ترسیم چهره یک سیاست مدار مردمی از خود ندارد و نشانه ای از علاقه به تعامل با توده ها از خود نشان نداده است. همین موضوع البته به کاهش محبوبیت او هم دامن زده و حسن روحانی هیچگاه به یک شخصیت محبوب و مردم تبدیل نشده به ویژه آنکه حاشیه های متفاونی هم همواره در مورد او مطرح بوده است. از جمله شبهات مربوط به پایان نامه روحانی و اینکه از یک اثر علمی کپی برداری شده و یا حواشی مربوط به برادر او حسین فریدون که حتی برای مدتی به واسطه مسائل یاد شده توسط دستگاه های نظارتی بازداشت هم شد. مشکلات روحانی اما به موارد فوق محدود نمی شود چرا که روحانی در حالی که در ایام دو انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم با شعارهای پیشروانه و رادیکال تلاش کرده افکار عمومی اصلاح طلب را با خود همراه سازد اما با پیروزی در انتخابات های یاد شده ژست میانه رو گرفته و با تعریف خود در میانه دو جناح خشم حامیان انتخاباتیش را باعث شده است. به واقع او کوشیده با تعریف موقعیت میانه رو موضع سیاسی خود را پنهان و فراجناحی جلوه دهد امری که از نظر مردم به عدم برخورداری از ثبات رای و بازیگری سیاسی تعبیر می شود. روحانی نه فقط در بحث رویکردهای سیاسی حامیانش را ناامید کرده که در عمل به وعده های خود در سایر حوزه ها هم کاری پیش نبرده چنانکه حجم بالای وعده های او در انتخابات گویا که تنها شعارهای تاکتیکی بوده اند و به نظر نمی رسد دولت او نه طرح و برنامه و نه اراده ای برای جامه عمل پوشاندن به آنها داشته باشد. اوضاع نابسامان اقتصادی کشور و ضعف و انفعال دولت در مواجهه با مشکلات پیش رو نشانه ای از این بی عملی اقتصادی حسن روحانی است.
اما ضعف و ناتوانی دولت تنها به پای حسن روحانی نوشته نمی شود که اسحاق جهانگیری که به عنوان کاندیدای پوششی اصلاح طلبان در رقابت های ریاست جمهوری دوازدهم در صحنه حاضر شد و در پازل بازی اصلاح طلبان برای شکست رقیب نقشی کلیدی ایفا کرد هم به شدت در معرض انتقادات قرار دارد و عملکرد او در این مدت با انتقادات فراوان حتی اصلاح طلبان مواجه شده است. جهانگیری که با ژست کاندیدای اصلاح طلبان وارد رقابت های انتخاباتی شده بود و با رویکرد تهاجمی رقبای روحانی را هدف حملات خود از جمله در بحث فساد قرار می داد چندی بعد از رقابت های انتخاباتی شاهد دستگیری برادر خود مهدی جهانگیری بود که روابط مالی و کاری این دو با یکدیگر بر کسی پوشیده نیست. افکار عمومی در حالی که در دوران رقابت های انتخاباتی شاهد شعارهای جهانگیری در مبارزه با فساد و اهمیت شفافیت و … بود ناگهان پس از انتخابات مشاهده کرد که برادر او به اتهام فساد اقتصادی اسیر قانون شده است. عملکرد جهانگیری در دولت و یا برخی رفتارهای او همچون ورود با کفش به چادر زلزله زدگان کرمانشاهی هم تصویر یک مدیر متمول اشرافی از او را تقویت کرد چه آنکه افکار عمومی ماجرای دختر مظلوم وزیر و توصیف جهانگیری از دویست میلیون تومان به مانند پول خرد در مناظره های انتخاباتی را فراموش نکرده بود. جهانگیری در این چند ماه عمر دولت دوازدهم به یک چهره حاشیه ای و کم اثر در دولت تبدیل شده که خروجی و کارآمدی چندانی از خود نشان نداده و ماجرای رقابت او با محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور بیش از هر چیزی از موقعیت رو به تضعیف او در دولت حکایت دارد. در چنین فضایی او بیش از هر کاری به ایراد سخنرانی هایی مشابه دوران انتخابات ادامه داده و همچون یک چهره مطالبه گر در بیرون دولت از دولتمردان خواستار مسائل مختلف می شود.این رویکرد جهانگیری انتقادات اصلاح طلبان از جمله غلامحسین کرباسچی را به دنبال داشته که در واکنش به این رویکرد جهانگیری گفته است «من خیلی ناراحت شدم که شنیدم آقای جهانگیری هم مثل ما که کنار نشستهایم و انتقاد میکنیم گفتند عدهای از مدیران آویزان دولت هستند. خوب آقای جهانگیری آنها را عوض کنید و قرار نیست که همانطور که رهبری فرمودند شما هم مثل اپوزیسیون حرف نزنید. آقای جهانگیری اگر یک مشت مدیر آویزان هستند که نمیتوانند کار کنند والله بالله جوانان بهتر از آنها میتوانند کار کنند. جوانان مملکت یا بهتر از ما میفهمند و یا به اندازه ما، یا دلسوزتر از ما هستند یا به اندازه ما، یا تواناتر از ما و یا به اندازه ما.»
در این میان ضلع دیگر ناکارآمدی اصلاح طلبان را باید در مجلس شورای اسلامی جستجو کرد جایی که محمدرضا عارف چهره شناخته شده اصلاح طلب و فردی که به عنوان لیدر اصلاح طلبان در مجلس شناخته می شود به واسطه عملکرد ضعیف و منفعل خود در مجلس و سکوت دائمیش در تمامی مسائل مجلس به یکی از اصلی ترین مایه های دلسردی مردم از اصلاح طلبان بدل شده است. عارف نه در موضوعات سیاسی، نه در موضوعات اقتصادی و نه در سایر مسائل مجلس ظهور و بروز چندانی ندارد و این کیفیت نقش آفرینی او به کل فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هم سرایت کرده و این فراکسیون را به یک جمع بی اثر و خنثی تبدیل و مجلس دهم را به یکی از ضعیف ترین مجالس بعد از انقلاب بدل ساخته است. اگر سکوت عارف باعث ناراحتی مردم از او شده اما در مورد پسر عارف ماجرا متفاوت است و هنگامی که فرزند او لب به سخن گشود باعث شکل گیری بحث معروف ژن خوب شد که برای مدت ها سوژه طنز محافل عمومی بود و همچنان هم داغ و مطرح است.به واقع محمدرضا عارف در پارلمان تصویر یک سیاست مدار بی اثر، کم رمق و بدون اثرگذاری را از خود بجای گذارده که عملا هیچ برنامه و دستور کار روشنی را در پیش ندارد و مردم عملا نباید منتظر تاثیرگذاری ویژه ای از او باشند.
ضلع چهارم مربع ناکارآمدی اصلاح طلبان را شهردار جدید تهران شکل می دهد که عملکرد7 ماهه او با عبارت «تقریبا هیچ» قابل توصیف بوده و استعفای اخیرش با همین کارنامه پوچ قابل توضیح است. تقریبا هیچ فعالیت ویژه و اثرگذاری در شهرداری تهران در ماه های اخیر انجام نشده و در برابر دو بحران حداقلی این چند ماهه یعنی زلزله 4 ریشتری و اولین برف زمستانی تهران عملکرد او به حدی ضعیف بوده که صدای حامیان اصلاح طلبش هم در آمده است. تمام آنچه نجفی در این ماه ها انجام داده حمله به مدیریت سابق شهرداری تهران و تاکید بر این بوده که یک شهر سوخته را تحویل گرفته و میراثی از مشکلات و مسائل را به ارث برده است. افکار عمومی در این مدت شاهد آن بوده که مدیران جدید شهرداری تنها در حال حمله به پیشینیان خود هستند اما در بزنگاه هایی که باید در کنار مردم باشند غایبند و به اذعان اعضای شورای شهر در زلزله تهران و همچنین بارش برف اخیر مردم مسئولان شهری را در کنار خود احساس نکردند. وضعیت پرهرج و مرجی که در غیاب حضور شخص شهردار تهران در صحنه ، مردم شاهد توئیت های او بودند که به واقع نمکی بر زخم شهروندانی بود که به خلاء مدیریت و ناکارآمدی مسئولان شهری گلایه داشتند. وضعیت نابسامان شهرداری تهران و مدیریت ضعیف محمدعلی نجفی و استعفای اخیر او به شکلی است که تقریبا هیچ کس امیدی به بهبود وضعیت شهرداری تهران ندارد و به نظر می آید این نهاد به یکی دیگر از پاشنه آشیل های اصلاح طلبان در سال های آینده بدل خواهد شد. بی دلیل نیست که یکی از تحلیل گران اصلاح طلب در واکنش به کناره گیری محمد علی نجفی از ضربه شدید این وضعیت به بدنه اصلاح طلبان گفته است.
مربع ناکارآمدی اصلاح طلبان در شرایطی با افراد یاد شده شکل می گیرد که وعده های فراوان و چشم اندازهای قابل توجهی که اصلاح طلبان برای افکار عمومی مطرح ساخته اند با عملکرد این افراد به سرابی تبدیل شده که نتیجه آن رویگردانی عمومی از وعده ها و ادعاهای آتی اصلاح طلبان خواهد بود. اگر چه هراس افکنی و تخریب رقیب همچنان ادامه خواهد یافت و می توان انتظار داشت در رقابت های انتخاباتی آتی هم بخش قابل توجهی از استراتژی های سالیان اخیر دنبال شود اما انکار نمی توان کرد که مربع ناکارآمدی اصلاح طلبان نقش قابل توجهی در تخریب سرمایه های اجتماعی اصلاح طلب بازی خواهد کرد و اصلاح طلبان برای جبران تاثیرات منفی این مربع بر افکار عمومی کار دشواری پیش رو خواهند داشت.