با رادیکالیزه شدن اخوان المسلمین؛

پیمان برادران ناتنی برای مهار ایران

بصیر، از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی در خلال جنگ جهانی اول تا به امروز شاهد نحله های مختلف فکری و سیاسی در سطح جوامع اسلامی تجزیه شده از این امپراطوری بوده ایم. به واقع و تا پیش از فروپاشی عثمانی، خلیفه مستقر در استانبول هم زمان ریاست دو نهاد سیاست و دیانت را بر عهده داشت و تمامی مسلمین به ویژه اهل سنت (اکثر سکنه امپراطوری عثمانی را اهل سنت تشکیل می دادند) ساکن در این امپراطوری بی چون و چرا به سوی خلیفه اقتدا می نمودند.

فروپاشی عثمانی و شکل گیری جوامع نوین حاصل از آن در کنار نفوذ بی حد و حصر قدرت های استعماری در سطح منطقه، توجه بسیاری از شهروندان این جوامع را به سوی تشکیل نهادهای دینی جهت رسیدگی به امور روزمره شان جلب نمود. اگرچه هدف اولیه این نهادها پرداختن به امور عام المنفعه و تسهیل امور اسلامی از سوی مسلمین بود، با این حال تمامی این سازمان ها آرمان هایی نظیر تشکیل حکومتی اسلامی بر گرفته از تفسیر دینی مد نظر خویش را هیچ گاه از یاد نبرده و در راستای نیل به مقصود شان تلاش نموده اند.

اواخر دهه بیستم و ابتدای دهه سی ام قرن پیشین میلادی شاهد سربرآوردن دو نحله فکری گسترده در جهان اسلام هستیم. دو تفکری که فارغ از سازگاری شان با مبانی حقیقی اسلام در طول قریب به نود سال اخیر همواره نقشی فعال در جوامع اهل سنت ایفا نموده اند.

در سال 1928 در اسکندریه مصر جنبشی دینی با نام اخوان المسلمین به رهبری مرشد عام حسن البنا پایه گذاری شد، جنبشی که با گذر زمان و تاسیس شعباتی در بخش عمده ای از جهان اسلام به مرور به پرنفوذترین گروه اسلامی تبدیل شد.این نهضت به تأثیر از اندیشه های سید قطب اندیشمند اسلامی، محمد الغزالی مبلغ اسلامی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی، به ویژه بر کشور مصر پدید آمد.اخوان المسلمین جهت رسیدن به اهدافش در زمینه های مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی به مبارزه پرداخت، و در این رهگذر چند بار به دست حکومت ملک فاروق منحل شد و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و یا اعدام شدند. فرآیند تقابل اخوان المسلمین از بدو تاسیس تا به امروز با حکومت های وقت ادامه داشته و با توجه به شرایط زمانه افزایش و یا کاهش یافته است.

جریان پرنفوذ دیگر حاکم بر بخش هایی از جهان اسلام، جریان سلفی گری می باشد، جریانی که ریشه های آن را می توان در تاسیس حکومت عربستان سعودی در سال 1932 به رهبری ملک عبدالعزیز بن سعود جستجو نمود. عبدالعزیز هم چون جدش محمد بن سعود با ائتلاف با رهبران وهابی که متاثر از اندیشه های روحانی تندرو محمد بن عبدالوهاب بودند توانست در فاصله زمانی طولانی با غلبه بر رقبایش بر عمده سرزمین حجاز استیلا یافته و حکومتی جدید تاسیس نمایند، حکومتی که ضوابط درونی آن بر گرفته از فقه حنبلی بوده و نقش گسترده ای برای علمای وهابی قائل بوده است.

سومین اندیشه پرنفوذ حاضر در جهان اسلام را می توان اندیشه ی امام خمینی (ره) دانست، اندیشه ای متاثر از انقلاب اسلامی 1979 در ایران که الگوی نوینی از تلفیق دیانت و سیاست را برای عموم مسلمانان به یادگار گذاشت. اندیشه ای که پرداختن بدان خارج از مبحث فوق می باشد.

