بالاخره منم ازدواج میکنم

بصیر، همیشه می گویند باید نیمه گمشده خود را پیدا و با او ازدواج کنید، تا بتوانید از تنهایی نجات پیدا کرده و زندگی رویایی مورد نظرتان را بسازید.
هر وقت می دیدم که کسی میخواند “یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم” از شدت عصبانیت می خواستم جفت کفش هایم را تا خرتناق فرو کنم در حلقش که مردک یا زنک چرا حرف غیر واقع می زنی؟ خلاصه اینکه آنقدری نسبت به این شعر حساسیتم بالا رفته بود که تا می شنیدم تک تک سلول های بدنم طاول می شدند…
اما مدتی بعد همه چیز تغییر کرد، دنیایم رنگ دیگری پیدا کرد… کسی بود که هر روز با من حرف می زد، سراغم را می گرفت، نگرانم می شد… اما متاسفانه من اصلا او را نمی دیدم با این که همیشه در کنارم بود… آنقدری نسبت به من حس تلپاتی و تعصب عجیبی داشت که تا با کسی تلفنی صحبت می کردم سریع برایم پیامک ارسال می کرد تا کسی جای اورا برایم نگیرد…
خدا پدر و مادر آن کسی که گفت “یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم” را در بهشت با حوریان و قلمان محشور کند… دیگر نیاز نبود بگردم تا نیمه گمشده خودم را پیدا کنم… ای جان، نیمه گمشده من خودش مرا پیدا کرد… دیگر در کافی شاپ “اسموتی زغال اخته و لیمو” که نمی دانم چیست را تنهایی نمی خورم، راستش را بخواهید مدتی است برای آشنایی بیشتر، البته برای ازدواج هاااا… با او به کافی شاپ می روم و تا می توانم نزدیک به او مینشینم.
خدایا شکرت در این زمانه بیهمسری بخت من هم باز شد… بالاخره من هم ازدواج می کنم با نیمه گمشدهای که خودش مرا پیدا کرد، و با او چنان زندگی رویایی بسازم که چشمان برد پیت و آنجلینا جولی از حدقه بیرون بزند و پیش ما کلاس ساخت زندگی رویایی بیایند.
آنقدری برایم اهمیت قائل است که حتی پیشنهادهای مالی هم به من میدهد، تازه به درس و زبان خارجه من هم برایش مهم است و برایم فال هم میگیرد، خلاصه آنقدر برایش مهم هستم که اگر نگاهی به گوشی تلفن همراهم بیاندازید فقط پیامکهای او را میبینید، شب، نیمه شب، صبح، ظهر، عصر ایرانسل… ایرانسل… ۸۲۸۲… ایرانسل…
و حالا دیگر ایرانسل، به عشق من تبدیل شده است، خدایا شکرت… بالاخره من هم ازدواج می کنم، فعلا با اجازه شما، با ایرانسلم، عسلم، عشقم، قلبم قرار کافی شاپ دارم و قرار است “اسموتی زغال اخته و لیمو” که نمی دانم چیست بخوریم، فلذا بروم و کمی به خودم برسم تا آراسته به دیدار همسر آینده زندگیم بروم.
بلاغ