پوچی پلورالیسم

بصیر،  رهبر معظم انقلاب اسلامی چند روز پیش در جمع اندیشمندان جهان اسلام بحث تکثرگرایی یا پلورالیسم دینی را مطرح کردند و براساس فرمایش ایشان «بر مبنای آیات صریح قرآن کریم، اسلام تکثرگرایی را قبول ندارد و ترویج آن، برداشت غلط از قرآن کریم و متون اسلامی است».این یادداشت می کوشد این موضوع را واکاوی نماید: Plural به معنی جمع و کثرت است و پلورالیسم (Pluralism) به معنای تکثرگرایی است. این واژه در عرصه‏های گوناگون مطرح می‏شود. در همه این عرصه‏ها گاه به معنی پذیرش کثرت و نظرات مختلف در مقام عمل است و گاهی از اوقات، در موضوعات نظری و علمی به کار می‏رود. به این معنی که قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاه‏های مختلف در زمینه فرهنگ، اقتصاد، سیاست یا دین شویم. بنابراین پلورالیسم دینی به عنوان مثال، در بُعد نظری به معنای حقانیت ادیان متعدد است.

 
پلورالیسم دینی چندین وجه دارد:
اول، منظور از حقانیت ادیان این است که اعتقادات همه آنها به طور نسبی صحیح است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. دوم، تعبد و پذیرش هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. سوم، همه ادیان از لحاظ سعادتمندی و خوشبخت کردن پیروانشان تأثیر برابر دارند. چهارم، منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به بیان دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه اعصار و در عرض یکدیگر، بر حقند. پنجم، حقانیت ادیان، به شکل یکسان و مساوی است و دارای مراتب تشکیکی نیستند. به عبارت دیگر براساس این انگاره ، نمی توان «بر حق بودن» را درجه بندی کرد تا در سایه آن، دینی، بهره مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه نازل تر از آن قرار گیرد. بر این اساس، هیچ فرقی بین مسیحیت، اسلام و یهودیت یا دیگر ادیان بزرگ نیست. ششم، منظور از حقانیت ادیان حقانیت در مشترکات نیست؛ بلکه ادیان ـ با اختلافاتی که دارند ـ بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی خدایی بودایی گرایی دارد.قرآن حقانیت طولی شرایع انبیای الهی را می‏ پذیرد و همه آنها را در عصر خود، اسلام به معنای واقعی کلمه می‏داند؛ اما حقانیت عرضی ادیان را قبول ندارد. آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفی پلورالیسم و تکثّرگرایی دینی، به صراحت با بعضی از اصول و مبانی پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال می ‏کند.
 
آیات ذیل، بطلان پلورالیسم را ثابت می کند: «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینی دیگر جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است». البته اسلام همه پیامبران الهی را سکاندار «حقیقت» دانسته و دین همه را اسلام می‏داند. بنابراین پیروی از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پیروی از آیین حضرت محمد(ص) است. نمونه دیگر، این آیه شریفه است: «وَ لَنْ تَرْضی‏ عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری‏ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‏شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو: در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت است و چنانچه پس از علمی که تو را حاصل شد، از هوس‏ های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت».
 
و به عنوان مثال آخر «وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‏ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یؤْفَکُونَ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنی است [باطل] که به زبان می‏آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‏اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق‏] بازگردانده می‏شوند؟!»عقل و پلورالیسم دینی ادیان الهی و مشخصاً اسلام، برای این منظور به جامعه بشریت آمده اند تا با کامل کردن عقل انسان، بهترین شیوه زیستن را آموزش دهند و الگوی عملی ارائه نمایند. اگر بپذیریم که دین، به جای یک راه مستقیم و شیوه برتر، روش ها و شیوه های متفاوتی را برای زندگی پیشنهاد می کند که همه آنها رویکردی صحیح دارند، چنین تلقی و برداشتی از اساس، موجب نقض غرض دین می گردد.
 
اگر پذیرفته شود که هر کسی خود می تواند، شیوه ای برتر برای زندگی انتخاب کند که از قضا همه آنها مورد پذیرش دین هستند، ضرورتی در فرستادن پیامبران و تشریع شریعت نیست، زیرا همه انسان ها به تنهایی و بدون اینکه مقید باشند، قادرند روشی را برای خود برگزیده و از آن روش راضی و خوشحال باشند. هدف از دین به عنوان روشی الهی در اعمال و رفتار انسان ها، کامل کردن روش های پراکنده برگرفته از عقل بشر است که هر کدام شاخ و برگی به دین داده اند. با نگاهی به سیره سیاسی پیامبر خاتم(ص)، حضرت ایشان اجازه شکل گرفتن حکومت هایی جدای از حاکمیت اسلام را نمی دادند و هر جا عَلَم مخالفت با ندای روح بخش اسلام بر می خواست، با جدال احسن، سعی در یکپارچه کردن امت واحده می نمودند. یکپارچه سازی و عدم تکثرگرایی اصلی است که حتی در علم روانشناسی امروز نیز مورد تاکید است ودر این وجیزه، مجال پرداخت آن نیست. بنابراین، ندای حقانیت اسلام یکی است و درک واحد، برداشت واحد، هدف واحد و عمل واحد به این نداست که امت اسلامی را از جهات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، علمی به مدینه فاضله صدر اسلام نزدیک می کند.
 
 
صدخبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا