خواننده زن مازندرانی دستآویز هنرنمایی جدید خبرنگار فراری
بصیر، این دختر خارجنشین که نام خبرنگار آزاد را برای خود انتخاب کرده و تلاش مذبوهانهای میکند تا از فضای سیاسی و اجتماعی ایران جا نیفتاد، این بار دست به دامن کلیپ یک خواننده زن به زبان محلی مازندرانی شده است.
مسیح در پست خود آورده است: من و آواز ممنوع ام، توی مازندران همیشه میتونی صدای زنی را بشنوی که یا مویه میکنه و یا آواز میخونه، شادی و غم هر زنی توی این استان با زبان ترانه و آوازه، مگه می شه صدای زن را ممنوع کرد، زن راهش را پیدا می کنه که فریاد بزنه و بخونه، کشورمون زیباتر میشد اگر صدای ما هم مثل صدای مردان ممنوع نبود.
فهم اینکه لایک جمع کردن برای چنین پستی نشانه چیست، کمی سخت است و آیا واقعاً افراد موافق این جریان به دنبال رفع محدودیت زن در آواز خواندن زن هستند؟
آیا یک زن تنها باید به دنبال این باشد که از محدودیتها و ممنوعیتها رهایی یابد یا اینکه باید از داشتههای خود برای ارتقای جایگاه و شأنیت والایش استفاده کند؟!
دنیایی که اینگونه پستها و صفحات مجازی مانند آزادی یواشکی برای زنان ایرانی ترسیم میکند، شأنیت او را زیر سوال میبرد.
زن مسلمان ایرانی آزادی را چه معنایی میکند و از چه چیزی محروم است که باید به دنبال رفع ممنوعیتهایی باشد که اسلام فقط برای حراست از مقام زن، او را مجاب میکند؟
باید از مسیح و کسانی که برای او نشانههای تأیید مطالب ارسال کردهاند، سوال کرد که آیا زن یعنی اینکه تنها موها، بدن و صدایش را به نمایش بگذارد؟
آیا از توان و استعداد، قوه ظرافت و تعقل یک زن به عنوان یک موجود و مخلوق، همینها را به او میدهید و دیگر هیچ؟!
آیا اگر زنی نخواهد آواز بخواند و موهایش را بپوشاند، دیگر آزاد نیست؟
راه رهایی این نیست که خود را رها کنیم، راه آزادی و رهایی از تعقل و مدنیت میگذرد نه بازگشت به عصری که پوشش داشتن شرم باشد و برایش در بوق و کرنا کنید که چرا پوشش دارید.
زن به برداشتن حجابش نیست که آزاد میشود و رهایی پیدا میکند، زن به خواندنش نیست که محبوب میشود و پیشرفت میکند، زن زمانی آزاد میشود که بداند موجودیتی دارد به غیر از جنسیتش و اینکه بداند او را برای قوه ادراک، ایمان و تعلقش میخواهند نه برای آوازش و نه برای نشان دادن موهایش و … .
بلاغ