به واقع دو اندیشه ی سلفی گری و اخوان المسلمین به عنوان دو اندیشه ذی نفوذ در جهان تسنن علاوه بر تلاش جهت جذب مسلمین به سوی خود به دیگری بسان رقیبی قدرتمند نگریسته است. به واقع عدم انعطاف اندیشه ی سلفی گری و متصلب بودن آن موجب عدم تمایل مسلمانان به این رویکرد شده بود، این در حالی است که عموم اهل سنت به ویژه حنفی ها و شافعی ها با توجه به رویکرد نوین اخوان المسلمین و عدم وجود افراط و تفریط در آن و همچنین مواضع انقلابی اش در قبال حکام وقت میل گسترده ای برای پیوستن به آن نشان داده اند، تا جایی که در مقاطعی از اخوان المسلمین و شعباتش در کشورهای اسلامی به عنوان قدرتمندترین سازمان اسلامی بین المللی یاد شده است.

برآورد تاریخ یک صد سال گذشته در جهان اسلام نشان می دهد که همواره رقابتی پنهان میان جریان اخوان المسلمین و سلفیون وجود داشته است. به واقع طرفین دیگری را به تلاش برای بر عهده گرفتن رهبری جهان اسلام متهم نموده و به گونه ای پیدا و پنهان برای تضعیف یکدیگر عمل نموده اند، امری که با گذشت دهه ها هم چنان تداوم داشته و با نگاهی گذرا به تحولات کنونی جهان اسلامی به وضوح می توان آن را مشاهده نمود. گفتنی است که طرف سلفی و وهابی به ویژه در دهه های اخیر و با افزایش نقش و جایگاه عربستان سعودی در معادلات بین المللی تلاش نموده با بهره گیری از دلار های نفتی به تقویت جریان خود و تضعیف طرف مقابل بپردازد. به طور مثال در سال ۲۰۰۲، شاهزاده نایف، وزیر کشور قدرتمند عربستان، در روزنامه کویتی السیاسه در برخورد با اخوان المسلمین شمشیر را از رو بست: «دلیل بسیاری از مشکلات جهان عرب، اخوان المسلمین است و در خود عربستان نیز آنان خسارت های بسیاری به بار آورده اند. ما غالبا از این گروه پشتیبانی کردیم و آن ها در مقابل، جهان عرب را نابود ساختند». منظور شاهزاده سعودی این بود که در دوران بحران خلیج فارس در سال های ۱۹۹۱-۱۹۹۰، اخوان المسلمین از عربستان در جنگ با صدام حسین پشتیبانی نکردند. با وجود این، شاهزاده از بیان دلیل دیگر خشمش خودداری کرد، که البته امیرهای دیگر منطقه نیز با عربستان هم رای بودند: «نفوذ اخوان المسلمین در جامعه های اطراف خلیج فارس و شرکت آن ها پس از جنگ کویت در همه جنبش های اعتراضی سال های دهه ۱۹۹۰ که پادشاهی سعودی را هدف گرفته بود و استقرارپادشاهی مشروطه را طلب می کرد

نکته حائز اهمیت دیگر آن که گاها و به ندرت پیش آمده که تحمیل شرایطی خاص به طرفین، دو طرف را ناگزیر به ایجاد ائتلافی مقطعی نموده است، امری که شماری از کارشناسان با برآورد شرایط کنونی منطقه خاورمیانه قائل به ایجاد اتحادی تاکتیکی ( با وجود پابرجایی اختلاف های بنیادین) میان دو طرف در مقطع کنونی اند. لذا بر آن شدیم در ادامه این نوشتار به چرایی احتمال وقوع این رخداد خطیر بپردازیم. جهت توضیح مسئله فوق ابتدا به وقوع بیداری اسلامی در جهان اسلام اشاره کرده و تاثرات آن را بر دو جریان فوق و افزایش تنش های فی مابین واکاوی نموده و در ادامه به چرایی ائتلاف تاکتیکی در مقطع کنونی خواهیم پرداخت.

