شهدای گمنام؛ نکند وقتی گمنامتر شدن هم قطاران خویش را دیدید از ما روی برگردانید
بصیر، سلام بر شما مردان مرد لشکر حضرت روحالله درود بر شما کبوتران پر شکسته حریم حرم سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)، نمیدانم چه شده است که عزم دیار خویش کردهاید، شمایی که به دیدگان گنهکار ما سر بر خشت صحرا نهادید و گمناماید و اما از منظر ملائک درگاه حضرت معبود هر شب در دل صحرا سر بر زانوی ارباب بیکفن خود میگذاشتید.
نمیدانم کدامین گناه ما شما را اینگونه سراسیمه به سویمان پرواز داده که به یک باره 175 نفره سر از خاک برداشته و عزم وطن کردید و باز هم نمی دانم چرا شما را شهر به شهر می گردانند؟ شاید می خواهند دل زنگار گرفته شهر را معطر به عطر مسیحایی شما پر کنند.
اما ای کاش …
ای کاش شما را در فریدونکنار تشییع نکنند! اگر هم میخواهند شما را در شهر فریدونکنار تشییع کنند لااقل شما را از کنار مزار مظلوم 5 شهید مظلومتر شده و گمانمتر مانده مدفون در این شهر تشییع نکنند و اگر هم تشییع کردند و چارهای نبود لااقل شما چشمان خود را ببندید تا مظلومیت 5 شهید گمنام غریب مانده در دیارم را نبینید.
روزگاری 5 شهید که فقط گمنام بودند روی دوش مردمان شهرم با شکوه هر چه تمامتر تشییع شدند، روستا به روستا بر روی دوش مردان و زنان شهرم گشتند و فضا را معطر به عطر حضور خویش نمودند، حتی وقتی در مراسم یادواره هم قطاران خویش حاضر شدند چنان مجد و عظمت و شکوه و معنویتی بر آن بخشیدند که نه در یادوارههای قبل از آن و نه در یادوارههای بعد از آن تکرار نشد.
اما عده ای «پز» آن را دادند که ما آورده ایم
عده ای «پز» دادیم چه تشییع با شکوهی
عدهای گفتند عجب یادوارهای شد
اما تا کارشان تمام شد شهدا را در گوشه مصلای شهرم به خاک سپردند و خود را به خواب…
15 سال از آن روز میگذرد و شهدایی که غریب بودند و گمنام از بد حادثه غریبتر شدند و گمنامتر، هفت روز هفته فقط یک روز اجازه زیارت مزارشان را داریم آن هم نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر ورود به مصلای شهر.
آنانی که شهدا را به خاک سپردند و خود را به خواب زدند حتی نتوانستند ضریحی برای شهدا ترسیم کنند.
ای کاش آقایانی که گوش فلک را کر کردند که این شهدای گمنام را ما آورده ایم یک بار همت می کردند و ….
ای کاش فقط همان پنج قبر کوچک بود نه اینکه با ” نی ” ضریحی بسازند که شرمندگیشان را در قبال شهدا بیشتر نماید، نمیدانم چرا سردار باقرزاده عزیز این بزرگ مردی که هنوز حال و هوای دهه شصت را در خود زنده نگه داشته است برای یک بار هم که شده چرا به زیارت این شهدای گمنامتر مانده سری نمیزند تا بداند که در آن زمان چه وعدههایی شنید و اکنون پس از 15 سال چه صحنه ای خواهد دید.
اما شهدای گمنام شما را به جان مادرتان زهرا(س) برای ما دعا کنید.
مردم شهرم شما را عاشقانه بر دوش میگیرند و تابوتتان را میبوسند و خویشتن خویش را به عطر حضورتان معطر میکنند اما حیف که مدعیان شهرم …
نکند وقتی گمنام تر شدن هم قطاران خویش را دیدید از ما روی برگردانید.
نکند وقتی بقیع پنج شهید گمنام شهرم را ببینید مردم ما را نفرین کنید
نکند وقتی سر سفره کرامت اربابمان حسین بن علی(ع) نشستید شکایتمان را برای اربابمان ببرید و نزد اربابمان روسیاهترمان کنید.
فقط دعا کنید که به خویشتن خویش برگردیم و از شهدا برای رسیدن به مطامع دنیویمان بهره نبریم.
هنوز مردان شهرم بر مزار این غریبان گمنامتر شده دخیل میبندند اما نه بر ضریحی که شایستهشان است بر “نی” هایی که ….
بگذریم…
شنیدم مسلم هم با شما می آید، مسلم رسولیکناری، بهتر بگویم، مسلم رسولی کوثری…
“کوثری ” که شهید آوینی در رسای آن فرمود، خوشا به حال بچههای گروه کوثر ، محبت راستینشان به شهید عزیزشان شهید سید علی اصغرربیع نتاج رشته شفاعت است، ” کوثری ” که 33 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرد، شنیدم مسلم رسولی باشماست، مسلمی که در چهارمین کربلای ایران عاشورایی شد و مدال فاطمی بر گردن آویخت.
مسلم جان دیگر نمیدانم چه بنویسم..
بغض گلویم را میفشارد و گریه امانم را بریده است، فقط میگویم خوش آمدی، با مهمانهایت خوش آمدی…
دمتگرم که با آوردن مهمانهای عزیزت میخواهی مهمان نوازی مردمان شهرت را به شهیدان هم قطارت نشان دهی…
تو هم خوب میدانی مردان و زنان شهرت چقدر خوباند اما عدهای و فقط عدهای …
نویسنده دفاع مقدس: علی اصغر حسینزادهفر