آپارتاید هسته‌ای و پای نو‌لیبرالیسم روی دُم خودش!

بصیر، چهل‌وهفت سال از تصویب بندهای عهدنامه منع اشاعه هسته‌ای می‌گذرد و ماده ششم این معاهده دقیقاً توسط اعضای 5+1 به هیچ انگاشته شده است. این کشورها درحالی‌که روی‌هم‌رفته هزاران کلاهک هسته‌ای آماده شلیک دارند، طوری برخورد می‌کنند که انگار 47 سال پیش از هیچ‌کس خواسته نشده است که سلاح‌های هسته‌ایِ موجودِ خود را نابود کند! در حقیقت هیچ‌کدام از حضرات «تعهداتشان» را به روی مبارک خودشان نمی‌آورند.

اعضای 5+1 چون هیچ‌گاه تمام و کمال به معاهدات خود پایبند نبوده‌اند، همه‌ی دنیا را هم به کیش خود می‌پندارند و تمام درها را 4 قفله می‌کنند. امنیت دنیا به دست دزدهای طبیعتاً بدبین افتاده است! وقتی ایران مجبور شد چیزی را که طبق ان.پی.تی حقش بود را از بازار سیاه پاکستانی‌ها(!) خریداری کند؛ طبیعی است فرانسه‌ای هم که – با وجود ممنوعیت‌های واضحِ ان.پی.تی – اسرائیل را مجهز به سلاح هسته‌ای کرد؛ مبصرِ جلسات مذاکره با ایران می‌شود و چوب تنبیه و تشر را او به دست می‌گیرد(!)… تا وضع و حال دنیای ما مرغ‌های پخته را در دیگ به خنده بیندازد!

گرچه تنها سلاحِ باقیمانده است؛ اما خودمانیم؛ «تحریم» یعنی اقتصادِ آزاد؛ کشک!

سال‌هاست از موضع بالا به ما میگویند «یاد بگیرید نادان‌ها!… اقتصاد ولایت‌پذیر نیست!» و فریاد می‌زنند که «کسی نمی‌تواند قواعد بازار را طبق میل خود تنظیم کند»، اما همین‌که می‌آییم یاد بگیریم، می‌بینیم خودشان در تمام حوزه‌هایی که لازم می‌دانند نظامِ آپارتاید برقرار می‌کنند!

اگر اقتصاد ولایت نمی‌پذیرد «تحریم» به چه معناست؟! چرا جلوی گردش آزاد دانش و فناوری گرفته می‌شود؟ چرا به بازار و اقتصادِ فناوری آزادی داده نمی‌شود؟! چرا شرکت‌ها و دولت‌ها را بابت همکاری‌های عادی اقتصادی با ایران مشمول جریمه کردند؟! چرا به قانونِ از قرآن مهم‌ترِ(!) «عرضه و تقاضا» احترام نگذاشتند؟! اگر اقتصاد یک امر دستوری نیست و نمی‌شود با معادلات عرضه و تقاضا به صورت مصنوعی بازی کرد، چرا اجازه ندادند شرکت‌های دنیا آزادانه محصولات خود را وارد بازار ایران کنند؟! اگر می‌شود کشوری را با شدیدترین تحریم‌های قابل‌تصور مواجه کرد، پس اقتصاد هم ولایت می‌پذیرد!

به پهنای تمام دنیا و در گستره‌ی همه‌ی دانشکده‌های اقتصادِ جهان دروغ میگویند که «بازار را باید به حال خودش گذاشت.» خودشان هم این گزاره‌ی فریبا را باور نمی‌کنند. ایالات‌ متحده آمریکا خود را ولیّ اقتصاد جهانی می‌داند و بر جامعه بین‌المللی خواجگی می‌فروشد[1] و به خودش اجازه می‌دهد معاملات عادی را مشمول جریمه کند. 6 کشور در میان 180 کشور جهان خود را صاحب اختیارِ بازارهای جهانی فرض کرده‌اند. 5 قدرتِ دارای حقِ تبعیض آلودِ وتو خود را تعیین‌کننده‌ی سرنوشت همه سرمایه‌های خرد و کلان دنیا می‌دانند. آری. اقتصاد هم به‌موقع ولایت‌پذیر است!؛ فقط مسئله اینجاست که به ما که می‌رسد ناگهان آسمان به تپش می‌افتد و طوری داد و قیل راه می‌اندازند که انگار نظام اسلامی نه‌تنها حق ندارد بلکه اساساً امکان این را ندارد که در قلمرو خود بر حدودوثغور فعالیت‌های آزادِ اقتصادی نظارت اعمال کند. یعنی نوبت به ما که می‌رسد، مباحاتِ آقایان جملگی حرام می‌گردد! خودشان هم خوب می‌دانند که منطقِ تحریم اقتصادی یعنی پایان افسانه‌ی اقتصاد آزاد. و به همین خاطر است که هم تحریم می‌کنند هم دردشان می‌گیرد! چون تحریم یعنی پای اقتصاد نولیبرال روی دُم خودش!!