از مصادره انقلاب تا مقابله با آن

وقوع بیداری اسلامی از همان بدو آغاز با واکنش های مختلفی از سوی جریان ها و حکام موجود در جهان اسلام مواجه شد. در این میان شیوخ محافظه کار و مرتجع حاکم بر خلیج فارس بیش از سایر جریان ها به مخالفت با این انقلاب ها پرداخته و حتی ایالات متحده آمریکا را به عدم پشتیبانی از متحدین سابق متهم نمودند.

شیوخ خلیج فارس که در طول دهه های سپری شده مدام بر تداوم حکومت های پادشاهی تاکید ورزیده و از هرگونه اصلاحاتی در درون امتناع می ورزیدند، خطر سرایت انقلاب به درون این منطقه را بیش از پیش احساس نموده و به راه های مقابله با آن اندیشیدند. از سرمایه گذاری بر انحراف انقلاب ها تا سرکوب آن توسط شیوخ خلیج فارس و در راس آن ها عربستان سعودی مد نظر قرار گرفت. بازداشت و سرکوب معترضین بحرینی، مقابله با انقلابیون در امارات متحده عربی و سرکوب انقلابیون شرق عربستان همگی در این راستا قابل ارزیابی اند.

در حالی که شیوخ خلیج فارس با بحران انقلاب های پی در پی از سوی ملت های منطقه مواجه شده بودند، جریان ریشه دار و با نفوذ اخوان المسلمین که در طی دهه های سپری شده در اکثر کشورهایی که در آن صاحب نفوذ بودند سرکوب شده بودند، تلاش نمودند با مصادره انقلاب ها عملا بر وزن خویش در معادلات منطقه افزوده و جریانی را مصادره نمایند. چراغ سبز نسبی ایالات متحده آمریکا به این جریان در ابتدای امر و پشتیبانی شاخه های اخوان المسلمین در ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان و هم چنین سودان به رهبری عمر البشیر دست اخوانی ها را در پیروزی بر رقبای شان بیش از پیش باز گذارد تا آن جا که در سال 2012 می توان اخوان المسلمین را قدرتمندترین جناح خاورمیانه ارزیابی نمود. جریان اخوان و شعب نزدیک به آن علاوه بر صدارت بر ترکیه، مصر، سودان و باریکه غزه توانسته بود قدرتمندترین کرسی های قدرت در تونس و در میان معارضین لیبیایی (پس از سرکوب قذافی) و هم چنین سوری را از آن خود نمایند.

همسویی اخوان المسلمین با سیل تغییرات صورت گرفته و مخالفت شیوخ سلفی خلیج فارس با هرگونه تغییری عملا دو جناح اخوانی و سلفی را بیش از هرزمانی در تقابل با یکدیگر قرار داد. حمایت پیدا و پنهان جریان اخوان المسلمین از شعبش در خلیج فارس و هم پیمانی قطر با اخوان بر نگرانی عربستان سعودی افزود تا آن جا که سعودی را به بزرگترین حامی نظامیان در کودتا بر علیه محمد المرسی در مصر تبدیل نمود.

حکام و سردمداران سعودی و سایر شیوخ خلیج فارس را می توان بزرگترین حامیان رژیم نظامی حاکم بر مصر دانست. سعودی و امارات با اعطای میلیاردها دلار کمک به نظام عبدالفتاح السیسی، او را در سرکوب و تروریستی نامیدن اخوان المسلمین یاری رساندند. در فوریه ۲۰۱۴، مطبوعات عربستان بخشنامه دربار سعودی را منتشر کرد که به موجب آن، «هر وابستگی به جنبش های مذهبی یا روشنفکری، گروه ها یا تشکل هائی که از نقطه نظر کشوری، منطقه ای یا بین المللی تروریست شناخته می شوند، هر حمایتی از هر نوعی به جهان بینی یا دیدگاه آن ها، هر گونه اظهار دوستی با آنان» مستوجب بیست و سه سال زندان خواهد بود. مهمترین تشکل مورد نظر، اخوان المسلمین بود.

 شماری از ناظرین منطقه ای از تلاش ریاض جهت تضعیف حکومت قاهره به عنوان رقیبش برای رهبری جهان عرب در طول دهه های اخیر خبر می دادند، امری که گویا اکنون و با انزوای بیش از پیش مصر محقق شده و سعودی عملا هدایت جهان عرب را بر عهده گرفته است.

