شعری زیبا در وصف شهید غواص فریدونکنار مسلم رسولیکناری
بصیر، شاعر هنرمند ابوالقاسم سیفی شعری زیبا در وصف شهید غواص فریدونکناری، شهید مسلم رسولیکناری سرود که تقدیم خوانندگان محترم میشود:
سلام ای شهید خدایی سلام
بلاجوی کرب و بلایی سلام
سلام ای سبکبال عاشق سلام
سر از هرچه مرغ هوایی سلام
سلام ای شکوه دماوندوار
گل شالی طارم لاله زار
سلام آب روی تمام خزر
سلام آبروی فریدونکنار
تو مسلم امیر خمینی شدی
چومسلم سفیر حسینی شدی
به بیعت گرفتن کنون آمدی
نگه کن چسان نور عینی شدی
ندای تو ای شیرمرد دلیر
امیری حسین ونعم الامیر
امیرت حسین آشنای همه ست
خبرها چه داری زحاجی بصیر
که حاجی تورا راهی شهر کرد
خکدش گوییا باهمه قهرکرد
به این استخوان های پاکت قسم
که دنیا به کامم چنان زهر کرد
به حاجی بگو من همانم هنوز
من آماده ی بذل جانم هنوز
اگرچه شدم غرق دنیا ولی
به امرتو غواص ماندم هنوز
………………………………..
تومسلم چه شد قد افلاکیت
چرا پاره شدجامه ی خاکیت
از این استخوان ها بپرسم چه شد
دو چشم نشان دار از پاکیت
به تابوت تو دست پیر وجوان
به شهر من از تو رسیدست جان
همه از تو حظی ببردند لیک
به مادر رسد مشتی از استخوان
الا مادر مسلم قهرمان
کمی روضه ی داغ اکبر بخوان
تنش اربااربا سرش غرق خون
پدر، زانوان، ناتوان، نیمه جان
ببین که جوانان همه دوروبر
گرفتند مسلم روی دست و سر
ولی کربلا زینب آمد جلو
وگرنه پدر بود و نعش پسر
برو ای سفیر حسین بصیر
فقط دست مارا همینجا بگیر
بیا هم نوا شو توبا ذکر ما
امیری حسین و نعم الامیر
احسنت
دست مریزاد
نکته: فکرکنم اشتباه تایپی داره خکدش=خودش