بنی صدر چگونه سه ساله بنی صدر شد/رئیس جمهور مخلوعی که با روسری فرار کرد

به گزارش بصیر به نقل از فرهنگ نیوز، 30 خرداد 1360 سالگرد رأی عدم کفایت نمایندگان مجلس شورای اسلامی به بنی صدر است.اولین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب که با رأی 11 میلیونی مردم در بهمن 1358 برای ریاست جمهوری انتخاب شد.
 
هرچند درباره ی بنی صدر حرف و سخن بسیار است و هنوز هم بسیاری از زوایای زندگی  اش پنهان مانده اما به فرض آنکه او را مهره ی نفوذی سرویس های امنیتی دشمنان انقلاب اسلامی ندانیم می توان علل انحرافش را از چند جهت بررسی نمود.
 
اول/ حب دنیا
 
در سخنرانی امام در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر بیشتر به پیش بینی احوالات آینده ی او می مانست . آنچه مسلم است بنس صدر همواره تشنه ی قدرت بود.
 
او سال ها قبل و در دوران دانشجویی اش در فرانسه به دوستانش گفته بود که روزگاری رئیس جمهور ایران خواهد شد و شاید به همین دلیل هنگامی که در در زمان اقامت امام درنوفل لوشاتو با اصرار فراوان خود را به بیت امام نزدیک کرد و اعتماد اطرافیان امام را به خود جلب نمود.
 
بنی صدر با هواپیمای امام به ایران آمد اما به محض ورود برای تحقق رویای همیشگی اش شروع به فعالیت نمود. به عبارتی می توان گفت که فعالیت های انتخاباتی بنی صدر تنها 3 روز بعد از ورود به ایران در دانشگاه صنعتی شریف آغاز شد.
 
او سخنرانی ماهر بود ، تکه کلام هایی جذاب داشت ، به همه چیز و همه کس انتقاد می کرد و با اعتماد به نفسی فراوان خود را حق به جانب معرفی می نمود.
 
کمی بعد که با حکم امام به عضویت شورای انقلاب درآمد پایش به تلویزیون هم باز شد. خیلی  زود دوستانش او را تئوریسین انقلاب خواندند و برایش در گوشه و کنار کشور جلسات سخنرانی و مناظره برپا نمودند.
 
بنی صدر با هوشمندی در چندماهه ی ابتدای انقلاب هیچ مسئولیت اجرایی نگرفت و تمام توانش را برای مسافرت به اقصا نقاط کشور و ایراد سخنرانی و بالا بردن محبوبیتش صرف نمود. و با این کار خود را مهیای ورود به عرصه ی انتخابات کرده بود.
 
بنی صدر قواعد بازی را می دانست برای همین حتی مراسم اعلان رسمی کاندیداتوریش را هم برنامه ریزی کرده بود. هنگامی که خبرنگاران سوال می کردند آیا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد می شود یا نه به صراحت اعلام می کرد که هنوز تصمیمی نگرفته است اما پس از یکی ازدیدارهایش با امام ، آنقدر با شور اعلام کاندیداتوری نمود که بسیاری تصور نمودند امام  از او خواسته اند که پا به عرصه ی انتخابات بگذارد.
 
اوج عوام فریبی بنی در در تثبیت قدرتش  معرفی سید احمد خمینی را به عنوان رئیس کابینه مجلس بود. هر چند امام  اما بلافاصله با نامه ای مخالفت خود را با این تصمیم بنی صدر اعلام کرده و فرمودند که نمی خواهند از بستگان نسبیشان کسی در پست های مملکتی باشد.
dastane yek hobot 2 | دانلود فیلم
 
دوم / غرور ، تکبر و خودبینی
 
رأی 11 میلیونی مردم به بنی صدر کافی بود غرور و تکبر ش را به اوج برساند. او هیچگاه نتوانست کمیت آرای مردم به خود را به درستی تحلیل کند.
 
بخشی از واقعیت رای بالای بنی صدر در جریان رقابت های انتخاباتیش خوش شانسی او بود. بود. رقیب اصلی او ، جلال الدین فارسی ، که از طرف حزب جمهوری اسلامی و جامعه ی  مدرسین حوزه ی علمیه قم حمایت می شد در کران  رقابت های انتخاباتی از صحنه کنار رفت و طبیعتا حجم بالایی از رأی مردم انقلابی و مذهبی  در سبد رأی او قرار گرفت.
 
در کنار این مردم بنی صدر را یار امام می دانستند و ذهن آن ها این مطلب نقش بسته بود که او با پرواز انقلاب به ایران آمده است. او آنقدر شیفته ی خود شده بود که حتی کارشناسی ترین پیشنهادات در امور کشور را هم قبول نمی کرد. رأی ، رأی او بود.
 
شاهد مثال اتخاذ سیاست های اشتباه او در تدابیر نظامی اش آن هم در سال های ماه های ابتدایی جنگ او بود. تدابیر ی که شکست های فاحشی جبهه ی رزمندگان اسلام و سقوط خرمشهر انجامید.
 