معذوریت های سیاسی و ایجاد ائتلاف منطقه ای

برآورد تحولات منطقه ای و بین المللی در طول سال های اخیر حکایت از وقوع رخدادهایی داشته که توامان اثراتی مخرب برای هر دو جناح فکری موثر در اهل سنت داشته است، وقایعی که دو طرف را ناگزیر به اتخاذ رویکردی ملایم تر در قبال یکدیگر و ائتلافی مقطعی سوق داده است. هجده ماه پس از ساقط شدن محمد المرسی، گویا چشم انداز روابط ریاض با اخوانی ها دگرگون شده است. عربستان سعودی اخیرا از هیئت سازمان فلسطینی حماس، النهضه تونس یا الاصلاح یمنی، سه جریان وابسته به اخوان المسلمین استقبال کرده است و اظهارات رسانه های عربستان سعودی در مورد اخوان المسلمین (بر خلاف هم قطاران شان در امارات متحده عربی) ظریف تر وسنجیده تر به نظر می رسد. تغییر موضع سعودی ها هیچ ارتباطی به نوع نگرش مذهبی ها سلفی ها ندارد، این امر به ژئوپولیتیک و روشی مربوط می شود که عربستان سعودی با آن شرایط منطقه را ارزیابی می کند. در دوره های تاریخی جدید نیز، روابط سعودی ها و اخوان المسلمین از نشیب و فراز برخوردار بود. در سال های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، پادشاهی سعودی به کادرهای اخوان المسلمین که در مصر، سوریه و عراق تحت تعقیب قرار داشتند، پناه می داد. پس از سال ۱۹۷۹، ائتلاف با زعامت ایالات متحده در مبارزه با شوروی «امپراطوری شر» در افغانستان مستحکم تر شد اما جنگ اول خلیج فارس ( حمله ی صدام حسین به ایران) به این تفاهم پایان داد. به واقع چه فضایی موجب نزدیکی بیش از پیش دو جناح فکری فوق در جهان اسلام شده است.

الف) ضعف مفرط اخوان المسلمین و رویارویی ریاض با تهران

برآورد موقعیت جمعیت اخوان المسلمین در طول دو سال اخیر نشان می دهد که این جنبش در سراشیبی سقوط قرار گرفته و روز به روز موقعیتش در محافل بین المللی و منطقه ای تضعیف شده است. مقابله قاطعانه ارتش مصر بر علیه اخوان المسلمین در این کشور به عنوان خواستگاه اخوانی ها، عملا اخوان مصر (مادر جمعیت اخوان المسلمین) را ایزوله نموده و تمامی منفذها به روی این جنبش را بسته است. قاطبه رهبران اخوان المسلمین اکنون در زندان های مصر به سربرده و منتظر اجرای احکامی سنگین نظیر اعدام و حبس های طویل المدت هستند. بدنه اخوان نیز در سطح جامعه به شدت سرکوب شده و با تروریست خوانده شدن شان عملا فضایی برای فعالیت ندارند.

در سطح منطقه خاورمیانه نیز موقعیت اخوان المسلمین به گذر زمان تضعیف شده است. شکست النهضه در تونس در انتخابات اخیر، زوال جریان اخوان در لیبی و سپردن امور به عناصر نزدیک به القاعده، تحت فشار بودن اخوانی ها در اردن و به حاشیه رانده شده جمعیت اخوان المسلمین در تحولات سوریه در کنار تزلزل موقعیت دولت اردوغان در عرصه داخل و منطقه و تضعیف حماس و… همگی دست به دست هم داده و اخوان المسلمین را در سراشیبی سقوط قرار داده است. حال و با توجه به نقش فعال عربستان در تحولات منطقه و نفوذ گسترده ریاض در خاورمیانه و به ویژه در مصر، ارتباط گیری با سعودی ها از سوی جمعیت اخوان المسلمین می تواند از میزان فشار ها بر این جنبش کاسته و موجب باز شدن اندک منفذهایی برای آن گردد.

در رابطه با دولت سعودی نیز بایستی ذکر نمود، اگرچه عربستان در طول چهار دهه اخیر همواره نقش موثری در تحولات منطقه ای ایفا نموده و به عنوان بزرگترین متحد ایالات متحده آمریکا در سطح منطقه محسوب می شده است، با این حال و به دلایل متعدد پس از وقوع بیداری اسلامی از نقش و میزان نفوذ سعودی به نحو چشم گیری کاسته شده است. چرخش تمرکز آمریکا از خاورمیانه به روی منطقه آسیا-پاسفیک، عدم حمایت قاطع واشنگتن از متحدین ساقط شده اش در مصر، تونس، یمن و…، ناهم خوانی مواضع طرفین (آمریکا و عربستان) در قبال سوریه و مسئله هسته ای ایران و…  موجب سردی بیش از پیش روابط سعودی با غرب شده است، علاوه بر آن سقوط رژیم صدام حسین در عراق، بروز نابسامانی در بحرین و شرق سعودی، نفوذ روز افزون ایران در منطقه، قدرت گیری حوثی ها در یمن، اختلاف با قطر، ناکامی در دستیابی به اهداف در سوریه و… موجب تضعیف موقعیت سعودی شده، لذا ریاض بر آن است با ایجاد ائتلافی با اخوان المسلمین به مهار ایران حتی بدون حمایت آمریکا بپردازد.

مراد از گفتگوی ریاض با اخوان المسلمین صرفا این جنبش نبوده و  تمامی هم پیمانان اخوان در منطقه را در بر می گیرد. شکی در وجود تنش میان سعودی و ترکیه (به عنوان حامی اخوان المسلمین) بر سر سقوط محمد المرسی وجود ندارد، اما اکنون و به باور سعودی ها، خطر ایران و زیاده خواهی هایش بیش از تمامی نگرانی ها در سطح منطقه بوده و لذا ریاض را به سوی ائتلاف با اخوان المسلمین کشانده است. گفتگوهای اخیر مقامات سعودی با جنبش حماس (شاخه اخوان المسلمین در فلسطین)، الاصلاح یمن (شاخه اخوان در یمن)، النهضه (شاخه اخوان در تونس)، دولت البشیر در سودان (شاخه اخوان) و نزدیکی با حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه (شاخه اخوان در ترکیه) همگی در این راستا ارزیابی می شود.

برآورد می شود در خلال گفتگوهای اخیر و احتمالا وضع توافق میان دو طرف، از میزان فشارها بر اخوان المسلمین به ویژه در منطقه شمال آفریقا کاسته شده و در ازای آن اخوان المسلمین به همکاری بیشتری با ریاض جهت مهار تهران بپردازد. دامن زدن به مباحث فرقه ای از سوی رسانه های عربی و غربی و متهم نمودن ایران به حمایت از شیعیان در منطقه می تواند دستاویز مناسبی برای ایجاد ائتلاف میان اخوان المسلمین و سلفی های سعودی قرار گیرد.

ب) دمیدن در نزاع شیعه-سنی؟/ائتلاف اخوانیون و سلفیون

برآورد تحولات خاورمیانه حکایت از رادیکال شدن عناصر وابسته به اخوان المسلمین دارد تا آن جا که عملا و در شرایطی نمی توان تفکیک صحیحی میان نیروهای اخوانی و القاعده قائل شد. دمیدن بر نزاع شیعه و سنی از هر دو طرف سلفی و اخوانی به ویژه در سوریه و کوفتن بر طبل خطر شیعه گرایی ایران بهانه ای برای ایجاد ائتلاف تاکتیکی میان دشمنان خونین پیشین فراهم آورده است. به واقع مداخله نظامی عربستان در یمن که ابتدا با دخالت نیروی هوائی و سپس نیروی زمینی انجام گرفت، بیان گر سیاست اراده گراتر پادشاه جدید در منطقه است و نیاز به ایجاد یک «جبهه سُنی» دارد.

نزدیکی اخیر سلفی ها با جنبش اخوان المسلمین ابتدا در مورد یمن مشاهده شد و با پشتیبانی اخوان المسلمین از تهاجم نظامی کشورهای مختلف به سرکردگی عربستان، این نزدیکی آسان تر شد. طبیعی است که سازمان یمنی الاصلاح وابسته به اخوان المسلمین که در گذشته با حوثی ها به جنگ پرداخته بود، در درون ائتلافی قرار گرفته که از حمایت عربستان برخوردار است، به ویژه که با حضور ژنرال علی محسن الاحمر نقشی قابل ملاحظه ایفا می کند. پس از تسخیر عدن به دست نیروهای ائتلاف در ماه اوت گذشته، حکومت منصور هادی، نایف البکری عضو الاصلاح، را به فرمانداری شهر عدن برگزید. اما این انتصاب مورد نارضایتی امارات متحده عربی که حضور نظامی چشم گیری دارد شده و تنش هائی برانگیخته و در نتیجه موقعیت او متزلزل شده است. عبدالمجید الزندانی، یکی از رهبران این سازمان و چند نفر از مسئولان آن به ریاض پناهنده شده اند، در حالی که تا سال گذشته، حتی حق اقامت در عربستان را نداشتند. حکومت ریاض در همین حال دست القاعده را در جنوب شرقی شبه جزیره عربی در منطقهء مکلا که در دست این سازمان است، باز گذاشته است.

از سویی تنها کشور عربی که عربستان سعودی پس از ماه ها تردید، تصمیم به شرکت در سرنگونی رژیمش گرفت، سوریه است. به رغم تحول در سیاست آمریکا و حتی فرانسه مبنی بر ماندگاری اسد تا تشکیل دولتی ائتلافی، رژیم سعودی، مثل دولت ترکیه هنوز مصمم است که بشار اسد را سرنگون کند. این درحالی است که یک گروه مسلح تندرو با رهبری ترکیه و کمک های قطر به نام « جیش الفتح» اخیرا ایجاد شده که ائتلافی است از اخوان المسلمین و جبهه النصره (شاخه سوری القاعده)، جبهه ی قدرتمندی که توانسته هم زمان حمایت سعودی، قطر، ترکیه و اخوان المسلمین را پشت سر خود نگه داشته و دستاوردهای میدانی عظیمی در ماه های اخیر نظیر تصرف ادلب کسب نماید.

در تحلیل چرایی ائتلاف اخوان المسلمین و تکفیری ها می توان اظهار داشت که ناکامی جریان اخوان المسلمین در مصر پس از سقوط محمد المرسی و برخورد سخت گیرانه هم زمان عبدالفتاح السیس رئیس جمهور مصر و بشار اسد رئیس جمهور سوریه با جریان های اخوانی موجب وحدت نظر آن ها با سلفی ها شده است، کما این که در ماه های اخیر شاهد پیوستن جمع کثیری از اخوانی ها حتی به عناصر نزدیک به داعش و شاخه این گروه در ولایت سینای مصر می باشیم.

ایجاد شکاف میان تهران با شاخه اخوان المسلمین در فلسطین نیز در نزدیکی جریان اخوان المسلمین با سعودی ها بی ثاثیر نبوده است. آخرین نمونه انعطاف سعودی ها، نزدیکی با حماس است که مدت زیادی به ایران نزدیک بود. رهبری این جنبش در سال ۲۰۱۲ دمشق را ترک کرده و بین همبستگی با اخوان المسلمین در سوریه و نقاط دیگر و ایران دو دل است. ایران کمک نظامی قابل ملاحظه ای به حماس می کند. در حالی که در سال گذشته، چندین بار خبر سفر خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس به ایران اعلام شده بود، سرانجام در ژوئیه ۲۰۱۵، وی از عربستان سعودی دیدار کرد. او توانست با پادشاه، ولی عهد و جانشین وی ملاقات کرده و به کدورتی چند ساله پایان دهد. او موفق شد آزادی زندانیان حماس در عربستان را کسب کرده ولی موجب خشم ایرانی ها شد.

