توطئه بریتانیای خبیث بر علیه اقوام ایرانی مبارز
بصیر از بلاغ/
چند سالی است که خنداندن مردم به روش های غیر متعارف صورت می پذیرد، با روی کار آمدن تکنولوژی موبایل مخصوصا در سالهای اخیر بیشترین طنزهایی که به صورت پیام کوتاه برای دوستان ارسال می شود توهین به قومیت ها می باشد به طوری که قبح و زشتی این عمل در جامعه ی ایرانی شکسته شده است.
طنز پردازی بهعنوان ابزار ارتباطی دارای امتیازهای مثبت و فراوانی است اما زمانی که این ابزار تبدیل می شود به توهین قومیت ها دقیقا برعکس عمل می کند.در چنین طنزهایی تبادل رفتاری به هم میریزد و معمولا موازنه عاطفی در آن به نفع مردم ایران نیست.
ایرانیان ذاتا مهمان نوازند و این موضوع بر کسی پوشیده نیست، مهمان نوازی از شهرها و استان های مختلف در فرهنگ ایرانیان جای خوش کرده به طوری که میزبان تمام تلاش خود را به کار می برد تا مهمان ذره ای در مضیقه و سختی قرار نگیرد و مسلما تخریب برخی از قومیت ها ، شهرها و استانها ریشه اش در فرهنگ ایرانیان نیست زیرا این نوع برخورد با یکدیگر اساسا با ذات مهمان نوازی منافات دارد.
حال سوالی که در اذهان بوجود می آید این است که ریشته اینگونه جوک ها و تخریب قومیت ها از کجاست؟ چرا برخی از اقوام ایرانی از این حیث مصون ماندند؟ آیا فقط چند قوم در ایران شایسته توهین است و مابقی از هر نظر کامل؟
طنزی که محور آن اقوام ایرانی است، سابقه چندانی ندارد. دیر زمانی نیست که ترک، لر، رشتی و اصفهانی به جای تیپها مینشینند. از آنجا که این قبیل طنزها که حالا دیگر طنز آموزنده نیست، بلکه هجو نیشدار و مخرب است و در آثار معتبری ثبت نشده در حال نابودی اتحاد بین ایرانیان است.
بر خلاف گذشته، آنچه برای نظام جمهوری اسلامی ایران خطر محسوب می شود، تفرقه میان اقوام ایرانی است که بیگانگان دل در گرو ناسازگاری عربها، آذریها، کردها و بلوچها و جداسازی این اقوام از سرزمین آبا و اجدادیشان دارند و پیداست که همگان باید در نظر و عمل به این نکته بسیار بدیهی توجه و التزام داشته باشند.
آیا ترک ها و لرها واقعا از نظر هوشی در مرتبه ی پایینی قرار دارند و یا واقعا رشتی ها بی غیرتند؟ امروزه در کشور ایران عدهای عبارت «ترکِ خر» را بیان میکنند. این جوک ها تا جایی تکرار شد که که این القائات در باور برخی شکل گرفت.
چرا اینگونه جوک ها برای شهرهایی ساخته می شود که در زمان دولت وقت شهرهای خط قرمز بوده و خطری جدی برای آنها محسوب می شدند!
حال تنها واقعیت پشت پرده این جوک ها ایجاد اختلاف میان مردم از سیاستهای برنامهریزی شده انگلیس و حکومت پهلوی اول و دوم با هدف تحکیم سلطه بر جامعه بوده است. ترسیم تصویری موهن از شخصیت شمالیها، قزوینیها، ترکها، اصفهانیها و … تبلیغ مستمر بر این گونه اهانتها از طریق ساختن جوک و لطیفه، در فرهنگ ملی و تاریخی مردم ایران جائی نداشته است.
فتنه های انگلیس دلیل اصلی تمسخر مردم رشت
یکی از مهم ترین دلایلی که انگلیس را وادار کرد تا دست به چنین کار شنیعی بزند خطری بود که از طرف مردم شمال مقاصد شوم انگلیس را مورد هدف قرار می داد به طوری که این مردمان هوشیار هرگز فریب فتنه های انگلیس را نخورده و با قیام و تظاهرات و سر دادن شعار نقشه استکبار و بریتانیای جنایتکار را خنثی می کردند.مردمان رشت انسانهایی زیرک و باهوش بوده و همیشه خطرات را زودتر از بقیه اقوام ایرانی متوجه می شدند مانند حماسه ای که در ۸ دی آفریدند که یک روز زودتر از همه ی ایران بر علیه فتنه راهپیمایی کردند.
نظریه بعدی که محققین بر آن باور دارند این است: [۱]زمانی که رضاشاه در مقام سردار سپه بود و مقدمات به قدرت رسیدن خود را فراهم میکرد جهت بهرهبرداری از احساسات مذهبی مردم در مراسم سینهزنی تاسوعا و عاشورا شرکت میکرد. در این مراسم قزاقها و تعدادی از طرفداران سردار سپه شعار میدادند:
اگر در کربلا قزاق بودی / حسین بییاور و تنها نبودی
مردم گیلان که نمی خواستند خاطره دمکراسی و فضای آزادی را که تازه به دست آورده بودند، زیر چکمه قزاقها لگدمال شود به مبارزه با آنها برخواستند. گیلانیها که تجارب شرکت فعال در جنبش مشروطیت (نیروی اصلی تسخیر تهران به سرکردگی سپهدار اعظم تنکابنی را گیلانیها تشکیل میدادند) و همچنین تلاشهای استقلالطلبانه و آزادیخواهانه شان در جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان و سپس تشکیل اولین دولت جمهوری در گیلان، را پشت سر گذاشته بودند فریب تبلیغات آزادیخواهی و میهنپرستی دروغین قزاقها که عموماً تحت کنترل افسران روسیه تزاری و سپس انگلیسیها بودند را نخورده و در دورهای که همه جای ایران شعار:
اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بییاور و تنها نبودی
سرداده میشد در رشت مردم طی تظاهرات میخواندند:
اگر در کربلا قزاق بودی/ عبا و کفش، از حسین ربودی
که بعدها این بیت در جریان «کشف حجاب» به شکل زیر هم خوانده میشد:
اگر در کربلا قزاق بودی/ حجاب را از سر زینب ربودی
میگویند: رضا شاه از آن موقع کینه رشتیها را به دل گرفته و همه جا با توهین از آنها یاد میکرد و زمینه ساز ساختن جوکهای مستهجن، مبتذل و توهینآمیز علیه آنها شد. او که خود شمالی مازندرانی بود هیچ فکر نمیکرد روزی این جوکها یا فحشها متوجه نه تنها رشتیها بلکه همه شمالیها از جمله مازندرانیها هم خواهد شد. چون اغلب در این جوکها منظور از رشتی تمام اهالی ساکن بین شهرهای آستارا تا گنبد است.[۱]
ترک ستیزی
یکی از کسانی که در تدوین و به اجرا در اوردن سیاست های ترک ستیزی در ایران قبل از انقلاب نقش داشت «محمود افشار یزدی» است وی از جمله سیاستمداران ضد ترک و ضد عرب بود که از سویی با دربار رضا شاه و از سوی دیگر با استعمار انگلیس ارتباط نزدیکی داشت و همین ارتباط ها سبب شده بود که ثروت هنگفتی به جیب زند و این ثروت عظیم را در جهت اجرایی نمودن سیاستهای خود صرف میکرد .
جهت اشنایی بیشتر با سیاستهای نژادپرستانه این تئورسین دربارپهلوی توجه شما را به مقاله ای از وی با عنوان (یگانگی ایرانیان و زبان فارسی) که در ماهنامه آینده (شماره ۲ سال چهارم ابان ۱۳۳۸ هجری شمسی)به عنوان سر مقاله به چاپ رسیده است جلب میکنم .
مقاله «محمود افشار یزدی» در ماهنامه آینده:
یگانگی ایرانیان و زبان فارسی
“زبان ترکی زبانی است که نه تنها در آذربایجان و زنجان بلکه تا حدود همدان و قزوین هم نفوذ کرده حتی در اندرون کشور در قلب فارس که مهد تمدن بوده است سایه هولناک خود را بر سیاه چادر های ایل قشقایی افکنده و همواره چون گاز انبری در شمال وغرب ایران از قفقاز تا اسیای صغیر مخفیانه دهان برای بلعیدن باز کرده است پس باید هر طور شده و به هر طریق ممکن این زبان بیگانه را از بین ببریم .
سخن پایانی
آیا وقت آن نرسیده تا به این بازی سیاسی استکبار پیر خاتمه دهیم و با افتخار از قومیت های ایرانی نام ببریم!
آیا ستارخان و باقرخان نبودند که یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر آمد و جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و سرباز راه آزادی و مشروطیت شدند!
آیا میرزا کوچک خان جنگلی نبود برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، سالها مقابل استکبار و روسیه به تنهایی ایستاد!
آیا شیخ فضل اله نوری از مجتهدان شیعه دوازده امامی از رهبران قیام تنباکو در تهران و از مدعیان مشروطه مشروعه شجاع از خته شمال نبود؟
آیا علامه دهخدا از قزوین نبود!
آیا می شود به چنین مردمانی تهمت نادانی ، بی غیرتی و هم جنس گرا زد!