چه کسی برای دنیا خطرناک‌تر است؟!

سانتریفیوژهایی که ما از پاکستان خریدیم چرا برای ما دردسر شد؟ چون آلوده به اورانیوم غنی‌شده در سطوح بالا بود و عوامل پاکستانی، آن‌ها را به اسم آکبند به ما فروخته بودند.[2] پس پاکستانی‌ها چند دهه است مشغول غنی‌سازیِ سطح بالا هستند! اما چه کسی بی‌خبر است که این کشور لانه تحرکات عمیق سیاسی، امنیتی و حتی نظامی نیروهای نزدیک به جریان‌های تکفیری است؟ ما ایرانی‌ها برای منطقه برنامه‌های ایدئولوژیکِ اعلام‌شده داریم یا جریان‌های تکفیری که به ادعای آمریکا «یازده سپتامبر» را راه انداختند؟!

یکی از کانون‌های گروه‌های تروریستی که ازقضا اندیشه توسعه‌طلبی نیز دارند و تکفیری نیز هستند و هیچ‌کس را هم جز خودشان قبول ندارند، سال‌ها و دهه‌هاست مشغول غنی‌سازی سطح بالای اورانیوم است و مدت‌هاست مجهز به بمب اتمی شده است! آیا حزب‌الله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین هستند که در ائتلاف و در نزدیکیِ دارندگان بمب اتم زندگی می‌کنند یا القاعده و طالبان؟ چسبندگیِ زیست و حیات این نیروها به عربستان و پاکستان چطور قابل‌انکار است؟ با تصریحِ هیلاری کلینتون مبنی بر اینکه «این گروه‌ها به جهت مقابله با شوروی سابق راه‌اندازی شده‌ بودند» چه باید کرد؟! کدام گروه‌های شبه‌نظامی در اتحاد و ائتلاف با دارندگانِ بمب اتم به وجود آمده‌اند و در نزدیکی آن‌ها زندگی می‌کنند؟

مگر نه این است که داعش محصول ازدواجِ شومِ شاخه عراقی القاعده با بازماندگان حزب بعث در مرزهای عراق و سوریه بوده است؟ داعش با این ریشه‌های عمیقاً تکفیری و سلفی به دارندگانِ بمب اتم نزدیک‌تر است یا حوثی‌های یمن که از روز اول دشمن شماره یک القاعده‌ی شبه‌جزیره[3] بوده‌اند؟

فرض کنیم غرب آسیا اکنون دست‌خوش جنگ نیابتی باشد. در این جنگ نیابتی فرضی، گروه‌های مسلحِ وابسته به «کدام کشورها» به بمب اتمی نزدیک‌ترند؟ گروه‌های تحت حمایت ایران یا گروه‌های تحت حمایت آمریکا و عربستان و پاکستان و ترکیه و اسرائیل؟! گیریم هند و پاکستان رقبای دیرینه باشند، اما بر مبنای کدام ماده ان.پی.تی – که از 1968 برپا شده – «رقابت» توجیهی کافی برای توسعه تسلیحات اتمی دانسته می‌شود؟!


«نجات پاکستان به آزمایش هسته ای وابسته است!»
تظاهرات «حمایت از آزمایش هسته ای!»؛ پاکستان؛ 1998 میلادی
یعنی 17 سال پیش، نه فقط انرژی هسته ای بلکه «سلاح هسته ای» حق مسلم پاکستانی ها بود!!