تلاش برای نزدیکی با حماس علاوه بر هم پیمانی مقطعی اخوان المسلمین با سلفی ها می تواند دلائلی دیگر نظیر کاستن از نفوذ ایران در منطقه نیز باشد. گسستن روابط تهران و غزه می تواند از سیاست کنونی سعودی در منطقه تلقی شود.

نگرانی از تحولات یمن، نفوذ منحصر به فرد جمهوری اسلامی در عراق و تضعیف روزافزون جریان اخوان المسلمین در عراق، لبنان و اردن شمار کثیری از رهبران اخوان المسلمین و رهبران سعودی را به ایجاد ائتلافی مقطعی سوق داده است، ائتلافی که بی گمان مخالفانی گسترده چه در سوی عربستان ( نظیر امارات متحده و مصر) و چه از سوی حامیان اخوان خواهد داشت. به واقع این نزدیکی به همان اندازه و شاید هم بیشتر موجب ناخوشایندی مصر خواهد شد. در حالی که این کشور (مصر) به تحریم غزه ادامه می دهد و پس از ویران کردن سه هزار ساختمان در مرز، قصد دارد با بستن آب به تونل ها، آن ها را مسدود کند. از دیدگاه مصر هیچ تفاوتی بین اخوان المسلمین، القاعده و داعش وجود ندارد. درست همان قیاسی که اسرائیل در مورد حماس می کند. بخش با اهمیتی از حقانیت هیئت حاکمه مصر بر این متکی است که کشور را از دست اخوان المسلمین «خلاص » کرده است. اگر چه مقامات رسمی کدورت روابط دو کشور را انکار می کنند، و منافع مشترک مصر و عربستان به میزانی است که از رودروئی دو کشور جلوگیری می کند، اما برداشت رسانه های مصر هواسنج خوبی برای نشان دادن نگرانی های دولت مصر است. بد نیست یادآوری کنیم که استقلال رسانه های مصر نسبت به حاکمیت، از زمان حکومت جمال عبدالناصر تا کنون، تا این حد کم نبوده است. برای مثال، هفته نامه دولتی رُوزالیوسف در اواخر ژوئیه به مناسبت سفر مشعل به عربستان مقاله ای از احمد شوقی العطار چاپ کرد که تاکید می کرد که «عربستان مصر را فروخته است» و به ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ایران تشویق می کرد. محمد حسنین هیکل، مشاور پیشین ناصر در همان زمان در روزنامه لبنانی السفیراز این پیشنهاد پشتیبانی کرد.

اگر چه مصر از مداخله در یمن حمایت کرده اما از فرستادن سرباز به آن کشورخودداری می کند، در مورد مسئله سوریه نسبت به استراتژی سرنگونی رژِیم اسد دودل است. با این حال، روزنامه رسمی الاهرام ، در شماره ۹ سپتامبر، با انتشار مقاله ای به قلم روزنامه نگار بانفوذ مکرم محمد احمد، رئیس پیشین سندیکای خبرنگاران در دوران مبارک، از کسانی که «از طرح آمریکائی تقسیم خاورمیانه» پشتیبانی کرده بودند، انتقاد می کرد. در این مقاله، او از ارتش سوریه به خاطر دفاع از حاکمیت کشور تجلیل کرد. او می افزاید که پناهندگان نه از دست بشار اسد بلکه از سازمان داعش می گریزند و از ارتش آزاد سوریه که به عقیده وی از افراد اخوان المسلمین تشکیل شده، نکوهش می کرد. نتیجه گیری او مضمون کلی مقاله را بازتاب می داد: «جنایت هایی که اسد مرتکب شده، در مقایسه با جنایت های تروریست ها ناچیز اند.»

با این حال قابل درک است، دوستی خلل ناپذیر عربستان سعودی و مصر به یک اسطوره می ماند. و به رغم هم سوئی استراتژیکی بین دو کشور، آن ها مجبورند در زیر شبح اخوان المسلمین ( که هم چنان موجب وحشت نظامیان مصر است ) با اختلافات شان بسازند. بی گمان ائتلاف اخوان المسلمین با سلفی ها همیشگی و پایدار نخواهد ماند و در اولین فرصت و پس از برآورده شدن بخشی از نیازهای دو طرف از هم خواهد گسیخت.

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا