تیم ملی چونان شهر بی دفاع

بصیر،سرانجام رفت. مرد ناراضی و فریادها برای واپسین بار کوله بارش را جمع کرد تا آخرین روزها را با شاگردانش در اتریش بگذراند و بعدش، خداحافظ. دیگر کارلوس با پرچم ایران فریاد بر نخواهد آورد. شاید بتوان گفت، فشارها نتیجه داد و مربی پرتغالی که مرد مبارزه بود، شمشیر را زمین انداخت.

پشت پرده این خداحافظی، زیاد است؛ بسیار زیاد. و چه کسی است که نداند چه بر این تیم و این مرد غریبه رفت تا مجبور شود شمشیر و سپر را زمین بگذارد و دست هایش را به نشانه خداحافظی بالا ببرد. همه می دانند فشارها از کجا بود و چه روایت غم باری است این روایت …

خدا به تیم ملی رحم کند

بگذریم که گذشت. حالا باید منتظر ماند و دید چه نامی برای سرمربیگری تیم ملی فوتبال بزرگسالان ما بیرون خواهد آمد. ما بسیار نگرانیم که چه بر سر این صندلی خواهد آمد. یقین که این پست به یک گزینه ایرانی خواهد رسید. تصمیمات علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال نشان می دهد که مدت هاست سکان را به موج ها سپرده است. باید نگران بود که چه بر سر این تیم خواهد آمد که چونان شهری بی دفاع است. تجربه تلخ سال های اخیر همه را نگران این تیم کرده است. خدا به خیر کند …

پبلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا