اگر ضعیف باشید کسی برای سازش دنبال شما نمیآید
بصیر،دکتر پیروز مجتهد زاده از اساتید علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی، 70 ساله و اهل شهرستان نور استان مازندران، توسعه صنعت هسته ای کشورمان را به عنوان یک عامل قدرت ساز میداند.
وی در پاسخ به منتقدان این نظریه تصریح می کند که تردید در قدرتزایی پیشرفتهای هستهای جمهوری اسلامی و نگاه تنها اقتصادی داشتن به آن نشان از بی تدبیری است و چشم بستن بر واقعیات قدرت در جهان کنونی به شمار می رود.
در یک روز سرد زمستانی در حالی با او در سعادت آباد تهران به گفتوگو نشستیم که تأکید میکرد: سعادت این ملت در افزایش قدرت در ابعاد مختلف و ایجاد بازدارندگی در مقابل دشمنان است، او در این زمینه البته انتقادهای تندی به آنچه روشنفکری سنتی میخواند، می کند.
شاخصهای قدرت در دنیای امروز ما چه چیزهایی است که اگر کشوری این شاخصها را داشته باشد یک کشور قدرتمند به حساب میآید؟
ما میدانیم که قدرت حاصل ترکیبی از یک سلسله پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و انتظامی هست و وقتی ما در سطح یک کشور صحبت از قدرت میکنیم معمولاً از ترکیبی از عوامل مختلف سخن میگوییم، منظور من این است که با سنجیدن یک موضوع و یا یک پدیده قدرتی ما نمیتوانیم یک کشور را یک قدرت بدانیم.
قطر قدرت مالی بسیار بزرگی است ولی بدون داشتن دیگر پدیدههای قدرتی حتی یک کشور شناخته نمیشود چه رسد که یک قدرت محسوب شود، به گفته دیگر در حوزه اقتصادی کشوری توانمندی بالایی دارد اما یک قدرت محسوب نمیشود و یک کشور هم توانمندی نظامی خوبی دارد اما از نظر اقتصادی ضعیف است و در مجموع یک قدرت به حساب نمیآید.
هندوستان تا دو ـ سه دهه قبل بزرگترین جمعیت دنیای آزاد را داشت، ولی قدرت شمرده نمیشد تا آن که از نظر اقتصادی جهش چشمگیری نشان داد و از نظر نظامی مجهز به سلاح هستهای شد و از نظر تکنولوژی استراتژیک و ژئواستراتژیک جهش نشان داد و در جمع قدرت ها جای گرفت.
توسعه قدرت علمی و تکنولوژی هم از شاخصهای مهم تشخیص قدرت شمرده میشوند چنان که در بازار رقابتهای قدرتی بحثهایی مثل توسعه صنعت هستهای و تسخیر فضا مطرح هستند مانند هند و حتی ایران که در این عرصه فعالیت میکنند تا به دنیا نشان دهند که به سرعت به طرف تبدیل شدن به قدرت میروند.
قدرت در ابعاد سیاسی و ژئوپلتیکی عبارت است از توان استفاده از ابزار لازم برای پیشبرد برنامهها و اهداف قدرتی. در خاورمیانه مفهوم قدرت تقریبا محدود به نیروی نظامی و مانورهای استراتژیک است.
فناوری و علم در رقابتهای قدرتی امروز چه اثری داشته؟
بدون تردید در رقابتهای اقتصادی فناوری نقش بسیار مهمی داشته است اما بیشترین محل تاثیر تکنولوژی در رقابتهای نظامی بوده است، رقابتهای نظامی وقتی به اوج خود رسید که تکنولوژی اتمی به میان آمد و رقابت بین کشورها به این بستگی پیدا کرد که چه کشوری تا چه حد سلاح هستهای دارد.
تکنولوژی هستهای نقش بزرگی در پیشرفت رقابتهای نظامی داشت اما امروز که رقابت اقتصادی جایگزین رقابتهای استراتژیک کهن شده است، از نقش تکنولوژی هستهای در رقابتهای ژئوپلتیکی کاسته نشد.
با این تفاوت که در نظام ژئوپلتیکی پیشین تکنولوژی هستهای از دید توان تولید سلاح اتمی ارزیابی میشد و در نظام رقابتهای کنونی تکنولوژی هستهای از دید توان تولید انرژی و توسعه اقتصادی ارزیابی میشود.
این تغییر در بحثهای ژئوپلتیکی به ویژه در رابطه با مسئله انرژی هستهای ایران که در دو دهه اخیر تبدیل به بزرگترین موضوع درگیری و بحثهای مربوط به رقابتهای ژئوپلتیکی جهانی شده است کاملاً خودنمایی دارد.
در همین رابطه است که ما به چشم خود میبینیم هر اندازه ایران تلاش میکند و حتی در عمل ثابت کرده و میکند که هیچ برنامه و هدف استراتژیکی در استفاده از صنعت هستهای خود ندارد، همچنان قدرتهای رقیب ایران مسئله واهمه ژئو استراتژیکی از توان هسته ای ایران را دنبال می کنند و قدرتی منطقه ای مانند اسرائیل که در ژرفاهای زیادی گرفتار رقابت ژئوپلتیکی با ایران است از هیچ تلاشی برای ریشهکن کردن قدرت هستهای ایران خود داری نمیکند.
رژیم اشغالگر قدس که در نوبتی در گذشته شاهد تعلیق شدن غنیسازی هستهای ایران به دست خود ایرانیان بود، در شرایط کنونی از همه توان خود برای جلوگیری از توافق ایالات متحده آمریکا و ایران در بحثهای پنج به اضافه یک با ایران استفاده میکند.
در این شرایط اگر ما میبینیم که در مراحل پایانی مذاکرات یاد شده مجددا در ایران صحبت از عدم نیاز به صنعت و انرژی هستهای به میان میآید معنی کار این است که اسرائیل غاصب نسبت به عدم توافق مذاکرات ایران و غرب بر سر مسئله انرژی هستهای ناامید شده است.
* موجودیت این صنعت خودش واهمهساز است؟
بله! صرف داشتن ظرفیت هستهای در هر کشوری سبب تحریک و واهمه رقیبان آن کشور میشود، ما دیدیم که به محض این که آمریکا سلاح هستهای تولید کرد، شوروی در زندگی ژئوپلتیکی خود دچار احساس نیاز حیاتی به تولید آن سلاح شد چون خوب میدانست که زندگی در صلح و امنیت با رقیبان ژئوپلتیکی فقط میتواند در موازنههای ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی تأمین شود، یعنی شما نمیتوانید از راه خواهش و تمنا و حتی تسلیم شدن به رقیب برای خود امنیت درست کنید.
در آن وادی شما فقط میتوانید با ایجاد موازنههای نظامی و ایجاد ابزار بازدارنده استراتژیکی صلح و امنیت خود و دیگران را تأمین کنید، همه ما با این واقعیت آشنایی داریم که جنگهای بیپایان قدرتهای اروپایی فقط در پایان جنگ جهانی دوم هنگامی که تولید سلاح اتمی در کشورهای رقیب صلح و امنیت پایدار نیم قرن دوم قرن بیستم و دهههای آغازین قرن بیست و یکم را تضمین کرده است.
ما به چشم خود دیدیم که به محض دسترسی هندوستان به سلاح هستهای رقبای ژئوپلتیکی آن قدرت به دسترسی پاکستان به سلاح هستهای کمک کردند تا موازنههای استراتژیک میان آن دو قدرت رقیب بر قرار شده و صلح و امنیت شبه قاره هند تضمین شود، اما در منطقه خاورمیانه حامیان اسرائیل غاصب شرایطی را به وجود آوردهاند که آن کشور تبدیل به تنها دارنده سلاح هستهای در میدان رقابتهای ژئوپلتیکی خاورمیانه شده و علیرغم کتمان چهل ساله اسرائیل در زمینه داشتن سلاح هستهای، میکوشند تا این وضعیت عدم توازن ژئواستراتژیکی خاورمیانه دوام پیدا کند.
آیا دستاوردهای ما در صنعت هستهای برای ما قدرتساز هم بوده است؟
البته! اگرچه همه کشورهای رو آورنده به صنعت هستهای این رویکرد را برای تأمین منافع اقتصادی توجیه میکنند، ولی واقعیت اجتنابناپذیر این است که انرژی هستهای از ابتدای پیدایش جنبهای کاملاً استراتژیک پیدا کرد و بیشترین کاربرد آن در همان راستای استراتژیک بوده است.
در حال حاضر دولت ایران به حق و حقیقت همه تلاش خود را به کار میگیرد تا به جهان ثابت کند که هدفش از توسعه صنعت هستهای صرفا به منظور استفادههای صلحآمیز اقتصادی است، ولی رقیبان دور و نزدیک ایران اصرار دارند که باید این صنعت در ایران برچیده شود چون با وجود اینکه ثابت شده این صنعت صرفا به منظورهای اقتصادی تعبیه میشود و توسعه مییابد ولی در ذات خود استعداد تبدیل شدن به وسیلهای برای استفاده استراتژیک را دارد و باید این احتمال از ریشه برکنده شود.
به گفته دیگر، با برزمین کوبیده شدن همان اولین کلنگ تاسیسات هستهای کشور مربوطه به جمع صاحبان استعداد استفاده استراژیک از انرژی هستهای وارد میشود.
به همین دلیل است که ما شاهد بودیم تأسیس صنعت هستهای در ایران با راهنمایی، تشویق و کمک ایالات متحده بود، ولی اندکی پس از تاسیس اولین مراحل این صنعت در همان زمان شاه، ایالات متحده آمریکا به دلیل اغواگریهای اسرائیل مخالفت با یک صنعت مستقل هستهای در ایران را آغاز کرد، گذشته از آن، تهران وارد مرحله گسترش حضور نظامی خود در حساسترین نقاط استراتژیک خاورمیانه شد.
سفارشات نظامی ایران و تلاش برای کسب تسهیلات پایگاهی و یا تأسیس پایگاههای نظامی از کشورهای دیگر منطقه غرب را نسبت به برنامههای آتی ایران مظنون کرد.
در همان اوایل پیروزی انقلاب نیز روشنفکران سنتی ایران همیشه گوش به تبلیغات ضدایرانی دولتهای دموکرات ایالات متحده داشتند، پس از پیروزی انقلاب در مقام «دولت موقت» در کمال نارسایی فکری اعلام کردند که چون «ایران دشمن خارجی ندارد» ؟؟؟؟!!!!! نیازی هم به ارتش و قدرت دفاعی ندارد.
آنها با تقلیل تولید نفت تا نصف توان مالی تامینکننده قدرت دفاعی را به نصف تقلیل دادند، همه سفارشهای نظامی پول داده شده و پول نداده شده را کنسل کردند، بمبافکنهای پیشرفته فانتوم را مرخص کردند و خلاصه این که با از بین بردن توان دفاعی کشور در عمل دعوت نامه سرگشادهای را برای بعث عراق که از دید آقایان «دشمن خارجی» ایران نبود فرستادند تا بیاید و ایران و ایرانی را در کشور خود به خاک و خون کشد.
آنها نه فرصت لازم را پیدا کردند و نه نیازی داشتند که همان هنگام برنامه هستهای ایران را تعطیل کنند، چون ایالات متحده آن هنگام سخت سرگرم خنثی کردن طرفهای قرارداد تاسیس صنعت هستهای کشور بود. ولی از آنجا که موجودیت همان اسکلت صنعت هستهای بدون غنیسازی هم در دیده رقیب اسرائیلی ایران، در مقام دارنده ظرفیت لازم برای غنیسازی و بالقوههای استفاده استراتژیک دیده میشد، اسرائیل دنیای غرب را واداشت تا از راه تهدیدهای نظامی و تحریمهای اقتصادی ریشه این صنعت را در ایران بخشکاند.
ولی اکنون که پس از چندین سال مذاکرات دشوار و شکننده در عین تهدیدهای نظامی و تحریمهای کمرشکن اقتصادی میرود اسرائیل را نسبت به ریشهکن شدن صنعت هستهای ایران ناامید کند مجدد میبینیم که تعلیق کنندگان داخلی غنیسازی اورانیوم دو باره به صدا درآمده و میکوشند فرزندان ایران را قانع کنند که «ما به انرژی هستهای نیاز نداریم» این صنعت و این امکان اعتلاءدهنده موقعیت ژئو استراتژیکی ایران در رقابتهای ژئوپلتیکی منطقه به دست خود ایرانیان ریشهکن شود.
بالاخره داشتن این فناوری که شاخص قدرت است میتواند برای ما دشمنساز باشد زیرا مرزهایی را میشکنیم که آنها نمیخواهند ایران اسلامی از این مرزها عبور کند.
آنهایی که برای فریب ملت ایران استدلال میکنند که توسعه صنعت هستهای در ایران سبب دشمن تراشی میشود، کسانی هستند که در ابتدای انقلاب اسلامی و دولت موقت هم استدلال میکردند که چون ما دشمن خارجی نداریم نیازی به ارتش و قدرت دفاعی هم نداریم و توان دفاعی کشور را مرخص کرده و در عمل دشمن خارجی بعثی را تشویق به حمله نظامی به خاک کشور کردند و هشت سال خونریزی و برادرکشی.
این آدمها کسانی هستند که علیرغم آن همه تظاهر به روشنفکری در کار کشورداری حتی از اطلاعات اولیه مربوط به موضوع، یعنی صرف اعلام استقلال و برقراری مرز با دیگران، شما بقیه جهان را به رقابت و دشمنی دعوت کردهاید.
اینها آدمهایی هستند که علیرغم آن همه ادعاهای پوشالی روشن اندیشی حتی نمیدانند که در عالم کشورداری در عصر مدرنیته یک کشور به کوچکی قطر و ابوظبی نمیتوانید نشان دهید که دشمن خارجی نداشته باشد.
به هر صورت برخی معتقدند که ایران در بحث غنیسازی یا فضایی یا ایدئولوژی انقلابی به سطوح بالایی از فناوری و نفوذ رسیده است و اینها میتواند باعث افزایش دشمنان باشد.
طرح چنین بحثهایی برای کسی که در قلب دنیای مدرنیته خضور دارد، حقیقت غیر قابل هضم است، با چنین سوالی شما، یا به عبارت بهتر این روشنفکران سنتی چه میخواهند بگویند؟ آیا حرف اینها غیر از این است که ما “کشور ایران” برای این که دشمن خارجی نداشته باشیم دست از زندگی اقتصادی قرن بیست و یکم برداریم و هر همسایهای هر چه از ما بخواهد به او تحویل دهیم تا دشمن خارجی نداشته باشیم چه میخواهید بگویید، از این روشنفکران سنتی باید پرسید وقتی در دولت موقت خود توان دفاعی کشور را مرخص کردید صدام حسین دست از دشمنی ما برداشت؟
آیا وقتی شما غنیسازی اورانیوم را برای دو سال و اندی متوقف کردید دشمنان خارجی که فکر میکنید ندارید، از تهدید نظامی و تحریم اقتصادی ایران خود داری کردند؟
آیا بر اساس همین شیوه حیرتانگیز روشنفکری سنتی مسئول قول و قرارهای خیانتبار با شیوخ ابوظبی از طریق شیخ سابق قطر برای دادن جزایر تنب و ابوموسی نبوده و نیست؟
آیا همین شیوه حیرتانگیز روشنفکری سنتی مسئول قول و قرارهای پنهانی معاونت پژوهشی وزارت خارجه دولت هفتم از طریق مشاور غیرایرانی وزیر خارجه ایران با شیخ سابق قطر و مأمورش در شورای همکاری خلیج فارس برای تغییر رسمی نام خلیج فارس در تهران نبوده است؟
تا کی ما باید این نتیجههای دلخراش روشنفکری سنتی را به چشم خود دیده و خود را به ندیدن بزنیم و همچنان این رفتار ضد ایرانی را نادیده انگاریم؟
* اما عده دیگری از کارشناسان بر خلاف نظر شما میگویند ما اگر غنیسازی را تعطیل کنیم مشکل حل میشود و آنها دیگر دشمنی نمیکنند. پس جواب اینها چیست؟
من گمان میکنم به تفصیل سرهای پنهان نگاه داشته این هیولای فکری را آشکار کرده باشم و نیازی به تکرار گفتهها نمیبینم. این حضرات ممکن است فکر کنند از سیاست چیزی میدانند اما قطعا جغرافیای سیاسی نمیدانند.
همین که شما یک کشور هستید و مرز دارید و مستقل هستید عده زیادی را دشمن درست کردهاید، دشمنی ورزیدن افراد و یا ملتها نسبت به هم به دلیل حسادت و رقابت و ترس، یک حقیقت پیوسته وجداییناپذیر عالم روابط انسانی است، دشمن بودن در دنیای امروز یک حقیقت غیر قابل انکار است و اگر بخواهید کوتاه بیایید فقط فرصتیابی دشمن و ضربهپذیری خود را بیشتر کردهاید.
برخی میگویند اگر ما با سازش جلو برویم هزینه کمتری به لحاظ اقتصادی خواهیم پرداخت، چقدر این نظریه به واقعیت نزدیک است؟
چه سازشی و چگونه؟ عالم سیاست عبارت از این است که صلح و سازش را بر اساس موازنه برقرار کنید نه بر اساس تسلیم شدن، این مطلبی نیست که من از خودم در بیاورم. آدمهای باسواد یا از طریق مطالعه تاریخ روابط انسانها و یا در تجربه عملی روابط کشورها این حقیقت را میشناسند و من در بخشهای پیشین در این باره زیاد گفتهام. طرف مقابل اگر ببیند شما قوی هستید به شما زور نمیگوید.
اگر ضعیف باشید کسی برای سازش دنبال شما نمیآید چون مرگ برای ضعیف امری طبیعی است و هر قوی اول ضعیف شد و آنگاه مرد.
پس میتوان گفت عالم سیاست عالم لطف و محبت نیست.
دقیقاً، آقایان متوهم میگویند ما هر چه داریم تحویل دهیم تا اسراییل هم با ما صلح کند، اما به محض این که اسراییل بفهمد در چنته ما هیچ چیزی نیست همین فردا حمله میکند و در واقع چیزی که جلوگیری میکند از این حمله همین ترس آنهاست. صلح در عالم امروز ناشی از ایجاد موازنه و بازدارندگی است.
اما الان جمهوری اسلامی ایران حداقل 12 سال است که روی مسئله هستهای مقاومت و مذاکره میکند، این زمان و هزینهای که داشتیم و فشارهایی که تحمل کردیم آیا باعث قدرت ما شده و توانستیم در منطقه و دنیا از این قدرت استفاده کنیم؟ هزینه و فایده این اقدام چقدر به سود ما بوده است؟
اولاً، این مقاومت کار بسیار خوبی بوده و ثانیاً اینکه صددرصد به نفع ما در منطقه بوده است، شما ببینید که اگر وضعیت ما این گونه نبود، آیا آمریکا عربستان را کنار میگذاشت و با شما در مورد مسائل خاورمیانه صحبت میکرد؟ علت همان قدرتی است که شما نشان دادید در منطقه حضور و نفوذ درست کردید تا کسانی بیایند و برای کسب رضایت شما به مذاکره بپردازند.
هیچ ملتی پیدا نمیشود که سرمایهگذاری استراتژیک برای بالا بردن موازنهها با دیگران را به حساب «سود» یا «زیان» اقتصادی بگذارد، حاصل این گونه سرمایهگذاری دوام و بقای چند صد ساله و مقتدرانه شما است که در پناه آن میتوانید وضعیت اقتصادی خود را هم اعتلا دهید. این مطالب را من نمیگویم.
اینها اصول اولیه ثابت شده علم اقتصاد و مطالعات استراتژیکی صلح و امنیت جهانی است، اگر شما ابهت دفاعی خود را از دست دهید خاک کشورتان را توبره میکنند.
مگر ما این اندیشه مالیخولیایی را در دولت موقت انقلاب اسلامی به آزمون نگذاشتیم و هشت سال وحشیانهترین دشمنیها را برای ملت خود تضمین نکردیم؟
بحثی که مطرح میکنند این است که به جای این همه هزینه در حوزه هستهای به سمت هزینه در حوزه اقتصادی میرفتیم و به جای اینکه قدرت را از هستهای بگیریم در اقتصاد قدرت میشدیم همان کاری که ژاپن یا آلمان انجام دادند.
به آقایان سلام برسانید و بگویید در سرمایهگذاری اقتصادی آلمان و ژاپن، انرژی هستهای در راس بود. هم آلمان و هم ژاپن، پیش از آغاز جنگ جهانی به صنعت هستهای روی آوردند و زمینههای لازم را برای توسعه اقتصادی معجزهآسای خود در دنیای بعد از جنگ تضمین کردند. من واقعاً نمیدانم مبنای علمی بحثهای این آقایان را در کجا باید جست و جو کرد. به حقیقت ماندهام که دریابم آقایان چگونه توسعه اقتصادی را در غیبت امنیت استراتژیک کشور تصور میکنند؟
چگونه آنها توسعه انرژی هستهای را نه یک ضرورت پیوسته توسعه اقتصادی بلکه یک پدیده متضاد با آن میبینند. اینها در عالم تخیلات خود صنعت هستهای را ضرر میدانند چون آقای خاتمی تعلیق کرد و آقای احمدینژاد دایر کرد پس یا خاتمی درست میگوید یا احمدی نژاد و در واقع نظراتشان را در چارچوبهای سیاسی میگویند در حالی که دنیا وسیعتر از این حرفهاست . در حالی که زمانی که تعلیق بودیم ما را تهدید به جنگ میکردند اما زمانی که تعلیق شکسته شد پای میز مذاکره آمدند و روابط بین الملل در واقع همین است که با ایجاد موازنه با رقیبان نگذارید به شما زور گفته شود.
اصلاً میتوان با توجه به تاریخ و منطقه و فرهنگ و دشمنان و … ، ایران را با برخی کشورهای اروپایی یا پیشرفته مقایسه کرد؟
این مقایسه قیاس معالفارق است، آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم شکست خوردند، اما ما در جنگ شکست نخوردیم . آلمان و ژاپن اولا برنامه هستهای خود را قبل از جنگ شروع کرده بودند و هیتلر تقریبا به بمب اتم رسیده بود و ژاپن هم راکتورهای اتمی خود را ساخته بود.
راکتور اتمی و برنامه هستهای هم جزو برنامهها و سرمایهگذاریهای اقتصادی است، چون سود اولیه آن تولید انرژی است و درواقع به قوی کردن اقتصاد هم کمک میکند، ما دشمن تراشی نمیکنیم و میخواهیم در برابر دشمنهای موجود بازدارندگی ایجاد کنیم که همین میتواند به شکوفا شدن اقتصاد و رشد سرمایهگذاری نیز کمک زیادی داشته باشد.
امنیت شرط اول اقتصاد است، چرا آمریکا برای توان نظامی خود این همه خرج میکند در حالی که رقیبی به نام شوروی ندارد؟ چرا اسراییل تمام موجودیت خود را برای بازدارندگی نظامی هزینه میکند؟ این حرفها عوامانه است و جنبه خود شکست دادن دارد. از این حرفها آن کسی خوشحال میشود که تلاش میکند تا ما صنعت هستهای نداشته باشیم. آیا آن فرد دوست ما است؟
یا دشمن رسمی و علنی ما که ثابت کرده است نه تنها در کار سیاستهای مستقلانه رژیم پیشین ایران آن همه اخلالگری کرد و میخواهد که نظام جمهوری اسلامی در ایران برچیده شود چون از حماس و حزب الله علیه اسرائیل حمایت میکند.
و اما روشنفکران سنتی ما میدانند علت اصلی و ابدی دشمنی اسرائیل با ایران همین حمایت استراتژیکی تهران از دشمنان فلسطینی اسرائیل است، صنعت هستهای ما را سبب دشمنی اسرائیل میدانند انگار که ایران در غیاب صنعت هستهای به حماس و حزب الله کمک رساند اسرائیل دیگر هیچ دشمنی با ایران نخواهد داشت.
خیر! من بر این عقیده هستم که این روشنفکران سنتی این اندازه درایت دارند که درک کنند علت اصلی و ابدی دشمنی اسرائیل با ایران انرژی هستهای نیست بلکه همین مسئله فلسطین و پشتیبانیهای استراتژیک ایران از فلسطینیها است، ولی برای آنها نق زدن در زمینه صنعت هستهای ایران آسانتر است و آنان حتی جرات فکر کردن به طرح انتقادهای جدی علیه استراتژی حمایتهای استراتژیک جمهوری اسلامی نسبت به حماس و حزب ا… راهم ندارند.
بلاغ