ارتباط آب خوردن با رفع تحریم! / شیرینی حضور سردار سلیمانی بر قبر صدام/ سرنوشت دو اکبر
بصیر، اظهارات حسن روحانی و گره زدن تمامی مشکلات کشور به تحریم ها، تعجب بسیاری از روزنامه ها را برانگیخته و آن را سوژه اصلی خود در صفحه اول قرار داده اند. از سوی دیگر موضوع غواصان شهید جنگ تحمیلی در میان تیترهای صفحه اول بیشتر روزنامه ها قابل مشاهده است.
“گَزیدگی دوباره از یک سوراخ؟!”
روزنامه سیاست روز در گزارشی به بررسی کارنامه معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست پرداخته و تیتر ” گارنامه خاکستری سبزپوش کابینه” را برای گزارش خود برگزیده است: به بهانه هفته محیطزیست مروری داریم بر همه اتفاقات محیطزیستی دولت یازدهم و اظهارنظرهای ابتکار که گاها برخلاف آنچه در پیش زمینه ذهنی دوست داران محیطزیست بوده شکل گرفته است.در حالی که شهرهای استان خوزستان با آلودگی وحشتناک احاطه شده و مردم در بیمارستانها و مراکز درمانی صف کشیدهاند، در حالی که شهر سرفه میکند تنها یک وعده و یا یک سفر مسئول به منطقه میتواند التیامی هر چند اندک بر زخمهای آنان باشد اما این اتفاق رخ نمیدهد و علیرغم انتظارها برای سفر معاون محیطزیست دولت یازدهم سفر به دلیل لغو پروازها انجام نمیشود تا مردم از اتفاقات شهر دلخور بمانند. اما مدت کمی از لغو سفر ابتکار به خوزستان نگذشته بود که انتشار فیلم کشتن سگها با اسید معاون محیطزیستی دولت یازدهم را راهی شیراز کرد تا داد مردم از بیتوجهی ابتکار به مردم خوزستان درآید!! هر چند که حضور ابتکار در تجمعات عجیب و غریب خودجوش! مردم شیراز هم خود سوژهای بود عجیب و حواشی زیادی برای دولت داشت تا همچنان هزینه آن را دولت متحمل شود. اما در راستای احیای دریاچه ارومیه و طرحهای دولتی همین بس که به سخنان گاه و بیگاه نماینده این شهر در مجلس شورای اسلامی گوش داده و گاها پای درد و دل قاضیپور نشست. اما آخرین اظهارنظر ابتکار در نوع خود بینظیر است، بخوانید: در جریان آتشسوزی ایلام ابتکار مدعی شد این آتشسوزی در مراتعی که تحت حفاظت محیطزیست نبوده رخ داده است!! سکوت این سازمان و بانوی سبز آن در ماجرای ایلام در حالی بود که هنگام آتش گرفتن این جنگلها و پس از آن ابتکار در حال برگزاری و گرفتن عکس یادگاری در همایش محیطزیست بود.
سیاست روز در ادامه گزارش انتقادی خود آورده است: تجربه کاری سازمان محیطزیست نشان داده است که در جریانهای مهم در کشور مانند آلودگی هوا، ریزگردها، آتشسوزی جنگلها و… ابتکار نه تنها به دنبال حل مشکلات بر نیامده بلکه هر بار با طرح بهانهای جدید تقصیرها را بر گردن دیگری انداخته تا نقش این سازمان در بحرانهای کشور کمرنگ جلوه داده شود. در ماجرای آلودگی هوای کلان شهرها دیده شد که بنزین داخل عامل اصلی این آلودگی نامیده شد و حتی با توقف توزیع بنزین تولیدی در کلان شهرها، میزان آلودگی هوای این شهرها کاهش نیافت. هرچند مجلس پشت پرده سیاسی این ماجرا را افشا کرد و در نهایت مشخص شد بنزین تولید داخل نه تنها مشکلی نداشته است بلکه در جریان آلودگی هوا در کلان شهرها توزیع نشده بود.
“گَزیدگی دوباره از یک سوراخ؟!”، عنوان تیتری در سیاست روز است که به موضوع پروتکل الحاقی و طرح آن در مذاکرات هسته ای پرداخته و عنوان می دارد که تجربه ایران در زمینه همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی، تجربه موفقی نبوده است: این روزها مذاکرات هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ با محوریت رسیدن به توافق نهایی شتاب قابل توجهی گرفته است. آنچه محافل رسانهای بر آن تاکید دارند آن است که محور اصلی اختلافات بر سر چگونگی اجرای پروتکل الحاقی است. آنچه آمانو مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مقامات آمریکایی از جمله سخنگوی کاخ سفید تاکید دارند آن است که براساس پروتکل الحاقی، آژانس (بخوانید غرب) اجازه دسترسی به هر آنچه ادعای احتمال وجود فعالیت هستهای در آن وجود دارد، را باید داشته باشد. سخنانی که نشان میدهد مطالبه آنان در قبال ایران فراتر از مسئله هستهای است و چنانکه بارها عنوان کردهاند پی بردن به اصرار نظامی و دفاعی کشور از اهدافشان است. جالب آنکه غربیها خواستار بازجویی از دانشمندان هستهای ایران نیز شدهاند. نکته قابل توجه در باب پروتکل الحاقی آنکه هر کدام از اعضای ۱+۵ خود به صورت دلخواه پروتکل الحاقی را اجرا میکنند نه آنطور که در پروتکل آمده است.
سرنوشت دو اکبر
روزنامه اصلاح طلب شرق، در یک گزاش تحلیلی به بررسی زندگی سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ناطق نوری پرداخته و عنوان تیتر این مطلب را “سرنوشت دو اکبر” برگزیده است. شرق این دو شخصیت راست گرای سنتی را در حال حاضر در اردوگاه اصلاح طلبان قرار داده و به نوعی به خواننده تلقین می کند نهایت پختگی سیاسی در اصلاح طلب شدن است که در کنار حضور در عرصه سیاسی می توانند محبوبیت مردمی نیز کسب کنند: شیخ ناطق بالاخره به قولی که سال ٧۶ داد عمل کرد. آن سال قرار بود جناح راست با انتخاب ناطق، راه هاشمی را ادامه دهند؛ اما حالا شیخ ناطق دارد به تنهایی راه هاشمی را میرود. داستانشان شبیه به هم شده است. شیخ علیاکبر ناطقنوری و شیخ اکبر هاشمیرفسنجانی؛ زندگی سیاسیشان، تحولات فردی و دلخوریهایشان شبیه هم شده. برای همین اظهارنظرهای این روزهایشان هم مشابه شده است. ناطقنوری سال ٧۶ قول داده بود راه هاشمی را برود. حوادث، مسیرهایشان را برای چندسال از هم جدا کرد. ناطق به شیخوخیت اردوگاه اصولگرایی رسید و هاشمی به سمت اصلاحطلبی کوچید. اما در ابتدای سال ٩۴ هر دو پیشوای آن زمان جناح راست از عقبه اصولگرای خود کندهاند. هاشمی که کاملا جدا شده و با اصلاحطلبی همگن شده است. ناطق اگرچه هنوز مردد در پیوستن به اردوگاه اصلاحطلبی یا ایستادن در میانه سیاست است؛ اما از مجموع کنش و گفتارش بعد از ١٨ سال تقریبا میشود یقین حاصل کرد که ناطق دارد پی شیخ اکبر میرود.
در ادامه شرق به طور مشخص هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری را جزء طردشدگان از سیاست محسوب می کند که همین طردشدگی باعث شده تا آنها با مروری بر گذشته خود، راه جدیدی را برای بقا در سیاست طی کنند و بهترین راه را در مسیر اصلاح طلبان قرار گرفتن کشف کردند. آنچه که شرق و روزنامه های زنجیره ای همواره آن را دست مایه فعالیت های رسانه ای خود قرار می دهند به طور آشکاری در این رابطه قرار دارد، آنها نهایت سیاست را در ایران، منوط به اقدامات و فعالیت های اصلاح طلبان می دانند و برای مشروعیت بخشیدن به این اردوگاه به دنبال شخصیت سازی و شخصیت یابی از میان کسانی می روند که روزگاری جزء چهره های تاثیرگذار در جناح راست و سنتی محسوب می شدند. هاشمی رفسنجانی که زمانی از سوی اصلاح طلبان برچسب عالی جناب سرخ پوش زده شده بود، اینک به پدر معنوی این حزب تبدیل شده و در پروژه جدید، علی اکبر ناطق نوری رقیب گذشته اصلاح طلبان در مجلس و ریاست جمهوری به عنصر میانه رو بدل شده که در حال پوشیدن ردای اصلاح طلبی است تا در زمان بازنشستگی سیاسی بار دیگر و این بار با هویت سیاسی جدید وارد عرصه شود: شیخ ناطق بالاخره به قولی که سال ٧۶ داد عمل کرد. آن سال قرار بود جناح راست با انتخاب ناطق، راه هاشمی را ادامه دهند؛ اما حالا شیخ ناطق دارد به تنهایی راه هاشمی را میرود. داستانشان شبیه به هم شده است. شیخ علیاکبر ناطقنوری و شیخ اکبر هاشمیرفسنجانی؛ زندگی سیاسیشان، تحولات فردی و دلخوریهایشان شبیه هم شده. برای همین اظهارنظرهای این روزهایشان هم مشابه شده است. ناطقنوری سال ٧۶ قول داده بود راه هاشمی را برود. حوادث، مسیرهایشان را برای چندسال از هم جدا کرد. ناطق به شیخوخیت اردوگاه اصولگرایی رسید و هاشمی به سمت اصلاحطلبی کوچید. اما در ابتدای سال ٩۴ هر دو پیشوای آن زمان جناح راست از عقبه اصولگرای خود کندهاند. هاشمی که کاملا جدا شده و با اصلاحطلبی همگن شده است. ناطق اگرچه هنوز مردد در پیوستن به اردگاه اصلاحطلبی یا ایستادن در میانه سیاست است؛ اما از مجموع کنش و گفتارش بعد از ١٨ سال تقریبا میشود یقین حاصل کرد که ناطق دارد پی شیخ اکبر میرود. برای ناطقنوری اگرچه ناکامی در ٧۶ شوک سنگینی بود ولی او حتما درباره دلایل رأینیاوردن خود زیاد فکر کرده است. در یک مصاحبه به مسئله اصولگرایی خود و جناحش اشاره کرده و گفته بود: «ما خیلی توجه به جو جامعه و جوانان و اینطور مسائل نداشتیم، مثلا در میزگرد انتخاباتی تلویزیون از من سؤال شد در مجلس برای بخش فرهنگ چه کاری کردید؟ من به قانون منع استفاده از تجهیزات ماهواره اشاره کردم و این را از افتخارات خود میدانم، خب این حرف که رأی نمیآورد، این حرف رأی آدم را خراب میکند». ناطق حتما بعدا به جنبههای بیشتری از دلایل رأینیاوردنش و خیلی مسائل دیگر، حتی وضعیت روحانیون و جایگاهشان در جامعه و انتظار مردم از آنها. اینها را میتوان بهنوعی انتقاد از خود هم تشبیه کرد؛ وقتی او از لزوم بهروزبودن حوزهها سخن میگوید و اینکه مردم از روحانیون توقع دارند.
شرق در ادامه گزارش تحلیلی خود، انتخابات 84 را نقطه خداحافظی دو اکبر از اردوگاه اصولگرایان می داند: ترک رابطه هاشمی و ناطق با جناح راست با همان انتخابات ٨۴ آغاز شد و مسیر آینده سیاسی این دو را انتخابات ٨۴ و آنچه در هشت سال و بهویژه چهارسال دومش رخ داد، رقم زد. در چهار سال نخست، هردو منتقد وضع موجود بودند؛ هم هاشمی و هم ناطق. گلایهها به اشکال مختلف مطرح میشد. اما سال ٨٨ و در آن مناظره معروف انتخاباتی، احمدینژاد هردو را هدف گرفت و پای فرزندان هر دو، هم ناطق و هم هاشمی، را پیش کشید و نحوه کسب ثروتشان را زیر سؤال برد. شایعات سیاسی درباره ناطق و هاشمی در دورهای شبیه بههم بود و هردو، متهم به اشرافیگری بودند. واکنش هاشمی و ناطق در برابر رفتار انتخاباتی احمدینژاد و حمایتهای یاران پیشین از او متفاوت بود. تکلیف هاشمی تقریبا در چهارسال دوم مشخصتر بود. او خیلی وقت بود که دیگر جایگاه خاصی در جناح راست نداشت. نگاه اصلاحطلبی هم نسبت به او از سالهای اول دولت اصلاحات دچار چرخش شده بود. حالا او کاملا در اردوگاه اصلاحطلبی تعریف میشد و شاید برای همین راحتتر میتوانست به وضع موجود اعتراض کند. نامهاش به مقام معظم رهبری و درخواستش از صداوسیما برای پاسخدادن، در همین راستا بود. ناطق هنوز برای اعتراض معذب بود و گلایهاش را در سکوت و ترک جلسات جامعه روحانیت مبارز نشان داد؛ سکوتی که به گفته فرزندش، سختترین دوران زندگی ناطق را رقم زد. مسیری که این دو طی کردند در انتخابات ٩٢ بیش از پیش با هم تلاقی داشت. رقیب نامزد اصلاحطلبان در انتخابات سال٧۶ بهاضافه سلف خود حالا این پتانسیل را داشتند که تبدیل به نامزد انتخاباتی خود اصلاحطلبان شوند. رقبا یکی شده بودند. ناطق، هاشمی و خاتمی از جمله گزینههایی بودند که اصلاحطلبان بیشترین اجماع را روی آنها داشتند.
شرق در گزارش بین الملل خود و در صفحه اول به موضوع انتخابات پارلمانی ترکیه و ناکامی حزب عدالت و توسعه در دستیابی به اکثریت آرا می پردازد: انتخابات سرنوشتساز پارلمانی ترکیه، روز گذشته برگزار شد. آخرین نتایج شمارش آرای انتخابات ترکیه، که شب گذشته منتشر شد، حاکی از ناکامی حزب حاکم «عدالت و توسعه» در دستیابی به اکثریت کرسیهای پارلمان است. به گزارش خبرگزاریها، شمارش ٩٨,۶ درصد آرای ریختهشده به صندوقها، حاکی از آن است که حزب «عدالت و توسعه»، ۴١ درصد آرا را به دست آورده است. این حزب در انتخابات گذشته پارلمانی، که درسال۲۰۱۱ برگزار شده بود، بیش از ۴۹ درصد آرا را بهدست آورده بود. حزب چپگرای جمهوریخواه خلق هم در این انتخابات با کسب ٢۵.٢ درصد آرا، پس از حزب حاکم، بالاترین درصد آرا را به خود اختصاص داده است. اگر حزب اردوغان میتوانست اکثریت مطلق دستکم ۳۶۷ کرسی را، که معادل دوسوم کرسیهای مجلس است، به دست بیاورد، قادر بود این تغییرات را بدون برگزاری رفراندوم و فقط با تصویب مجلس اعمال کند. حزب اسلامگرای عدالت و توسعه خواستار افزایش قدرت ریاستجمهوری در ترکیه است و منتقدان اردوغان میگویند رئیسجمهوری ترکیه میخواهد قدرت فردی خود را افزایش دهد؛ اما با توجه به نتایجی که سب گذشته به دست آمد، به نظر میرسد رؤیای اقتدارگرایانه اردوغان، مغلوب دموکراسی و انتخابات آزاد شده است. حالا حزب اردوغان برای تشکیل دولت جدید نیز نیازمند ائتلاف با یکی از احزاب راهیافته به پارلمان است؛ ائتلافی که با توجه به تضاد مواضع حزب چپگرای جمهوریخواه خلق و همچنین حزب جنبش ملی با حزب عدالت و توسعه، به احتمال زیاد بین حزب اردوغان و کردها شکل خواهد گرفت تا ترکیه شاهد اولین دولت ترکی – کردی در تاریخ خود باشد.
صادق زیباکلام در سرمقاله امروز شرق به موضوع آتش سوزی جنگل ها و به ویژه جنگل ایلام اشاره می کند که با کم ترین توجه از سوی دولت، مجلس و صدا وسیما مواجه شده و نداشتن جذابیت سیاسی و تبلیغاتی را دلیل این امر می داند: نیازی به «دلواپسی» برای سوختن جنگلها نیست. درست خواندید! نیازی به این کار نیست. به همین دلیل هم است که هیچکس از سوختن جنگلهای زاگرس در استان ایلام یا جنگلهای شمال در منطقه آمل و بابل ابراز نگرانی نمیکند. نه دولت، نه ملت، نه مجلس، نه «دلواپسان» و نه هیچکس دیگری. درک اینکه چرا کسی دلواپس جنگلهای ما نیست، خیلی پیچیده به نظر نمیرسد. برخلاف مذاکرات هستهای که خیلیها نگران آن هستند و آن را بروز هم میدهند، دلواپسی برای سوختن و خاکسترشدن جنگلهایمان، نان و آب سیاسی برای هیچ جریانی نمیشود. البته یک بُعد دیگر قضیه که باعث میشود نه برای دولت و نه برای مخالفان و منتقدان آن، مسئله نابودی جنگلهای کشور اولویت زیادی نداشته باشد، آن است که موضوع فینفسه کاربرد تبلیغاتی ندارد. وقتی آتشسوزی رخ میدهد و بخشهایی از جنگلها نابود میشوند، نان، آب، بنزین و این یا آن کمبود نیست که صدای مردم را درآورد.
ما زیلوی بیت رابه فرش هزارشانه نمیفروشیم
روزنامه وطن امروز نیز در تیتر اصلی خود اظهارات حسن روحانی را مبنی بر گره زدن تمامی مشکلات کشور به تحریم ها را مورد توجه قرار داده و تعجب خود را از این سخنان نیز پنهان نکرده است: حسن روحانی روز گذشته در همایش هفته محیطزیست دایره تاثیر تحریمها بر کشور و زندگی مردم را گستردهتر کرد. به گزارش «وطنامروز»، رئیسجمهور که در هر سخنرانی بخش زیادی از سخنان خود را به مذاکرات هستهای اختصاص میدهد اینبار بازه تاثیرگذاری تحریمها را تا آب خوردن مردم بسط داد. روحانی تاکید کرد تحریمها باید از بین بروند تا سرمایهگذار به کشور بیاید و باید سرمایهگذاری انجام شود تا مشکل مالی و بانکی و آب خوردن مردم حل شود.
سرمقاله امروز وطن به حسین قدیانی و ماجرای زیلوی معروف رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر اختصاص دارد: همان 88 بود گمانم که در خلال یک متن بلند، جملهای کوتاه نوشتم؛ «الان جنگ زیلوی بیت رهبری با فرش هزارشانه است». زیلو در قیاس با فرش به عبارتی هیچ قیمتی ندارد لیکن آنجا که بدل به «نماد» میشود، قصه فرق میکند. جمهوری اسلامی گاه هست که غیرمستقیم سخن با همین نمادها میگوید. بالکن ساده حسینیه محقر جماران، فقط محل سخنرانیهای امام راحل نبود، بلکه خود نیز فی حد ذاته سخنها داشت برای ما. خمینی گاه با زبان به ما میگفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانهاش به ما نشان میداد خوی اشرافی، معصیت است…پنجشنبه 14 خرداد 94 خامنهای با 2 ابزار به جنگ تحریفکنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو! اگر حضرت روحالله گاه با صندلی سادهاش هم با مردم خویش حرف میزد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن میگوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا! با خامنهای، خمینی تحریف نخواهد شد؛ تا نمادها و نشانههای بیت رهبری هست، حسینیه جماران نیز تحریف نخواهد شد. زیبایی، شکوه و حتی کلاس، گاه میتواند در یک زیلوی چند در چند بیشتر جمع باشد تا فلان جا و بهمان جا. در حرم جدید امام، هیچ چیز متناسبتر از «زیلوی بیت» با زندگی ساده و صمیمی خمینی نبود، هیچ چیز! در خانههای مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست میدهد! پنجشنبهای که گذشت، رهبر انقلاب، مبتنی بر بینات بیانات امام اشاره به 7 اصل کردند لیکن اصل هشتم، درس زیلو بود! بعضیها چون توهم زدهاند عصر خمینی گذشته است، خیال برشان داشته که عصر سادهزیستی هم گذشته! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، سادهزیستی یک فرهنگ است. سادهزیستی را «پوپولیسم» نامیدن، یعنی تحریف بالکن ساده حسینیه محقر جماران، یعنی تحریف امام! حضرات حتم داشته باشند که با این انگها و این زخمزبانها، ما زیلوی ساده بیت مولای خود را به کاخهای مرمرین شهر نخواهیم فروخت! از فضای مجازی تا همین فضای واضح و ملموس، واقعیت آن است که زیلو بهخوبی از پس فرش هزار شانه برآمده!
قدیانی در ادامه افزوده است: در عالم، ارزشهایی هست که با پول به دست نمیآید، بلکه باید با یک زیلوی ساده، آن ارزشها را به دست آوری! «زیلوی بیت» به سنگر شهدا میآید! به خانه کوچک باقرآبادیها میآید! به بالکن ساده حسینیه محقر جماران میآید! به اسلام کوخنشینان میآید! به امام مستضعفان میآید! به نهجالبلاغه حضرت ابوتراب میآید! نشیمنگاه طلحه و زبیر گمانم خیلی گرم و نرم بود که علیه علی و عدل، غائله جمل را راه انداختند. زیلوی عدالت، آن مصاف تاریخی را از جماعت شکمپرست برد. باز هم اگر امری دائر شود، حضرات بدانند که غلبه از آن زیلوی عدل و داد است! بر فرض که خرج کردن – آنهم بر این سیاق – برای حرم خمینی زیبا باشد، لیکن زیلوی بیت خود را خرج مصرع سادهزیستی امام کنی از آن هم زیباتر است. خیلی زیباتر! اصلاً قابل قیاس نیست! اصلاً و ابداً! در حرم جدید امام، خیلی چیزها به چشم میآمد اما این کجا که بعضی چیزها چشم ملت را بزند، این کجا که یک زیلوی ساده چند در چند چشمنوازی کند دیدگان ملت را؟!