سوم/ قانون گریزی
 
بنی صدر خود را فراتر از قانون می دانست. این ویژگی او هنگامی خود را نشان داد که نمایندگان مردم در مجلس به نخست وزیر پبش نهادی اش رأی ندادند. بنی صدر در ابتدا میرسلیم  و سپس ولایتی را برای پست نخست وزیری به مجلس معرفی نمود اما آن ها  نتوانستند رأی مثبت نمایندگان را به خود جلب کنند.
 
در اوضاع آشفته ی پس از پیروزی انقلاب اسلامی کشور بدون نخست وزیر مانده بود.طبق قانون بنا برآن شد که هیئتی متشکل از اعضای شورای انقلاب ، نمایندگان مجلس و البته بنی صدر برای معرفی یک نخست وزیر به مجلس دست به کار شوند. جلسات فراوانی برگزار گردید و سرانجام محمدعلی رجایی بر خلاف تمایل بنی صدر برای رأی اعتماد به صحن علنی مجلس رفت و با رای قاطع نمایندگان نخست وزیر شد.
 
 
بنی صدر هیچگاه این تدبیر قانون را نپذیرفت و تا مدتها حکم نخست وزیری شهید رجایی را امضا نکرد.پس از آن هم تا می توانست در انتخاب وزرا ایجاد اختلال نمود.
 
او با سخنرانی هایش فضای سیاسی کشور اختلافات خود با ارکان نظام و مخصوصاً شهید رجایی و شهید بهشتی را به میان مردم کشاند و به مناسبت های گوناگون  فضای عمومی کشور را متشنج کرد. او مخالفین خود را دیکتاتور ، چماقدار ، دشمن ملت و مخالف با آزادی معرفی می کرد و تلاش داشت در نوشته ها و سخنرانی هایش انقلاب اسلامی را در بن بست نشان دهد.
 
17 شهریور 1359 ، 22 بهمن 1359 و 14 اسفند 1359 اوج التهاب آفرینی های او در فضای کشور بود.
 
او در ماه های ابتدایی سال 60 و کمی پیش از رأی عدم کفایت نمایندگان مجلس، آنقدر بر آتش اختلافات دمید که کشور را صحنه ی لشکرکشی های خیابانی کرد.
 
چهارم / بی بصیرتی
 
بنی صدر هیچگاه نصیحت های امام در انتخاب دوستان و دشمنان خود را نمی شنید. در آن روزها که خود را با ارکان نظام درگیر کرده بود ، منافقین که زودتر فهمیده بوند در پازل قدرت انقلاب اسلامی سهمی ندارند ، به حلقه ی اصلی طرفدارانش تبدیل شدند.
 
آن ها در تمامی اجتماعات با تجمع در برابر دیدگان بنی صدر توهم همراهی مردم ایران از قانون تصمیماتش را در ذهن او ایجاد کردند.
 
فرقه ی رجوی که حیات سیاسی شان را در سایه ی ریاست جمهوری بنی صدر می دانستند پس از عزل او در اقدامی معنادار ، با اعلام ورود به فاز نظامی به جنگ خیابانی علیه اهداف انقلاب و ترور شخصیت و مردم انقلابی پرداختند.
 
اوج نزدیکی بنی صدر و منافقین تا آنجا بود که کمی بعد از عزلش از ریاست جمهوری ، در اقدامی سمبلیک دخترش را به همسری رجوی درآورد.
 
دیگر اشتباه او حمایت از جبهه ی ملی در برابر انقلاب اسلامی بود. اوج این بی بصیرتی در 20 خردادماه 1360 رخ داد. زمانی که طرفداران جبهه ی ملی با حمایت بنی صدر و در مخالفت با قانون قصاص به خیابان ریختند و آشوب و بلوا به پا کردند.
 
پنجم / بی اهمیتی به رأی و نظر امام
 
بنی صدر هرچند در ظاهر خود را دوستدار امام می دانست اما رفتارش نشان می داد که او میانه ی خوبی با روحانیت ندارد. بنی  صدر خود روحانی زاده بود اما بعد ها در کتاب خاطراتش نوشت که فضای خانواده ی ما، فضایی ضد آخوندی بود و به همین دلیل هیچ کدام از برادرانم درس طلبگی نخواندند.
 
هرچند امام هیچگاه در حمایت او کوتاهی نکردند و حتی فرماندهی کل قوا را نیز به او اعطا فرموده بودند اما او مایلی به شنیدن نصایح امام نداشت.
 
بنی صدر درجایی گفته بود که رفتار من با امام همانند برخوردم با پدرم است. من به او هم چشم می گفتم اما همیشه کار خودم را می کردم.
 
 
سرانجام بنی صدر این بود. او سبیل هایش زا از ته تراشید ، لباس زنانه پوشید و به همراهی مسعود رجوی از کشور فرار کرد.
 
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا