گفت و شنود/ تشییع شهدا و یک داستان قدیمی
بصير،
گفتم: چرا؟! چطور مگر؟!
گفت: نوشتهاند و گفتهاند که چرا در این مراسم شعارهایی نظیر «مرگبرآمریکا»، «هیهات مناالذله» و «نه سازش، نه تسلیم» و… سر داده شده است؟!
گفتم: مگر این عده طرفدار «ذلت» و «تسلیم در مقابل دشمن» و در یک کلمه پادوی آمریکا هستند؟!
گفت: معلوم نیست چرا این شعارها را به خود گرفتهاند؟! یعنی مردم و شهداء را نمیشناختند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! میگویند شعبان بیمخ وارد ساواک شد و دید ساواکیها یک جوان دانشجوی مسلمان را به باد کتک گرفتهاند. پرسید؛ مگر چه کرده؟ گفتند از خودش بپرس. و جوان دانشجو گفت؛ جناب شعبون، من فقط یک اعلامیه پخش کردم. شعبان بیمخ پرسید؛ علیه چه کسی؟ و جوان گفت؛ علیه کسی که آدم میکشد، اموال مردم را غارت میکند، برای آمریکا نوکری میکند و… شعبان بیمخ با عصبانیت رو به ساواکیها کرد و گفت؛ بزنید لت و پارش کنید، فلان فلان شده اعلیحضرت خودمان را میگوید! /آ
بلاغ