وطن در شماره امروز خود به گفتگو با نویسنده کتاب آن بیست و سه نفر پرداخته، احمد یوسف زاده در این مصاحبه به ماجرای مواجه خود در جبهه با حاج قاسم سلیمانی پرداخته و شرح آن را توضیح می دهد: احمد یوسفزاده، نامی که این روزها بسیار شنیده میشود و در محافل ادبی مورد توجه است، کسی نیست جز رزمندهای نوجوان که در کنار 22 نوجوان اسیر ایرانی دیگر با استقامت و ایستادگی دستهجمعی به تاریخ درس مقاومت دادند و در برابر یکی از ستمکارترین افراد تاریخ سر خم نکردند.یوسفزاده نویسنده کتاب «آن بیستوسه نفر» که اهل فاریاب کرمان است، از این شهرستان و در تیپ تحت فرماندهی حاج قاسم سلیمانی به جبهههای نبرد عازم شده، پیش از آزادسازی خرمشهر به اسارت نیروهای بعثی درآمده و دوران اسارتی 8 ماهه در استخبارات عراق را سپری کرده است. برای جبهه آمدن خواستم از مادرم اجازه بگیرم ولی متوجه شدم بشدت مخالف جبهه رفتن من است. دلیلش این بود که میگفت برادرت موسی جبهه است و خودت و برادرانت هم تازه از جبهه برگشتهاید و دلیلی ندارد دوباره به جبهه بروید اما من وقتی دیدم نمیتوانم رضایت بگیرم، مجبور شدم بدون رضایت به جبهه بروم. دانشگاهها آن زمان تعطیل بود و محل اعزام نیرو به جبهه دانشکده فنی دانشگاه شهید باهنر کرمان بود. روی زمین چمن دانشگاه نشسته بودیم و منتظر اعزام بودیم که گفتند قاسم سلیمانی آمده و در حال بررسی نیروهاست. از صف اول که شروع کرد متوجه شدم اوضاع دارد خراب میشود، برای اینکه او بچههای کمسن و کوتاهقد و کوچک را از صف بیرون میآورد. خیلی تقلا کردم خودم را طوری نشان دهم که ایشان مرا مثل کوچکها نبیند. نیمخیز نشستم که قدم بلندتر نشان بدهد و کلاهم را طوری گذاشتم که چهره بچگانهام نمایان نشود و اینطوری شد که حاج قاسم مرا بیرون نکشید.
وی در ادامه موضوع بیست و سه نفر را روشن تر بیان می کند: در بصره ما اطلاعی نداشتیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. عراقیها وقتی ما را از پل بصره عبور دادند و در محلی پیاده کردند، 48 ساعت بود که خسته و گرسنه مانده بودیم و زمانی که پیاده شدیم متوجه تعداد بسیاری سیب درشت شدیم که در متن کتاب به آن اشاره کردهام. روی آن سیبها نورافکن انداخته بودند و به محض اینکه صحنه را دیدیم متوجه شدیم یک بازی تبلیغاتی در انتظار ماست. سیبهایی که آماده شد هم به تعداد افراد نبود. وقتی نفر به نفر از سیبها برداشتیم، دوربینها در حال فیلمبرداری بودند و همان زمان صدام ما را از تلویزیون دیده بود و دستور داده بود نگذارند ما با بقیه برویم. از همانجا ما را به بغداد منتقل کردند و از آنجا بود که مصاحبهها شروع شد. من و چند تا از بچهها را بردند و کتک سختی زدند تا ما را وادار کنند که مصاحبه کنیم و دقیقا آنجا بود که یاد حرف قاسم سلیمانی افتادم که میگفت شما را میزنند و میگویند، بگویید ما را به زور به جبهه فرستادند. بنابراین تصمیم گرفتیم در این قضیه اصلا به دشمن کمک نکنیم، البته بهای سنگینی را هم باید میپرداختیم که ماجرایش در کتاب آمده است. باید یادآور شوم که بعد از اینکه از گروه اسرای ایرانی جدا شدیم، متوجه شدیم فقط بیستوسه نفر هستیم و وجه مشترک همه کم سن و سالی بود و از این جا بازی سخت و پیچیده ما شروع شد. مهره تسبیح ما بیستوسه نفر همان سیبهایی بود که در بصره به ما دادند.
یوسف زاده از رحلت امام و پذیرش قطعنامه نیز گفته است: تلخی رحلت امام با جانشینی مقام معظم رهبری جبران شد ولی در کل روزهای سختی بود، وقتی فکر میکردیم دیگر امام خمینی نیست، آنقدر پکر بودیم که تا چند روز بچهها با هم حرف نمیزدند. خبر آزادی اسرا با قطعنامه هم برای برخی خیلی خبر خوبی بود. در زمان پذیرش قطعنامه 598 فکر میکردیم کاش قطعنامه را نپذیرفته بودیم ولی بعدها دیدیم سردار سلیمانی بالای قبر صدام در تکریت ایستاده و فرماندهی میکند.امیدوارم در مذاکرات هستهای هم طوری مذاکره کنیم که منجر به یک پیروزی بزرگ برای کشور شود.
تشکیل حزبِ وزیران احمدی نژاد
روزنامه اصلاح طلب آرمان در شماره امروز خود نیز بار دیگر از واژه دلواپسان با تیتر بزرگ استفاده کرده و اصل موضوع و جذابیت آن را قربانی لوث شدن و افراط در استفاده از واژگان تکراری کرده است. این خط مشی تحریریه آرمان می تواند رویکرد آماتوری و تبلیغاتی بودن روزنامه را به ذهن مخاطب متبادر کند.این روزنامه بازداشت برخی از برهم زنندگان نظم در حرم مطهر امام خمینی را با تیتر “دلواپسان به پایان خط می رسند!” در صفحه اول خود کار کرده است: همین دلواپسان بودند که در 13 و 14خرداد در هنگام سخنرانی سیدحسن خمینی و حسن روحانی بار دیگر پلاکارهایشان را بالا بردند و دلواپس شدند اما جنس دلواپسی آنها با دیگر دلواپسان دلسوز فرق داشت چون منافع جناحی و حزبی و باورهای نادرستشان بود که آنها را دلواپس کرده بود. آنچه آنها صورت دادند تناسبی با خواست و انتظارات مردمی نداشت و برخلاف آن بود. پس از این دوروز بود که اهالی اردوگاه بزرگ اعتدال از مسئولان ذیربط خواستار شناسایی و برخورد با عاملان برهم زدن نظم سخنرانی یادگار امام و رئیسجمهور در حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی شدند و خبری که دیروز از سوی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس منتشر شد یعنی توجه ویژه نهادهای مربوطه به خواست مردمی و نظم کشور. جوکار تاکید کرد: قطعا موضوع برهم زدن مراسم سخنرانی مسئولان و شخصیتهای سیاسی کشور باید مورد بررسی قرار گیرد. لذا با توجه به اینکه امسال هم در حرم مطهر امام شاهد این اتفاقات بودیم و تعدادی هم در این راستا بازداشت شدهاند باید موضوع با دقت بررسی شود که چه کسانی میخواستند مراسم را بر هم بزنند.
آرمان به ماجرای تاسیس حزب توسط یاران احمدی نژاد به نام یکتا، نیز پرداخته و عنوان مطلب خود را ” وزیران احمدی نژاد حزب تشکیل دادند” برگزیده است: در همینباره یکی از نزدیکان محمود احمدینژاد درباره زمزمههایی که درخصوص تشکیل حزب جدید توسط برخی از وزیران احمدینژاد شنیده میشود، اظهار کرد: جمعی از وزیران و معاونان رئیسجمهور در دولتهای نهم و دهم تصمیم گرفتهاند که مجموعهای را تحتعنوان «جبهه یاران کارآمدی و تحول ایران اسلامی» که مخفف «یکتا»ست را تاسیس کنند. وی افزود: البته برای تاسیس این مجموعه هیچ نوع استمزاج و نظرخواهی از احمدینژاد صورت نگرفته است و این موضوع اصولا به آقای احمدینژاد یا نزدیکان وی ارتباطی ندارد؛ در واقع این موضوع ابتکاری است که از طرف وزیران و معاون رئیسجمهور دولت قبل صورت گرفته است. یک فرد نزدیک به رئیس دولتهای نهم و دهم تصریح کرد: این مجموعه از 17 عضو سابق دولت تشکیل شده است که ریاست این شورا به عهده مصطفی محمدنجار، وزیر کشور دولت دهم است. وی ادامه داد: جدای از محمد نجار، دوستان دیگری مثل آقایان طریقتمنفرد، فریدون عباسی، مسعود زریبافان، حمیدرضا حاجیبابایی، کامران دانشجو، کامران باقریلنکرانی و… در این مجموعه حضور دارند. این موضوع را تاکید کنم افرادی که در این مجموعه هستند اصلا با محمود احمدینژاد در ارتباط نیستند و آقای زیبافان هم در مصاحبهای که اخیرا انجام داده، حرفهای تندی درباره آقای احمدینژاد زده است. وی درباره هدف از تشکیل حزب توسط برخی اطرافیان سابق احمدینژاد نیز توضیح داد: هدف اصلی این حزب را نمیدانم باید از خودشان سوال کنید. این فرد نزدیک به دولتهای نهم و دهم درباره واکنش آقای احمدینژاد به این اقدام برخی وزیران سابقش گفت: در جلسه ولنجک وقتی این موضوع را گفتم، ایشان واکنش خاصی نشان نداند و سکوت کرد. مگر اینکه این افراد بیایند و خودشان را منتسب به آقای احمدینژاد کنند آن وقت آقای احمدینژاد میگوید اینها به من ارتباطی ندارند، ولی اینها خودشان را منتسب نکردند. وی درباره اینکه تشکلی که اخیرا راهاندازی شده برای انتخابات مجلس برنامه دارد یا خیر؟ تاکید کرد: من خبر ندارم ولی قاعدتا وقتی در چند ماه به انتخابات مجلس مانده حزبی تشکیل میشود. طبیعتا یک نیمنگاهی به انتخابات مجلس هم دارند و تلاش میکنند که برای حضور در انتخابات لیست بدهند و فعال باشند. ولی اینکه اینها با اصولگرایان با چه نسبتی قرار میگیرند اینها چیزهایی هست که خودشان باید دنبال و پیگیری کنند.
“عبدیسال 94 : عبدی 91 + امید “، عنوان مطلبی است که به شخصیت سیاسی عباس عبدی و نگاه سیاسی وی به موضوعات متعدد در سال های اخیر اشاره دارد: نمیتوان در یک جمله شخصیت عباس عبدی را تعریف کرد چراکه روزی دلسوز و نگران جریان اصلاحات است و روز دیگر انتقاداتی به این جریان میکند که گویی از جبهه رقیب اصلاحات سخن میگوید اما به یک نگاه کوتاه و گذرا به گذشته عباس عبدی تردیدی در ریشه داشتن او در جریان اصلاحات نمیتوان داشت. فروردین 93 بود که گفت: «من بیش از ۶ ماه است که هیچ گفتوگو و یادداشتی به نام خود منتشر نکردهام. دلیل آن نیز این بود که به این نتیجه رسیدم، نوشتن یا بیان برخی نکات موجب رنجشخاطر دوستان میشود لذا بهتر است مدتی سکوت کنم بلکه حساسیتهای آنان کمتر شود.» همانطور که گفته بود او پس از ماهها، سکوت خودش را کمتر شکست اما در پایان سال93 و آغاز سال94 تا به امروز برنامهریزی انجام شده از سوی عبدی اجازه سکوت به او نمیدهد. به نظر میرسد او میخواهد در این برهه به تکلیفی که برای خود در نظر گرفته و همان ادامه مسیر آگاهیبخشی است، ادامه دهد. او باز هم انتقاد میکند اما اینبار کمتر اصلاحطلبی از انتقاداتش دلخور میشود و بعضا در برخی جمعها و نشستهای اصلاحطلبان اظهارات عبدی به عنوان یک فکت مورد توجه قرار میگیرد. عبدی اصرار بر نقد وضع موجود دارد چون راهکار موفقیت را بیان نقدها و عبرت گرفتن از آن میداند. برای او بیطرفی یک اصل است اما مشخص نیست چرا نوک پیکان انتقادات او بیش از همه به سمت اصلاحطلبان و اکنون دولت نشانه میرود و البته پیش از اینکه انتقادات به سمت خودش بازگردد، مینویسد که «ازجمله کسانی هستم که همیشه گفتهام و نوشتهام در شرایط کنونی و تا وقتی که سیاستهای قابل دفاعی وجود دارد بدون قید و شرط باید از دولت حمایت و از نق زدن علیه آن پرهیز شود.»
آرمان همچنین به مصاحبه مطبوعاتی سخنگوی نیرو انتظامی نیز پرداخته و موضوع انحرافات مالی در نیروی انتظامی را مورد توجه قرار داده است. سردار سعید منتظرالمهدی در این مصاحبه موضوع انحراف مالی در بنیاد تعاون نیروی انتظامی را این چنین مطرح کرده است: انحرافات شرکتهای تابعه بنیاد تعاون ناجا محرز و افرادی در این زمینه دستگیر شدند و بر این اساس پرونده همچنان مفتوح و درحال برررسی است. سردار سعید منتظرالمهدی افزود: در بنیاد تعاون ناجا انحرافاتی در شرکتهای زیرمجموعه آن انجام شد و سیستمهای حفاظتی و بازرسی این مساله را سال گذشته به فرمانده وقت ناجا اعلام کردند. وی با اشاره به اینکه این انحرافات محرز شد، تاکید کرد: فرمانده وقت ناجا پرونده قضایی در این زمینه تشکیل داد و موضوع را پیگیری کرد و درنهایت پرونده به دست قوه قضائیه سپرده شد. منتظرالمهدی در مورد فروش نفت در ناجا هم توضیح داد: در جلسهای که به این منظور در سال92 برگزار شد، معاون اول رئیسجمهوری، وزیر نفت، رئیس خزانهداری، رئیس بانک مرکزی و نوبخت سخنگوی دولت و برخی مسئولان نیروی انتظامی موضوع فروش نفت را بررسی کردند و در این جلسه پذیرفته شد نفتی که بابت کسری بودجه دریافت و فروخته شده پول آن به داخل ناجا آمده و هزینه کسری، حقوق و بودجه نیروی انتظامی شده است. سخنگوی نیروی انتظامی اظهار داشت: پروتکل، اقدامات قانونی و تشریفات در دولت قبلی انجام نشده و مخدوش بود براین اساس قرار شد نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه گزارشی تهیه کرده و به رئیسجمهوری ارائه دهد. با روش دخل و خرجی که شیوه حسابداری است و برای اصلاح دفاتر حسابداری انجام میشود این پول که 180 میلیون دلار با ارز دولتی است جزو دیون است در ناجا و به خزانه دولت بازخواهد گشت. البته در دهههای گذشته نیز چنین مسالهای در قالب خرید بنزین اتفاق افتاده بود.
کلیدی که به همه قفلهامیخورد اما باز نمیکند!
روزنامه کیهان “حل همه مشکلات در گروه مذاکرات حتی آب خوردن” را به عنوان تیتر اصلی امروز خود برگزیده است. کیهان در این مطلب به سخنان رئیس جمهور در همایش محیط زیست اشاره گرده و از اینکه حجت الاسلام حسن روحانی، حل مشکلات جاری و داخلی را در گروه رفع تحریم ها دانسته، تعجب کرده و انتقاد کیهان را برانگیخته است: رئیسجمهور طی سخنانی حل انواع و اقسام مشکلات کشور را از محیط زیست گرفته تا آب شرب مردم به رفع تحریمهای ظالمانه غرب منوط دانست. در حالی که مسئولان مختلف دولتی بارها گفتهاند مسائل کشور را به مذاکرات هستهای گره نزدهاند، با گذشت نزدیک به دو سال از عمر دولت یازدهم، رئیس جمهور در تازهترین موضعگیری خود، وعده حل همه مشکلات کشور را به نتیجه مذاکرات هستهای و توافق احتمالی گره زد. از مشکل محیط زیست تا اشتغال و صنعت و حتی آب خوردن مردم ! عجیبتر آنکه روحانی، رفع تحریمها را عاملی برای افزایش منابع آبی عنوان کرد! این موضعگیری روحانی در حالی انجام میشود که خبرها حاکی است موضوع تحریمها یکی از اصلیترین موانع پیش روی مذاکرهکنندگان است؛ چرا که آمریکاییها به هیچ عنوان نمیخواهند تحریم را به عنوان ابزاری برای فشار بر ایران از دست دهند. به نظر میرسد اعلام چنین مواضعی از سوی مقامات رسمی کشور در بحبوحه مذاکرات، نتیجهای جز جریتر شدن دشمن و افزایش سقف مطالبات و زیادهخواهیهای آنها نخواهد داشت.
کیهان در ادامه بخشی از اظهارات روحانی را آورده است: روحانی در ادامه گفت: ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند. آنها که ملت ما را تحریم کردهاند ظلم بزرگی مرتکب شدهاند اما عدهای در داخل هم نمیدانستند تحریم چیست. وی با بیان اینکه تحریم مانند یک بیماری است که از یک تب کوچک آغاز میشود، گفت: در ابتدا به این تب کوچک توجهی نشد اما وقتی بیمار به زمین افتاد و دیگر نتوانست تکان بخورد به دنبال درمان بیماری رفتیم. بعضی معنای تحریم را نمیدانستند اما قدم به قدم مشکلات ما زیاد شد.
محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان به موضوع تحریف آرا و اندیشه های بنیانگذار انقلاب اسلامی پرداخته و تیتر مطلب خود را سهم دشمن و دوست در تحریف امام (ره) برگزیده است: تحریف شخصیت امام(ره) و انحراف از اصول مکتب ایشان به چه معناست؟ امروز مهمترین تحریف و انحرافی که میتواند نسبت به این شخصیت و مکتب- به عنوان نقشه راه سعادت ملت و پیشرفت کشور – رخ دهد در کدام اصول است؟ سهم طراحی دشمنان و غفلت و فراموشی یا لغزش دوستان در این انحراف و تحریف کدام است؟ رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره) خاطرنشان کردند «تحریف شخصیتها برای این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود … امام را نباید به عنوان یک شخصیت تاریخی محترم مورد توجه قرار داد… اگر امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» امام هرگز معتقد نبود بهشت و جهنم ما و مشکل و اشتغال و صنعت و حتی آبخوردن و محیط زیست ما متوقف به برداشتن تحریمهاست و تا آن روز باید رو به قبله نشست (و به راستی با چنان ادبیاتی سخن گفتن که این روزها مرسوم شده، دشمن اهل مدارا میگردد یا گستاختر میشود!؟)
در ادمه این یادداشت آمده است: امام میفرمود «من اعتقادم این است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا میکنیم یعنی مغزهای راکد به فعالیت میافتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند تقدیمش میکنند، این فکرش کار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر و شب هم همین طور، این نمیتواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی میشود… آن روزی که ملت فهمید اگر جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، صنعت نفتمان، کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و وقتی این احساس پیدا شد که میباید خودم تهیه کنم دیگران به من نمیدهند، مغزها به راه میافتد و متخصص پیدا میشود در هر رشتهای… این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود… این محاصره، اقتصادی را که خیلیها از آن میترسند من یک هدیهای میدانم برای کشور… مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند… ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب تا کی ما باید این را تحمل کنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از اربابها پیش ما برسد… عمده این است که باور کنیم خودمان را». اگر به تعبیر رئیس جمهور محترم، «قول امام و رهبری قول سدید و قول آمیخته با حکمت و اتقان و میانهروی است» باید این نقشه راه را در تراز نقشه خوانی جانشین امام نصبالعین داشت. در غیر این صورت تبدیل به جریان واقفیه یاسلفی در تاریخ در جا زده و یا مسلمان اباحیتر از اسلام اردوغانی میشویم.
“کلیدی که به همه قفلهامیخورد اما باز نمیکند!”، تیتر یکی از خبرهای اخبار ویژه کیهان است که اظهارات رئیس جمهور را مورد نقد قرار داده: ارتباط دادن مشکل آب و محیط زیست به تحریمها و مذاکرات در حالی است که رئیس جمهور اواخر دی ماه سال گذشته نیز در همایش «اقتصاد ایران»، به موضوعاتی سیاسی مانند مذاکرات و تحریم و رفراندوم و وصل نبودن آرمان به سانتریفیوژ پرداخت و اعتراض اقتصاددانان حامی دولت را برانگیخت. از جمله یک اقتصاددان اصلاح طلب و استاد دانشگاه علامه طباطبایی آن زمان گفته بود «معنای این همایش، اعلام بیبرنامگی اقتصادی دولت پس از 2 سال شعار تبلیغاتی بود … نمیشود دولت به مردم بگوید شرایط خطیر است اما در رفتارهای دولت ردی از این خطیر بودن مشاهده نشود، اگر اقلام منابع و مصارف دولت را نگاه کنیم، میبینیم دولتی که به مردم سخت میگیرد آن هم با این رویهها، نان را در ماههای پایانی سال 30 درصد گران میکند، اما اذعان دارند که دولت هیچ برنامهای برای افزایش قیمت در سال آینده ندارد. این گونه صحبتها مایه نگرانی است… دولت یک فرصت تاریخی استثنایی را به هدر داد. دولت یک فرصت استثنایی داشت و با آن برخوردی سهلانگارانه کرده است.»
کیهان در ادمه به بررسی عواقب و پیامدهای اظهارات اینچنینی در فضای بین الملل پرداخته: درباره سخنان اخیر رئیس جمهور چند نکته قابل توجه است. نخست اینکه شیطان بزرگ با شنیدن این تحلیل غلط که فراتر از صنعت، حتی آب و محیط زیست ایرانیها نیز به لغو تحریمها گره خورده، چرا باید برای معامله متوازن و برابر روی خوش نشان بدهد و چرا طلبکارتر نشود؟! آیا خردمندانه است که یک سیاستمدار مدعی آشنایی با دیپلماسی، در متن مذاکرات چنین سخن بگوید؟ ثانیاً اگر قرار است دولت همه مشکلات را به تحریمها و مذاکرات گره بزند، بنابراین چه نیازی به معاونت محیط زیست و وزارت نیرو و صنعت و جهاد کشاورزی و رفاه و تعاون و… است. فعلاً همه این دیوانسالاری عریض و طویل و پرهزینه را تعطیل کنند تا در هزینهها صرفهجویی شود! ثالثاً گره زدن همه مشکلات خرد و کلان به تحریمها در حالی است که آقای روحانی و مشاوران و حامیان نزدیک وی دو سال پیش به دفعات تصریح کرده بودند 80 تا 90 درصد مشکلات اقتصادی ناشی از سوء مدیریت و تنها 10 تا 20 درصد آن مربوط به تحریمهاست اما اکنون حتی مشکل آب و محیط زیست هم به تحریمها ربط داده میشود. آیا معنای دیگر این سخن خطا آن نیست که ظرفیت 80-90 درصدی تدبیرها در داخل تعطیل است و نباید به دولت تدبیر و امید دل بست؟! آیا بدین ترتیب نباید به امثال آقای کرباسچی حق داد که دلواپس بشوند و بگویند «در شرایط تحریم نباید مسئولیت را از دوش خودمان برداریم و تا بگویند چرا فلان کار را نکردید، بگوییم تحریم هستیم!… اینکه تعدادی آدم خسته و سالخورده در دولت بنشینیم و بلند شویم، که نمیشود. این بیتحرکیها آدم را برای دولت نگران میکند. چشم بر هم گذاشتیم و نصف مهلت دولت گذشت. وزرا و شخص رئیسجمهور باید فکر کنند که اگر نبودند چه اتفاقی میافتاد؛ نباید که بیخاصیت بود»!؟
فرهنگ نیوز