هزار وعده خوبان، یکی وفا نکرد…
بصیر،
او دربارهی بیرونقی کارگاههای صنایعدستی سازمان میراث فرهنگی گفت: پیش از این در این کارگاهها همزمان 50 استاد کار میکردند، اما حالا دریغ از یک نفر. کارگاهها تازه در حال جان گرفتن بودند که یکباره ترافیک، برجسازی و سایر مشکلات را به میراث فرهنگی و کارمندانش ربط دادند و با خارج شدن میراث فرهنگی از تهران، کارگاهها از هم پاشید.
مدرس دانشگاه الزهرا در تشریح اهمیت توجه به استادکاران ایرانی افزود: در زمان جنگ چالدران، سربازانِ شاه سلیم غارتها و جنایتها کردند و غنیمتهای بسیاری با خودشان بردند، اما شاه سلیم چیزی جز هزار هنرمند و صنعتگر با خود نبرد. متاسفانه در حال حاضر سفال، سرامیک و شیشه ترکیه وارد ایران میشود و ما مصرفکننده کالایی هستم که استاد کارهایش اصالتاً ایرانی بودهاند. با علم به این، ما همچنان هنرمندانمان را در انزوا قرار میدهیم و رها میکنیم.
این عضو فرهنگستان هنر در ادامه به ایسنا گفت: علاوه بر اینکه از هنرمند حمایت نمیشود، حتی تحقیر شده و کارشکنی میبینند. در حال حاضر کجای دنیا یکی از صنایع دستی ایران را میبینیم؟ ولی در میدان امام اصفهان، حجرههایی که زمانی بهترینهای صنایع دستی ایران را میساختند، امروزه صنایع دستی چین و هند را میفروشند. بسیاری از فروشگاههای تهران نیز لوازم و صنایع دستی هندی و چینی میفروشند و مشخص است زمانی که از هنرمند حمایت نشود و نتواند از طریق هنر امرار معاش کند، به شغلهایی چون کابینتسازی یا رانندگی تاکسی رو میآورد.
این استاد دانشگاه حمایتها از استادکاران را ناکافی دانست و گفت: اگر حمایتی نمیشود کارشکنی هم در کار نباشد. اولین سازمانی که جهت تمرکززدایی پایتخت از تهران منتقل شد، میراث فرهنگی بود. این آدمهای باحرمت را به اصفهان و شیراز منتقل کردند و زندگی استادکارها را از هم پاشیدند. در نتیجه بخشی از استادکارها که امکان خارج شدن نداشتند خود را بازخرید کردند، خانهنشین شدند و تنها درصد کمی از حقوقی که حقشان بود را دریافت میکنند.
«آزموده» میراث فرهنگی کشور را تنها تکیهگاه معرفی کرد و افزود: میراث فرهنگی هویت و اثر انگشت ماست. ما به میراث گذشتگانمان افتخار میکنیم و سرمان را بالا گرفتهایم. باید پذیرفت که ما از نظر صنعت تنها مصرف کنندهایم؛ خودروی ملی و امثال آن صرفاً مونتاژی از قطعات وارداتی است. پیش از این درصدی از واردات کالا متعلق به فرانسه و آمریکا بود، اما اکنون فقط از چین وارد میکنیم.
عضو انجمن مجسمهسازان با اشاره به اینکه تنها چیزی که ما میتوانیم به آن تکیه کرده و افتخار کنیم هنرمندانمان هستند گفت: متاسفانه با آنها بسیار بیمهری میشود. در کشوری مانند ژاپن هنرمندان و پیشکسوتانشان را مانند گنجینه نگهداری میکنند و آموختههایشان را به دیگران منتقل میکنند تا هنرشان از بین نرود. امروزه چند هنر کاملاً از بین رفته است و دیگر استاد کاری نداریم؟ البته هنوز کسانی هستند که کار کنند، اما آنها از روی غیرت، عشق و دلسوزی به هنر کشورشان است که در این وضع به کار ادامه میدهند.
این استاد دانشگاه در ادامه در تشریح مشکلات فارغالتحصیلان رشتههای هنری نیز گفت: اکنون فرش ماشینی، گلیم چینی و انواع بافتههای وارداتی بازار را تسخیر کرده و در نتیجه کارگاه زریبافی، مخمل و بافتههای سنتی از بین رفتهاند. در چنین موقعیتی جوانی را در نظر بگیرید که با مشکلات خانواده و هزینههای فراوان، وارد رشته صنایع دستی شده؛ سپس چهار سال مرارت کشیده و فارغالتحصیل میشود. این جوان در مرحله اول نیاز به حمایت دارد. یک جوان بیست ساله امکان داشتن یک کارگاه را ندارد، بنابراین کسی که دانشکده را راه انداخته و فراخوان پذیرش دانشجو داده، باید این جوانان را حمایت کند.
«بهمن آزموده» در ادامه افزود: کسی که استعدادی در حد بتهوون داشته و بالقوه بهترین موزیسین دنیا باشد، بدون ساز با یک آدم معمولی چه فرقی میکند!؟ جوانی که چهار تا شش سال درس خوانده و مدرک کارشناسی صنایع دستی و گرایش تخصصیاش را هم گرفته جایی برای کار کردن ندارد؛ اگر بخواهند در خانه کار کند و صدا ایجاد کند، قطعا ًمزاحم آسایش دیگران میشود. به همین علت فرد بعد از مدتی دچار افسردگی و واخوردگی میشود و از روی اجبار به دلالی و دستفروشی روی میآورد و اگر دختر باشد، ازدواج کرده و هنر را رها میکنند و خانهدار میشود.
این عضو فرهنگستان هنر در تشریح علتهای خرید کالای ارزان و بیکیفیت وارداتی گفت: مردم دچار محدودیتهای مالی شدهاند و در این میان کالای چینی ارزانتر است. فشار مالی بر مردم بهویژه بر طبقه متوسط و فرهیختهای که کتاب میخوانند، تئاتر میبینند و با هنر عجین هستند زیاد شده است. افزون بر این فشارها، درآمد نیز کاهش پیدا کرده است و اولین چیزی که مردم در این زمان انجام میدهند حذف هزینههای غیر ضروری است. در چنین شرایطی، اولین کالای غیرضروری برای مردم صنایعدستی و هنری محسوب میشود، اما کسی که وطنش را دوست داشته باشد از هنرمند کشورش حمایت میکند.
عضو هیئت ارزشیابی میراث فرهنگی درباره حمایتهای بیمهای میراث فرهنگی از هنرمندان با گلایه گفت: هزار وعدهی خوبان یکی وفا نکرد! ما را با حرف پرورانده و با شعار تسکینمان میدهند. من هنرمندی را میشناسم که دولا راه میرود، اما بضاعت درمان را ندارد. مراجعه به ارتوپد حداقل 60 هزار تومان برای ویزیت هر جلسه نیاز دارد، این عدد بدون احتساب مخارج فیزیوتراپی، دارو، عکس، ام.آر.آی و… است. البته بعد از درمان، بیمه کمی از هزینهها را متقبل میشود؛ به عنوان مثال بعد از هزینه کردن یک میلیون تومان با دوندگی میتوان 100 هزار تومانش را بگیرند.
این مدرس دانشگاه الزهرا دربارهی نیاز به استانداردسازی صنایعدستی گفت: باید سازمانی باشد که هنر ایران را استانداردسازی کند، زمانی که قرار است صادراتی صورت بگیرد کار درجهبندی شود تا افراد کاسبکار و سودطلب، کار درجه 3 را بجای درجه یک به خریدار غیرمتخصص نفروشد. اما اگر بخواهیم با این سیستم پیش برویم، روز به روز اوضاع بدتر خواهد شد.
او راه سر و سامان دادن به این وضع را بررسی ریشهای دانست و گفت: در ابتدای کار باید جلوی واردات گرفته شده و دوباره کارگاهها راهاندازی شود. سپس باید به اوضاع گردشگری نظارت دقیق و ریشهای شود. زمانی ما در اصفهان، شیراز و… گردشگران زیادی داشتیم. خیابان ناصر خسرو و فردوسی تهران پر از گردشگر خارجی بود. اگر به صورت میانگین هر فرد 10 دلار خرید میکرد، نتیجه عددی قابل توجه میشد. توریستپذیری نیاز به امنیت و آرامش دارد، همچنین راه و جاده و وسایل حمل و نقل، برخورد مناسب، وسایل بهداشت، غذا و … میخواهد که متاسفانه ما کمتر از این امکانات برخورداریم.
این استاد دانشگاه ضمن یادآوری اینکه در گذشته برای حمایت از سفالگران سیستانی پنج کامیون خریداری میشد گفت: از این پنج کامیون که به تهران میآمدند سه کامیون حتی به بم نمیرسید و تنها یک کامیون در تهران خالی میشد. حالا از شهرهای سفالگر فقط لالهجین باقی مانده است که آن هم دیگر کار نکرده و کالای تولید چین میفروشد؛ این فاجعه است که خودمان لاله جین، میبد، یزد و زاهدان را داشته باشیم، اما وارد کننده سفال باشیم.
عضو فرهنگستان هنر دربارهی فعالیت زیرزمینی هنرمندان نیز گفت: همه ما رو به زیر زمینی شدن میرویم؛ وقتی یک نوازنده اجازه اجرا ندارد، زمانی که نویسندهای کتابش یا چاپ نمیشود یا اگر چاپ شده اجازه انتشار نخواهد داشت، کسی هزینه کرده و فیلم ساخته است اجازه اکران نمیدهند، نتیجهاش این است که به سوی فعالیت زیرزمینی میرویم.
آزموده در پایان دربارهی یکی دیگر از مشکلات فارغالتحصیلان گفت: من 25 سال است که با جوانها در ارتباط هستم، افسردگی در چشماهایشان ریخته شده را چطور میتوان تحمل کرد؟ کسی که درس خوانده و امکانات ندارد، ما بزرگترین خیانت را ما به او کردهایم. اگر این فرد درس نخوانده بود، میتوانست زمانش را صرف کار دیگری کند. ما به جوانهایمان مدرک دادیم، پُرشان کردیم و به او شخصیت بخشیدیم؛ بعد یکباره زیر پایش را خالی میکنیم.
** «بهمن آزموده»، پیکرتراش مطرح و صاحب نام و دارای نشان درجه دو هنری از سازمان میراث فرهنگی کشور است. وی متولد سال 1327 در ملایر بوده و در خانواده ای خوش قریحه و زیر دست پدری خوش نویس پرورش یافت. وی از 43 سالگی با تراش ساده چوب کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر مدرس دانشکده هنر، دانشگاه الزهراء و عضو شورای ارزشیابی هنرمندان هنرهای سنتی میراث فرهنگی و عضو فرهنگستان هنر (کمیته صناعی) است. وی علاوه بر شرکت در چندین نمایشگاه جمعی و انفرادی داخلی، دو دوره اثر برگزیده نگارههای چوب از میراث فرهنگی را نیز از آن خود کرده است.
بهار نیوز