سقوط مذاکرات در چاه PMD و بازرسیهای ویژه
بصیر، مهدی محمدی در یادداشتی نوشت:
تماشای مصاحبه دوشنبهشب آقای عباس عراقچی، عضو محترم تیم مذاکرهکننده هستهای با شبکه 2 سیما، این موضوع را کاملا روشن کرد که تیم مذاکرهکننده هستهای بهرغم همه روشنگریهای انجام شده و تذکرات پی در پیای که دریافت کرده است، نه راهبردها و نه حتی تاکتیکهای مذاکراتی خود را تغییر نداده و همچنان در پی تحقق شعار «هر توافقی بهتر از توافق نکردن» است. مشخصا در موضوع دسترسیها و بازرسیها، سخنان ایشان نشان داد تیم مذاکرهکننده بیتوجه به منافع کشور سر خویش گرفته و به راه خود میرود و قصد ندارد به هیچوجه پروژه نخنمای توجیهتراشی برای اتفاقات ناگواری را که در مذاکرات رخ داده، متوقف کند.
این نوشته فقط به بحث درباره رژیم بازرسیهای تفاهمشده از سوی تیم مذاکرهکننده میپردازد. الباقی موارد را در فرصتی دیگر ارزیابی خواهیم کرد.
1 ـ آقای عراقچی گفته است ایران هیچ رژیم بازرسی نامتعارفی را نخواهد پذیرفت در حالی که ایشان مطلقا در موقعیتی نیست که چنین ادعایی بکند. براساس متن اسناد توافق شده، تیم مذاکرهکننده یک رژیم بازرسی ویژه و کاملا نامتعارف را پذیرفته که به تصریح مقامهای آمریکایی در هیچ کجای جهان سابقه ندارد و حتی فراتر از رژیم بازرسیهایی است که در فاصله سالهای 1991 تا 2003 در عراق (تحت عنوان آنسکام) اجرا شد و با ایجاد دسترسی وسیع به اطلاعات محرمانه، زمینه حمله به آن کشور را فراهم کرد.
2 ـ در توافق ژنو تاکید شده ایران در گام نهایی اقدامهای شفافساز و نظارتهای افزایشیافته را اجرا میکند. در تفاهم لوزان هم تصریح شده ایران علاوه بر پروتکل الحاقی، دسترسیهای بیشتری را برای رسیدگی به مسائل باقیمانده گذشته و حال (که در واقع معنایی جز PMD ندارد) به آژانس خواهد داد. معنی عباراتی مانند دسترسیهای شفافساز، نظارتهای افزایشیافته و دسترسیهای بیشتر از پروتکل، هیچ چیز جز پذیرش یک رژیم بازرسی ویژه نیست و این چیزی نیست که آقای عراقچی بتواند آن را یک رژیم بازرسی متعارف بخواند. تیم مذاکرهکننده هرگز برای تفاهم درباره یک رژیم بازرسی ویژه مجوز نداشته و در این باره کاملا بر خلاف دستورالعملهای موجود عمل کرده است.
3 ـ پروتکل الحاقی خود یک سند بسیار خطرناک است که تاکنون فقط آن دسته از کشورهای جهان آن را پذیرفتهاند که یا برنامه هستهای چندانی ندارند یا از ناحیه غرب نگرانی امنیتی ندارند یا اینکه (درباره 5 عضو شورای امنیت) پروتکل امضا شده از سوی آنها با بقیه کشورهای جهان تفاوت دارد. حتی اگر بنا باشد روزی پروتکل الحاقی اجرا شود ما به ازای آن غنیسازی صنعتی در ایران است نه شیر بییال و دم و اشکمی که آقایان پذیرفتهاند. اما باز هم یادآوری میکنم آنچه در تفاهم لوزان و پیش از آن در توافق ژنو، پذیرفته شده، بسیار فراتر از پروتکل الحاقی است. مهمتر از این، تیم مذاکرهکننده هستهای هیچ برنامهای برای گرفتن تعهدات مشخص از 1+5 در متن برجام مبنی بر اینکه حین اجرای پروتکل به نگرانیهای امنیتی و حفاظتی ایران احترام گذاشته خواهد شد، ندارد.
4ـ درباره همان پروتکل الحاقی هم توضیحی که تیم محترم مذاکرهکننده ارائه میدهد ناقص و غیرصادقانه است. این درست است که طبق ماده 4 پروتکل الحاقی برخی از دسترسیهایی که به آژانس داده میشود میتواند مدیریتشده باشد ولی این امر به هیچ وجه به آن شکل مضحکی که تیم مذاکرهکننده ادعا میکند نیست.
حتی در یک دسترسی مدیریتشده آژانس میتواند از هر نقطهای که بخواهد بازدید کند، میتواند خواستار مشاهده دقیقا همان چیزهایی شود که روی آنها پوشانده شده و میتواند فراتر از نمونهبرداری، کارهای دیگری مانند عکسبرداری، صحبت با افراد و انجام تاییدات بصری، انجام بدهد. این امری است که آقای عراقچی اگر به سوابق بازرسیهای پروتکلی و فراپروتکلی سالهای 82 تا 84 – که خود زمانی منتقد آن بودند- مراجعه کنند، نمونههای زیادی برای آن خواهند یافت. در آن مدت کوتاه، بیش از 27 بار به افراد، اسناد و سایتهای نظامی دسترسی داده شد و اگرچه این روند در دولت بعدی متوقف شد، اما ثمرات آن اقدامات غیرقابل توجیه همچنان گریبان کشور را گرفته است. بنابراین مفهوم مدیریتشدگی به هیچ وجه رافع نگرانیهای جدی امنیتی کشور نخواهد بود.
5 ـ نکته بسیار مهمتر این است که ماده 5 پروتکل الحاقی میگوید اگر آژانس بر درخواست مشخصی اصرار کند، ایران باید آن را راضی کند. بنابراین به لحاظ پروتکلی، آنچه اصل است رضایت آژانس است که یک مفهوم کاملا باز و بیمبناست و میتواند سرمنشأ هر نوع باجخواهی از ایران باشد. این چیزی است که تیم مذاکرهکننده حتی یک بار هم به آن اشاره نکرده است.
6 ـ یک مساله مهم دیگر این است که تیم مذاکرهکننده در اقدامی بسیار عجیب، تعلیق تحریمها را به اجرای همه تعهدات کلیدی ایران از جمله حل و فصل موضوع PMD مشروط کرده است. نه عراقچی و نه هیچکس دیگری در تیم مذاکرهکننده هستهای ایران تا امروز توضیح نداده است که معنی این کار چیست؟ و در حالی که PMD به وضوح یک موضوع ساختگی است و هدف غرب از طرح آن هم کسب اطلاعات جاسوسی از ایران و دستاندازی به بخش دفاعی متعارف ماست و رویه آژانس هم نشان میدهد قصد حل این موضوع را ندارد، آیا مشروط کردن تعلیق تحریمها به تعیین تکلیف PMD، معنایی جز تعلیق به محال کردن هر گونه کاهش تحریم دارد؟ این مهمترین خطای تیم مذاکرهکننده است که به جای اصلاح، دائما توجیه میشود.
تیم مذاکرهکننده به جای اینکه از آمریکا بخواهد حال که یک توافق سیاسی در حال رخ دادن است موضوع ساختگی PMD را کنار بگذارد و به جای گذشته بر آینده متمرکز شود، پذیرفته است که در کنار انبوه امتیازهای هستهای، PMD هم باز بماند! آیا این جز اینکه هم چوب را میخورد و هم پیاز را، یعنی هم برنامه هستهای خود را تقریبا تعطیل میکند و هم باب بهانهجویی و زیادهخواهی همچنان باز خواهد ماند، معنای دیگری دارد؟! این چه مذاکرهای است که شما هر چه میخواهند واگذار میکنید و طرف مقابل حتی نمیپذیرد از تداوم دروغگویی علیه شما دست بردارد؟ آیا باز نگه داشتن PMD معنایی جز این دارد که پس از برنامه هستهای، نوبت به برنامه دفاعی ایران خواهد رسید و پس از سازمان انرژی اتمی، وزارت دفاع و نهادهای نظامی قربانیان بعدی خواهند بود؟ و باز از همه اینها مهمتر، آیا باز نگه داشتن PMD، به معنای باز گذاشتن یک کانال بهانهجویی بسیار فراخ علیه ایران نیست که هر لحظه میتواند به بازگشت مجدد همه تحریمها بینجامد؟
7 ـ هدف آژانس از درخواست دسترسیهای فراپروتکلی، دقیقا دسترسی به افراد، تجهیزات، مکانها و اسناد برنامه نظامی متعارف ایران به بهانه PMD است. آژانس هیچ نیت خیرخواهانه یا متعارفی ندارد. برای من بسیار جالب است که دوستان تیم محترم مذاکرهکننده اکنون به مدافعان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تبدیل شده و از قابل اعتماد بودن آن سخن میگویند. جالب است که این همکاریهای بیسابقه هم هیچ چیز را در رویه آژانس تغییر نداده است. همین حالا که تیم مذاکرهکننده بر خلاف ضوابط، با دسترسیهای فراپروتکلی موافقت کرده، آژانس لیستی از افراد و مکانها را در اختیار آنها قرار داده است که به طور کامل مربوط به افراد نظامی یا افراد شاغل در پروژههای حساس دفاعی و همچنین مکانهای نظامی است. هیچ فرد یا مکان مشخصا هستهای در این فهرستها وجود ندارد. همین امر بهخوبی نشان میدهد که آژانس پس از گرفتن مجوز دسترسیهای فراپروتکلی از ایران، روی بخش دفاعی و نظامی ایران متمرکز خواهد شد و اساسا با برنامه هستهای ایران کاری نخواهد داشت.
8 ـ نکته دیگر این است که نه در متنهای تفاهمشده در لوزان و ژنو و نه مناسبات کاری سازمان انرژی اتمی و آژانس در یک سال و نیم گذشته، هیچ چارچوبی وجود ندارد که چگونگی حل و فصل PMD میان ایران و آژانس در آن معین شده باشد. در دولت گذشته، طی بیش از 12 جلسه برای رسیدن به یک سند رهیافت ساختاری میان ایران و آژانس مذاکره شد که هدف از آن این بود که ایران مطمئن شود در صورت ارائه برخی دسترسیهای حداقلی به آژانس، مساله PMD به طور قطعی بسته خواهد شد. یکی از مهمترین سوالهایی که تیم مذاکرهکننده باید به آن پاسخ بدهد این است که چرا بیش از یک سال و نیم است بدون وجود هرگونه چارچوب تفاهم شده و بدون وجود هرگونه تعهد مشخص از جانب آژانس برای بستن PMD در ازای برداشته شدن گامهای مشخص از سوی ایران، با آژانس در این باره همکاری شده است؟ به عنوان نمونه، تیم محترم مذاکرهکننده که از حسن نیت و رفتار حرفهای آژانس و از شکلگیری اراده سیاسی در غرب برای حل و فصل موضوع PMD سخن میگوید، خوب است برای افکار عمومی بگوید که پاسخ به سوالهای آژانس درباره EBW به چه نتیجهای انجامیده است.
موضوع EBW یکی از مسائل کلیدی در PMD است که تیم ایرانی بدون هرگونه چارچوب تفاهمشده تصمیم گرفت به سوالهای آژانس درباره آن پاسخ بدهد. نتیجه جالب است. آژانس پس از دریافت پاسخ ایران نهتنها قانع نشد و موضوع را نبست، بلکه 20 سوال جدید طراحی و به ایران ارائه کرد و خواستار پاسخگویی به آنها شد! همین یک تجربه کافی است که ثابت کند PMD یک مساله قابل حل نیست و اگر روند امتیازدهی به آژانس در این حوزه آغاز شود، تنها اتفاقی که خواهد افتاد این است که آژانس هر روز درخواستهای بیشتر و نگرانکنندهتری روی میز ایران خواهد گذاشت و ایران هم به سبب تعهدی که سپرده – و این تعهد در یک قطعنامه فصل هفتمی به تصویب شورای امنیت هم رسیده- هیچ چارهای جز پاسخدهی به آن نخواهد داشت.
9 ـ نکته دیگر که مکررا از جانب تیم مذاکرهکننده و همچنین آقای رئیسجمهور به آن پرداخته شده این است که بسیاری کشورهای دیگر هم در جهان پروتکل الحاقی را اجرا میکنند و بنابراین ایران نباید به پروتکل بهعنوان امری هراسناک نگاه کند و از اجرای آن ترس داشته باشد.
پاسخ این است که:
اولا- آنچه دوستان پذیرفتهاند ـ چنانکه بالاتر گفتمـ یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه است که بسیار فراتر از پروتکل الحاقی است.
ثانیا- پروتکلی که کشورهایی چون آمریکا و روسیه اجرا میکنند یک پروتکل خاص و بسیار رقیق است و شباهتی به متن پروتکل مدل ندارد.
ثالثا- هیچ کدام از کشورهایی که اکنون پروتکل را اجرا میکنند دشمنانی خونی و قسمخورده همچون آمریکا، انگلیس و اسرائیل ندارند که اطلاعات به دست آمده بر اثر بازرسیهای پروتکلی را مبنایی برای انجام انواع و اقسام عملیاتهای تروریستی، خرابکاری، سایبری و… در خاک آنها قرار بدهند.
رابعا- هیچ کدام از این کشورها تجربهای همچون ایران از همکاری نزدیک بازرسان و مقامهای آژانس با سرویسهای اطلاعاتی خارجی ندارند. این تنها ایران است که میداند «اولی هاینونن»، معاون وقت آژانس در زندان سیا با بوهاری طاهر (واسطهای که ادعا میشد قطعاتی به ایران فروخته است) ملاقات کرد و به بازجویی از او پرداخت! در واقع بر خلاف آنچه آقای عراقچی گفته است، برای ایران قطعی است که آژانس از اطلاعاتی که با استقرار رژیم بازرسی ویژه در ایران به دست میآورد سوءاستفاده خواهد کرد و اساسا این رژیم بازرسی جز برای سوءاستفاده در ایران مستقر نخواهد شد.
خامسا- بسیاری از این کشورها اساسا برنامه هستهای درخور توجهی ندارند که از آنها بازرسی شود.
سادسا- برنامه هستهای محدودی که برخی از این کشورها دارند هم سرتا پا آمریکایی و اروپایی است و اساسا مفهومی به نام نگرانی امنیتی از افشای اسرار مرتبط با امنیت ملی درباره این کشورها مصداق پیدا نمیکند.
و سابعا- مهمتر از همه این است که حتی همین کشورهای عموما سرسپرده غرب که هیچ برنامه هستهای درست و حسابی هم ندارند، حتی در یک مورد، به آژانس اجازه دسترسی به افراد، مکانها، اسناد و تجهیزات نظامی خود را ندادهاند و از این جهت تعهدی که تیم ایرانی سپرده بود و رهبر معظم انقلاب اسلامی جلوی آن را گرفتند، در جهان یگانه است.
10 ـ و نکته آخر این است که با این وضعیت مذاکراتی، متاسفانه باید گفت هیچ دورنمایی برای رسیدن به یک توافق خوب وجود ندارد و استراتژی مذاکراتی تیم ایرانی که عمدتا مبتنی بر پذیرش تقریبا بیچون و چرای آن چیزی است که آمریکاییها میخواهند، مذاکرات را دچار اختلالات غیرقابل رفع خواهد کرد.