تنها تابلوی برافراشته در مازندران، تابلوی اسلام و ولایت است/رفتارشناسی مردم، هیچگاه فراموش نشود/اشتباه اصلاحطلبان در مازندران

بصیر ،سفر بیستم مهرماه سالجاری دکتر روحانی به مازندران و عدم استقبال مردم این استان از رئیس جمهور و به تبع آن، بروز واکنشهای بعدی مقامات کشور و استان، که منجر به منازعاتی در درون اصلاحطلبان و عزل مدیرکل سیاسی استانداری و بداخلاقیهای متعدد از رفتارهای جناحی اصلاحطلبان مازندران شد، ضرورتی را بهوجود آورد تا با نگاهی واقعبینانه به مسائل و رخدادهای این استان، مانع از درهم آمیختگی عوامل اصلی و فرعی شویم تا بر مبنای دادههای غلط، تحلیلهای مربوط به مازندران ره به بیراهه نپیمایند و جدالهای بیثمر را باعث نگردند.
ریشه عمیق و قوی
دینداری و اخلاقمداری از شاخصههای ممیز مازندرانیهاست. مردم این استان به تدین و تقیدات دینی و شیعی مشهورند و این چیزی نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد و بهیچوجه محصول کار این حزب و آن جناح سیاسی هم نیست.
شهید محلاتی، آن روحانی برجسته میگفت: حضرت امام (ره) هنگامی که در عراق بودند و ما و دیگر مبارزان که خدمتشان میرسیدیم، میفرمودند اگر شرائط
امنیتی در ایران بر شما سخت شد و در تنگنا قرار گرفتید، بروید به مازندران؛ چرا که مازندران دژ روحانیت و اسلام و ولایت است.
وجود پیشینه درخشان تاریخی و اثبات مکرر مراتب وفاداری مردم این استان به اسلام و اهلبیت و وجود امامزادگان پرشمار، برخورداری از بالاترین نرخ روحانیت و شهداء به نسبت جمعیت، وجود بیش از 29حوزه علمیه با هزاران جوان طلبه، برگزاری بیش از 45نماز جمعه در این استان و…، همه گویای وجود زمینه مستعد تاریخی از مقبولیت عامه اسلام و تشیع در مازندران است.
شرط موفقیت جریانهای سیاسی در مازندران
تاریخچه انقلاب اسلامی در مازندران نشان میدهد که مردم این استان به پیشتازی روحانیت و در رأس آنها فقید سعید آیت الله روحانی، از طلایهداران انقلاب بوده و برای به ثمرنشستن آن شهدای فراوانی را تقدیم اسلام و اهلبیت کردهاند.
دفاع مقدس، کارنامه موفق و درخشانی از ایثارگری فرزندان رشید این خطه دلاورخیز است. در جریان بازسازی بخصوص سوسنگرد، جهاد مالی و حضور کم نظیر قشرهای مختلف مردم در بازسازی سوسنگرد و اتمام آن در کوتاهترین زمان ممکن، موجب شگفتی شد و تحسین ویژه حضرت امام(ره) را برانگیخت.
مبارزه با گروهکهای وابسته به شرق و غرب و جریانهای التقاط و انحراف و حمایت قاطع مردم مازندران از ولی فقیه و برخورد با چشم باز و توام با معرفت و بصیرت در مواجهه با گندم نمایان جو فروش، نشان از بینش و فراست پایدار مازندرانیهای اصیل دارد که هیچگاه به گروههای سیاسی مسئلهدار اجازه جولان و یارگیری در این استان را نداده و همواره استان خود را در خط اصیل اسلام و ولایت نگه داشتهاند.
سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، سازمان چریکهای فدایی خلق با همه شاخهها و انشعابات تند و کندش، جنبش مسلمانان مبارز(امتیها)، جریانهای ملیگرا، چپهای سیاسی و اعتقادی حتی منتسب به روحانیت مثل مجمع روحانیون مبارز،… و پس از ارتحال جانسوز حضرت امام خمینی(ره) به جریان اصلاحات اقبال نیاوردند و براساس عملکرد آنها، همیشه خود را در خط ولی فقیه قرار میدهند.