اکنون بودجه نظامی ایران در حالی 15 میلیارد دلار است که آل سعودِ سفیه سالانه فقط 60 تا 80 میلیارد دلار اسلحه خریداری می‌کند! یعنی خرید سالانه‌ی اسلحه در سعودی‌ 4 تا 5 برابرِ کل بودجه نظامی ماست! راستی چه کسی قصد نابود کردن همسایگان خود را دارد؟! اگر ایران بود که سالی 60 تا 80 میلیارد دلار اسلحه می‌خرید، همسایگانش چه فکری می‌کردند؟ خاندانی که شبه‌جزیره عربستان را به یکی از عظیم‌ترین زرادخانه‌های تسلیحاتی جهان تبدیل کرده است از چه مقدار عقل و تدبیر بهره‌مند ‌است؟ چرا هیچ‌کس در آن شورای به اصطلاح امنیت نگران امنیت غرب آسیا نیست؟ اگر سفاهت حکام سعودی سبب شود این زرادخانه‌ی کم‌نظیر به دست تکفیریانِ آدم‌خوار بیفتد، دقیقاً چند لشکرکشیِ بین‌المللیِ دیگر لازم است تا این منطقه احیاناً دوباره روی آرامش به خود ببیند؟! آل سعودی که از پسِ حوثی‌های نجیبِ یمنی برنیامد چطور خواهد توانست در مقابل حرامیانِ بربر صفتی که آدم‌خواری را از صهیونیست‌ها آموخته‌اند دوام بیاورد؟

منطقه در آستانه «مسابقه استقلال» است!

قصه‌ی پیشرفتِ قطعی ایران در سال‌های پیش رو به قدری جدی است که اوباما را وادار به این اعتراف می‌کند که «درست است که ایران پس از این 15 سال توان تولید سانتریفیوژهای قوی‌تری را خواهد داشت اما جامعه بین‌المللی هم جایگاهی مشابه الآن – اگرنه بهتر – خواهد داشت![4]»

مستکبرین آمریکایی می‌خواستند توافق هسته‌ای را به عامل تثبیت منافع آمریکا در غرب آسیا تبدیل کنند اما پیام پنهان این توافق برای کشورهای منطقه مطابق میل آن‌ها نیست. دولت‌های همسایه ایران – حتی آن‌هایی که خباثت‌هایشان مشهود است – به خوبی  متوجه شده‌اند که ایستادن در برابر آمریکا و باج ندادن به این گردنه‌گیرِ مدرنِ بین‌الملل کاملاً ممکن است؛ اصلاً نیازی به تسلیم و وادادگی نیست – آن‌چنان که معمر قذافی مرتکب شد – و اصلاً نیازی به انزوا گزینی نیست – آن‌چنان که کره شمالی در پیش گرفت – بلکه راه‌حل این است که کشورها «مستقل از آمریکا» برای خود کانون‌هایی از قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فنی فراهم کنند و تا در روز مبادا بتوانند جلوی طغیانِ خوی درندگیِ سلطه گران دوام بیاورند.

 همسایگان ایران حالا می‌دانند که ما تا حرکت شتابان به سمت نقطه‌ای که امروز چین و روسیه و هند و کره جنوبی و آمریکا از نظر فناوری هسته‌ای در آن قرار دارند تنها یک فاصله‌ی 15 ساله‌ی «تحمیلی» داریم. آن‌ها می‌دانند که به ایران حسادت شد و نیمکت نشینی او موقتی است. آن‌ها می‌دانند که ایران همه‌ی توان‌های خود را برای «روز بازی» حفظ خواهد کرد و همه استعدادهای لازم را در درون خود پرورش خواهد داد و «آماده» خواهد ماند تا این نیمکت نشینیِ ظالمانه تمام شود.

 آمریکایی‌های «استیلا طلب» اصلاً دوست ندارند میان کشورهای غرب آسیا مسابقه‌ی «استقلال از قدرت‌ها» راه بیفتد اما این مسابقه از دستاوردهای اجتناب‌ناپذیرِ توافق هسته‌ای است. همسایگان ما دست روی دست نخواهند گذاشت و از این 15 سال صرف‌نظر نخواهند کرد. آن‌ها بالاترین انگیزه را دارند تا فاصله فاحشِ علمی و فنی خود با ایران را در این فاصله جبران کنند و طعم بی‌نظیر استقلال از مستکبران را بچشند.

پانوشت:

[1] – نمایش بزرگی و دیگران را بنده خویش دانستن
[2] – گفتگوی تلویزیونی رئیس‌جمهور؛ 12 مرداد 1394

[3] – القاعده‌ی یمن و عربستان

[4]– USA TODAY US Edition, 11 Aug 2015, Gregory Korte

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا