حق غنی سازی باید از ایران سلب شود

به گزارش بصیر به نقل از فرهنگ نیوز ، مایکل سینگ، کارشناس این اندیشکده به مقامات آمریکایی هشدار می‌دهد که اگر نتوانند حق غنی سازی را از ایران سلب کرده و فعالیت‌های موشکی آن را متوقف کنند، به هیچ وجه قادر نخواهند بود مانع پیشرفت نفوذ ایران در منطقه شوند.
 
مذاکرات هسته‌ای ایران در وین آغاز شده و هدف آن رسیدن به توافقی بلند مدت برای جایگزین کردن آن به جای «برنامه اقدام مشترک» ابتدایی است. رسیدن به توافقی که منافع آمریکا را پیش ببرد، نیازمند آن است که دولت اوباما از منازعات سیاسی در واشنگتن چشم پوشیده و روی مسئله بزرگتری که اهمیت بیشتری دارد متمرکز شود؛ از جمله فعالیت‌های منطقه‌ای ایران و سرانجام برنامه هسته‌ای آن. همچنین باید آرایش در هم ریخته و نامنظم متحدین داخلی و بین‌المللی را منظم ساخته و تقویت کند. این متحدین، به رغم اختلافات تاکتیکی که دارند، همگی به دنبال این هدف هستند که مانع دسترسی ایران به تسلیحات هسته‌ای شوند و نیز مانع منازعه نظامی در آینده شده و ثبات منطقه‌ای را بالا برده و رژیم منع گسترش جهانی را تقویت کنند.
 
استراتژی بلند‌مدت‌تری نیاز است
جدای از همه مباحثی که از پی برنامه اقدام مشترک پدید آمد و نتایجی که به بار آورد، این توافق، تنها توافقی موقت و برای کوتاه مدت بود. این توافق با امحاء ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده ایران، زمان میانبرزدن برای ایران را چندین هفته افزایش داد. اما در بلند مدت، تهران با تحصیل سانتریفیوژ‌های پیشرفته و کامل، می‌تواند این زمان را کاهش دهد. همچنین با ادامه فعالیت‌ها در بخش موشکی، ایران می‌تواند توانمندی پرتابی خود را ارتقا دهد. نظارت‌های تشدید شده، شانس غرب را برای شناسای میانبرزدن ایران بالا می‌برد، اما در برنامه اقدام مشترک، این بازرسی‌ها تنها شامل حال تأسیسات اعلام شده می‌شود؛ چنین اقداماتی بعید است که بتوانند تأسیسات مخفی را شناسایی کنند، جایی که ایران به احتمال بسیار با استفاده از آنها توان میانبرزدن خود را پیش می‌برد. همزمان، برداشته شدن تحریم‌ها که در توافقنامه موقت شرط شد، اقتصاد ایران را مجدداً به حالت قبلی باز می‌گرداند و به تهران فرصت تقویت خود را می‌دهد تا از این طریق دیگر تحریم‌ها را تخریب کرده و از میان بردارد، که این بالتبع ادامه مذاکرات را عبث و پوچ می‌گرداند.
 
موقت بودن برنامه اقدام مشترک، ضرورت مذاکرات جدید برای هر دو طرف را پررنگ می‌کند. اما آ«ریکا نباید اجازه دهد که اشتیاق برای رسیدن به یک توافق باعث شود که هدف استراتژیک کلان‌تر این مذاکرات، فراموش شود. یک استراتژی دیپلماتیک مطلوب و توافقنامه هسته‌ای مناسب، می‌تواند همه اهداف بین‌المللی مشترکی را که در بالا ذکر شد محقق سازد و همزمان نفوذ آمریکا در خاورمیانه را تسهیل کند. اما یک رویکرد شتابزده یا بررسی نشده می‌ـواند همه این اهداف را به راحتی تضعیف کند.
 
بالا بردن احتمال موفقیت
از آنجا که مذاکره کنندگان آمریکا چگونگی پیشبرد مسائل مشخص در جریان مذاکرات را بررسی می‌کنند ـ غنی سازی، بازفراوری، موشک‌ها و دیگر مسائل ـ ایشان همچنین باید به دقت استراتژی دیپلماتیک کلان‌تر خود را به دقت بررسی کنند تا اهرم خود در مذاکرات را بیش از پیش سنگین‌تر سازند و مطمئن شوند که نتیجه‌ای مثبت میسر می‌شود. دولت به طور خاص باید اقدامات زیر را ترتیب دهد:
 
• افزایش رایزنی‌ها با کنگره و متحدین: مذاکره کنندگان آمریکایی نماینده ائتلافی گسترده از مجموعه‌ای از بازیگران هستند ـ هم در آمریکا و هم در خارج از این کشور ـ که رویکرد‌های متفاوتی در مورد وضعیت نهایی برنامه هسته‌ای ایران دارند، اما همگی خواهان ممانعت از توانمندی میانبرزدن و دست یافتن ایران به تسلیحات هسته‌ای هستند. این متحدین می‌توانند به مثابه نیروی پشتیبانی دولت باشند، اما همزمان مدیریت این متحدین دشواری‌هایی هم دارد. ایشان ضرورتاً‌ به هر توافقی که دولت با تهران منعقد کند تن نخواهند داد، به ویژه اگر احساس کنند که این توافقنامه می‌کوشد به جای محدود کردن توانمندی‌های هسته‌ای، از توازن قوا اطمینان حاصل کند، چیزی که آمریکا به شدت در برابر آن مقاوت خواهد کرد. متحدینی که با ایران روابط تجاری دارند در صورت فریبکاری ایران، در برابر اعمال مجدد تحریم‌ها مقاومت خواهند کرد. نتیجه این ماجرا آن است که توافقنامه‌ای منعقد می‌شود که به جای کمک کردن به امنیت آمریکا، به آن لطمه می‌زند و آمریکا را بیش از پیش در منطقه منزوی می‌سازد.
 
به منظور جلوگیری از یک چنین پیامدی، دولت باید مشاوره و رایزنی خود با متحدین داخلی و خارجی را باید افزایش دهد، با آنها پیش از هر دور از مذاکرات گفتگو و هماهنگی کند نه اینکه صرفاً پس از انجام مذاکرات به ایشان گزارش دهد. دولت باید بپذیرد که مدیریت موفقیت آمیز این ائتلاف نیازمند تأکید بر منافع مشترک به جای مواضع متفاوت در مذاکرات است و حتی در جایی که موضع ما برای شرکا در ائتلاف غیر قابل قبول است، موضع خود را تعدیل نماید. جدای از همه اینها، دولت نمی‌تواند فرض را بر این بگذارد که متحدین به سادگی در برابر عمل انجام شده قرار خواهند گرفت و دم برنمی‌آورند ـ این یعنی رسیدن به یک توافقنامه شبیه به برنامه اقدام مشترک در پشت درهای بسته با هماهنگی بسیار اندک.
 
در نهایت اینکه دولت در قبال متحدین خود که برای پیش برد یک رویکرد ماهرانه نیازمند کمک آنها است، موضع اعلانی تهاجمی در پیش گیرد. سخنگویان آمریکایی باید بر حوزه‌های مختلف مورد توافق تأکید کنند و نباید هر گونه مخالفتی را که از جانب متحدین اعلام می‌شود، تخطئه کنند. دولت همچنین می‌بایست مانع اغراق در مورد منافع برنامه اقدام مشترک شود، که این شاید اهداف سیاسی داخلی را تأمین کند اما اعتماد متحدین به شیوه مذاکراتی آمریکا را، تضعیف می‌کند.
 
• کاستن از خطرات ناشی از زبردستی ایران: در حالی که هر توافقنامه بلند مدتی می‌بایست به نحو مؤثری فعالیت‌های تولید سوخت هسته‌ای ایران را کنترل کند، همچنین می‌بایست بیش از هر چیز مانع ساخت تسلیحات هسته‌ای توسط ایران شود. هر گونه توافقی که به نحو نامتناسبی بر سوخت هسته‌ای متمرکز شود می‌تواند به ایران این زمان را بدهد تا دیگر عناصر برنامه خود را تکمیل کند ـ سانتریفیوژ‌ها، پژوهش‌های تسلیحاتی، دستگاه‌های پرتاب ـ و در نتیجه خود را در جایگاه مناسب‌تری برای میانبرزدن آتی قرار دهد. خطر دیگر آن است که ایران ممکن است زیرساخت‌های هسته‌ای موازی اما مخفی ایجاد کند و توان تخصصی که در برنامه‌های اعلانی حاصل کرده در این تأسیسات مخفی به کار بگیرد.
 
به منظور مقابله با این خطرات، مذاکره کنندگان آمریکایی باید تأکید کنند که هرگونه توافق بلند مدتی، تلاش‌های تحقیقاتی و توسعه‌ای مرتبط با غنی‌سازی، بازفراوری و تسلیحاتی سازی و همچنین برنامه‌های موشکی بالستیک و پرتاب‌های فضایی آن را محدود می‌کند. ایشان همچنین باید تهران را وادارند تا در مورد فعالیت‌های هسته‌ای پیشین خود شفاف سازی کند و به بازرسان دسترسی کامل به پرسنل، اماکن و فعالیت‌های خود را بدهد و به ایشان کمک کند تا به نحو شایسته‌تری فعالیت‌های هسته‌ای مخفی را شناسایی کرده و متوقف سازند.
 
• عدم غنی سازی را نباید نفی کرد: محتمل‌ترین پایان برای هرگونه مذاکراتی، نقطه میانی دو طرف طیفی است که هر یک از اطراف مذاکره در آغاز اتخاذ می‌کنند؛ با این فرض که این نقاط آغازین منطقی باشند. زمانی که مذاکره کنندگان آمرکیایی بر موضع پیشین خود تأکید می‌کنند که به عنوان یک خواسته «حداکثری»، ایران باید همه فعالیت‌های غنی سازی و بازفراوری خود را رها کند، نتیجه آن است که این خواسته غیر منطقی است. این به ایران اهرم فشار مذاکراتی بسیار قدرتمندی را می‌دهد، به ویژه اگر مقامات رسمی کشورهای گروه ۱+۵ به این نتیجه برسد که ایران نیازمند یک برنامه غنی سازی گسترده است تا صنعت تولید انرژی هسته‌ای خود را تغذیه کند. نتیجه نهایی که بر اساس این رویکرد حاصل می‌شود بعید است چیزی بین عدم غنی سازی و برنامه کنونی ایران باشد، و بیشتر احتمال دارد چیزی بین برنامه غنی سازی محدودی که واشنگتن مدعی آن است و برنامه غنی سازی صنعتی گسترده‌ای که تهران خواهان آن است، قرار گیرد.
 
حتی اگر مقامات آمریکایی واقعاً امید خود برای ملزم ساختن ایران برای تعلیق کامل غنی سازی را از دست داده باشند، همچنان می‌توانند به لحاظ فنی عدم غنی سازی را منطقی جلوه دهند و خواسته ارجح تهران برای ایجاد زیرساخت‌های غنی سازی گسترده را غیر منطقی جلوه دهند. برنامه اقدام مشترک نشان می‌دهد که هیچ برنامه غنی سازی ایران نباید با «نیازمندی‌های عملی آن در تناقض یاشد». در نتیجه مذاکره کنندگان آمریکایی باید تأکید کنند که ایران با توجه به فراوانی دیگر تأسیسات تأمین کننده انرژی و توانمندی برای واردات اورانیوم غنی شده برای تولید انرژی هسته‌ای، به هیچ وجه نیازمندی به غنی سازی ندارد. این حتی آنها را در موضعی قرار می‌دهد که تأکید کنند گروه ۱+۵ حتی با توانمندی «نمادین» غنی سازی بدون دادن امتیازاتی جدی و مهم از جانب ایران، توافق نخواهد کرد.
 
• ایجاد ابزار «تهدیدی» معتبر: در حالی که هرگونه توهین واقعی یا متصور، می‌تواند ایران را به طور موقت از کنار میز مذاکرات دور کند، ایران هرگز برای همیشه مذاکرات را رها نمی‌کند مگر آنکه احساس کند ترک گفتن مذاکرات جایگزین بهتری است. اگر این جایگزین‌ها، تحریم‌های بیشتر یا یک حمله نظامی باشد، در نتیجه مذاکرات همچنان به عنوان مسیری مرجح برای هر دو طرف پابرجا باقی می‌ماند. در مورد مسکو و پکن هم همین امر صدق می‌کند ـ ایشان از فرایند گروه ۱+۵ حمایت می‌کنند چرا که دیگر گزینه‌ها، گزینه‌هایی نامطلوب هستند. چشم انداز درگیری در خلیج فارس به طور خاص برای چین نگران کننده است، چرا که تأمین انرژی این کشور از طریق تنگه هرمز میسر می‌گردد.
 
در حالی که دولت اوباما مانع وضع تحریم‌های جدید در کنگره آمریکا شد تا از این طریق تعهد خود در برنامه اقدام مشترک را عملی سازد، ممکن است ایران این تصور را پیدا کرده باشد که، دیگر جایگزین‌ها، تهدید چندان جدی نیستند. هر چند که اوباما تأکید کرده است که گزینه نظامی همچنان مطرح است، اما دولت منقدین را با چوب جنگ‌طلبی رانده است ـ موضع گیج کننده‌ای که می‌تواند از اعتبار هشدار‌های آتی بکاهد. رئیس جمهور همچنین تهدید کرده است که تحریم‌ها را وتو می‌کند و با این کار تهدید فشار اقتصادی بیشتر را کاهش داد. بنابراین ایران توانسته تنها با تهدید کناره گیری از مذاکرات، اختلافاتی جدی در واشنگتن را رقم بزند به رغم آنکه کاخ سفید، کنگره و متحدین آمریکا یکپارچه اعلان کرده‌اند که در صورت لزوم از تشدید فشارها حمایت می‌کنند. به منظور جبران این ضعف، آمریکا باید بر این پشتیبانی یکپارچه تأکید ورزد تا مطمئن شود که تهران رسیدن به توافق نهایی را بر هر جایگزین احتمالی دیگر، ترجیح می‌دهد.
 
• نباید تصویر بزرگ‌تر از منظر دور شود: با این که رسیدن به توافقی دائم با ایران از طریق مذاکرات، دستاوردی تاریخی به شمار خواهد رفت، واشنگتن باید در نظر داشته باشد که منافع آن در منطقه، همانند دیگر بازیگران درگیر ماجرا، بسیار فراتر و گسترده‌تر از اینهاست. متحدین آمریکا نگران این هستند که مصالحه هسته‌ای بر خروج آمریکا از منطقه سایه افکند ـ نتیجه‌ای که تهران از آن استقبال می‌کند ـ به ویژه با توجه به اینکه فعالیت‌های ایران در سوریه، عراق، یمن و دیگر نقاط، همراه با افزایش نگرانی‌ها است. اگر واشنگتن تنها بر برنامه هسته‌ای ایران متمرکز شود، ممکن است به یک پیروزی تاکتیکی دست پیدا کند اما در صورتی که منافع گسترده‌تر آن در ایجاد ثبات منطقه‌ای و تقویت رژیم منع گسترش هسته‌ای تأمین نشود، شکستی استراتژیک خورده است.
 
به منظور جلوگیری از این نتیجه، آمریکا نه تنها باید با متحدین خود در مورد توافق هسته‌ای رایزنی و مشاوره کند، بلکه باید به نحو فعال‌تری در برطرف کردن نگرانی‌های ایشان گام بردارد، به ویژه در مورد سوریه. واشنگتن همچنین باید مشخص سازد که چگونه در مورد این مسائل با ایران وارد مذاکره می‌شود، بنا به چند دلیل: به منظور بر طرف کردن هر چه بیشتر نگرانی‌های متحدین؛ به منظور سنجش توانایی رئیس جمهور حسن روحانی برای تحقق این مطالبات پیش از برداشتن تحریم‌ها؛ و به منظور جلب رضایت کنگره که ممکن است پیشرفت در مسائل غیر هسته‌ای را به عنوان پیش شرط برداشتن تحریم‌ها مطرح کند، چنانکه در مورد لیبی در سال‌های گذشته رخ داد. از آنجا که متحدین نسبت به مذاکرات دوجانبه ایران ـ آمریکا به عنوان مبنایی برای برطرف کردن مسائل منطقه‌ای مظنون هستند و از آن روی که گروه ۱+۵ دولت‌های منطقه‌ را که نگرانی‌های جدی در مورد ایران دارند در بر نمی‌گیرد، مقامات آمریکایی باید مذاکرات چند جانبه منطقه‌ای را در دستور کار خود قرار دهند.
 
در نهایت اینکه واشنگتن نباید تلاش‌های خود برای دسترسی به مردم ایران را متوقف سازد. بسیار جای تأسف خواهد بود اگر دولت آمریکا از این روابط رو به گرمی خود با دولت ایران به عنوان فرصتی برای تبادل مردمی بهره نبرد و تلاش نکند تا مردم عادی ایران را تقویت کرده و با ایشان ارتباط بگیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا