کفشهایی که حقیقت را به کمونیستها نشان داد
بصیر، برای شناخت هر چه عمیقتر از خط و مشی و سیره شهدای حماسه آفرین ششم بهمن آمل نیاز به بررسی و مطالعهای جامع وجود دارد، اما بیان این نکته خالی از لطف نیست:
شهید قربان بابکی، جوانی بیست ساله بود که با فقر و رنج بزرگ شده بود، به خاطر مشکلات مالی نتوانست بیشتر از سه کلاس درس بخواند، برای گذران زندگی با روزی یک تومان مشغول به کار بنایی شد، با هوش و استعداد خود توانست بعد از مدتی به گچکاری ماهر تبدیل شود، او در حالی که کیسه نانی به دوش داشت، وارد درگیری شد و هنگامی که در مقابل سینما قدس، هدف گلوله قرار گرفت، با گفتن الله اکبر و لاالهالاالله به دیدار خداوند شتافت.
شهید پرویز بازدار، حلبکوب بود، شهید محمد دیوسالار، گلگیرساز بود، شهید صادق مهدوی، بنایی میکرد، شهید علیرضا رنجبر، نجار بود، شهید فضلالله سلیمانی، کارگر بود، شهید محمد ذوالفقاری هم کار میکرد و هم درس میخواند تا این که به لباس پاسداری در آمد، شهید محمد گلچین، کارگری میکرد، شهید نادر رسولی کشاورزی میکرد تا توانست یک دستگاه وانت خریداری کند و با آن به امرار معاش بپردازد.
چرا اینها را گفتم؟
منافقان و کمونیست ها مدعی بودند که از محرومان و زحمتکشان جامعه، دفاع و حمایت میکنند و فقط به فکر قشرهای محروم هستند!
جالب است بدانید اکثر اعضای اتحادیه کمونیستها در خارج از کشور، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، قبل از انقلاب با هم ارتباط داشتند، آنها فرزندان افراد پولداری بودند که توانسته بودند برای ادامه تحصیل به آمریکا بروند، زمانی هم که در ایران بودند یا ساکن مناطق شمالی و میانی شهر تهران بودند یا در دیگر شهرهای آباد که در زمان شاه از امکانات بسیار خوبی برخوردار بودند، زندگی میکردند و به راحتی درس خوانده بودند.
هنگامی که در سال 1361 یعنی یک سال بعد از واقعه آمل، محاکمه اعضای اتحادیه کمونیست ها در جریان بود، خانواده شهدای آمل نیز حضور داشتند، تازه آن زمان یکی از اعضای اتحادیه با دیدن کفشهای خانواده شهدا که جلوی در سالن دادگاه چیده شده بود، متوجه شد که با چه کسانی جنگیده است، ظاهر کفشها نشان میداد که خانواده شهدا همگی از محروم ترین و فقیرترین قشرهای جامعه هستند و از ابتدا تمام تئوریهای آنان شکست خورده است.
درست نقطه مقابل آنها در شهر آمل، همان مردم فقیری بودند که کمونیستها فکر میکردند مورد حمایت آنها واقع خواهند شد، بر خلاف تصور کمونیستها، فقیرترین و کمدرآمدترین قشرهای جامعه، شجاعانه و داوطلبانه به جای پشتیبانی از آنها به جنگ شان رفته بودند.
بلاغ