اشتباه اصلاحطلبان در مازندران
آنچه که موجب اشتباه فاحش اصلاحطلبان
در مازندران شده و رهبران این جریان در پایتخت همواره بر این نگاه غیرواقعی تکیه کرده و تحلیل غلط ارائه میدهند، رأی آوردن نیروی منتسب به خود در مازندران و آنهم در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376 و 1392 است.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 نه تنها در مازندران، که در کل کشور، مردم بهدلیل اعمال سیاستهای اقتصادی دولت آقای رفسنجانی در طول دو دوره سازندگی و آزادسازی قیمتها و تحمل فشارهای فراوان اقتصادی و دلزدگی از این سیاستهای ریاضتی و به تبع آن نارضایی شدید از پیامدهای نامطلوب فرهنگی دوران سازندگی و پی بردن به ادامه این سیاستها از سوی ناطق نوری به عنوان کاندیدایی از جناح راست در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، لاجرم به سوی کاندیدای رقیب او، که بعدها به اصلاحطلبها نسبت داده شد و بتدریج این نام از آن پس شهرت یافت و به صورت یک جریان مطرح شد، روی آوردند و او را یک روحانی سید در مقابل یک روحانی غیر سید و پیرو هاشمی رفسنجانی غیرمقبول (ناطق نوری) میدانستند، رأی دادند و برای تکمیل این حرکت، شورا اسلامی شهر تهران و مجلس ششم را هم هماهنگ با دولت اصلاحات تشکیل دادند تا همه نوع همکاری با دولت را برای رفع مشکلات و حل چالشهای زندگیشان را انجام داده باشند.
حال چه شد و چه پیش آمد و چه جسارتها و اهانتهایی در زمان حاکمیت اصلاحطلبان به ارزشهای دینی و اعتقادی جامعه وارد آمد، خود فصل مستقلی را میطلبد تا مشخص شود که چرا مردم از جریان اصلاحات و اصلاحطلبان تندرو که همیشه ابتکار عمل را در این جریان در دست داشته و دارند، خاطرات وحشتناکی دارند که تغییر تدریجی نظام و باورهای دینی جامعه با استفاده از ظرفیتهای داخلی نظام و با اتکاء به قدرتهای خارجی بویژه امریکا، همچنین گرفتن پز اپوزیسیون در قدرت و به تشنج کشاندن روزانه فضای سیاسی کشور با راهاندازی تحصن چند تن از نمایندگان اصلاحطلب در مجلس ششم و…از جمله آنهاست.
مردم با مشاهده تندرویهای فرصتسوز جریان اصلاحات، در انتخابات دوره دوم شورای اسلامی تهران و مجلس هفتم شورای اسلامی به جریان معتقد و ملتزم به ارزشهای انقلاب و ولایت رأی دادند و اوج رویگردانی خود از جریان اصلاحات را
در انتخابات نهم ریاست جمهوری به نمایش گذاردند و فردی را که مدعی اصولگرایی بود، انتخاب کردند.
در همان دوران، که خوش خوشان اصلاحطلبان در قدرت بود، وضعیتشان در مازندران هیچگاه برایشان رضایتبخش نبود و همواره استاندار خود را مورد استنطاق قرار میدادند که چرا پروژههای سیاسیشان در مازندران موفق عمل نمیکند و به پیش نمیرود؟. غافل از آنکه استاندار وقت، حداکثر تلاشش را بعمل میآورد، اما مردم مازندران پذیرای هنجارشکنیهای اصلاحطلبان پرادعا و بیعمل را نداشتند و مقصر این عدم توفیق طرحهای اصلاحطلبانه آقای استاندار نیست که او هرچه داشت در طبقه اخلاص تقدیم اصلاحطلبان میکرد، اما پایتختنشینان باورشان نمیشد و علت ناباوری خود را در آوردن رأی بالای رئیس جمهور منتسب به خود در مازندران ذکر میکردند.
در 1392 چه اتفاقی افتاد؟
در سال 1392، مازندرانیهای متدین و ولایی هم بمانند سایر نقاط کشور، از چنددستگی میان اصولگرایان و عدم انصراف دکتر ولایتی از کاندیداتوری بهرغم وعده قبلیاش به جامعتین، ناخرسند و به شدت رنجیده بودند و نخواستند به کسانی رأی دهند که حاضر نیستند برای حفظ ارزشهای اصولگرایی از خود عبور کنند و به یک کاندیدا برسند و بر روی آن کاندیدا اجماع کنند.
بدین جهت، به جریان مقابل که برای تحقق شعارهای زیبای خود در همه حوزهها که با ارزشهای انقلاب مطابقت کامل داشت، به اجماع و وحدت رسیده بودند، رأی دادند بدون آنکه در جریان مقابل هیچ علامتی از اصلاحطلبی را مشاهده کرده باشند.
رئیس
جمهور منتخب رأی خود را مدیون تفرق و اختلاف کاندیداهای اصولگرا و شعارهای ارزشی خود است و بدلیل مشیء اعتدال و پرهیز از تندروی و افراطگرایی توانست اعتماد مردم را به خود جلب کند بدون اینکه حتی برای یکبار و تنها برای یکبار از اصلاحطلبی سخن به میان آورده باشد. اتفاقاً این اظهار برخی از اصلاحطلبان که حتی امروز نیز جسته و گریخته به گوش میرسد که دکتر روحانی را اصلاحطلب نمیدانند، موجب خسنودی و رضایت مردم است که الحمدلله به فردی رأی دادهاند که اصلاحطلب نیست چرا که عبارت اصلاحطلبی در حافظه مردم کشورمان تداعیگر تندروی و جسارت به ارزشها و وابستگی به بیگانگان، بینظمی، اغتشاش و هنجارشکنی است و این خیانت بزرگی است که عدهای افراطی با اقدامات غیرمنطقی و غیرعقلایی خود به نفس اصلاحطلبی در این مملکت کردهاند و سالهای سال وقت نیاز است تا این لکههای سیاه از ذهنها بتدریج محو و پاک شود.
در سال 1392، مردم مازندران که همیشه میزان مشارکتشان در کشور دارای رکورد است، به کاندیدای غیر جریان اصولگرا بالاترین رأی را دادند و این اقبال نه از سر شناخت و ارادت به آقای دکتر روحانی بود، بلکه از سر عصبانیت از اصولگرایان متشتت و از هم گسیخته بود و این واقعیتی است که نباید تحت هیچ شرائطی نادیده گرفته شود که اگر چنین شود، عملاً به نوعی از خودفریبی گرفتار خواهیم آمد و آن چیزی به سرمان میآید که در جریان مراسم استقبال از سفر 20مهرماه سالجاری آقای رئیس جمهور به مازندران بر سرمان آمد.
حال، مقصر اصلی سفر اخیر چه کسی است؟
با تحلیل فوق که سعی شد بدور از حب و بغض، واقعبینانه و مبتنی بر واقعیتهای انکارناپذیر باشد، نباید پی یافتن مقصر عدم استقبال مردم مازندران از رئیس جمهور گشت چرا که، واقعاَ مسئولان استان از استاندار گرفته تا فرمانداران و اعضای ستاد استقبال، همه تلاش خود را مصروف ترغیب و تشویق
مردم برای حضور در مراسم استقبال کردند و به استناد تبلیغات پرحجم و نصب بنرها در جای جای شهرها و روستاهای مازندران، کمکاری به چشم نمیآید تا بتوان برای آن مقصری را پیدا کرد.
تنها عامل، کارکرد دولت و سوابق رأی مردم مازندران به رئیس جمهور محترم است که مسئولان نمیبایست با توجه به رأی بالای مازندرانیها به دکتر روحانی، از این مردم انتظار حضور در مراسم استقبال در تراز رأیشان به رئیس جمهور را میداشتند.
رفتارشناسی مردم، هیچگاه فراموش نشود
اصلاحطلبها همانند اصولگراها باید به این مسئله توجه کنند که مردم مازندران به نام هیچ جریانی اعتماد نمیکنند و از همه جناحها و جریانها انتظار تدین دلسوزانه و پیروی بیچون و چرا از اوامر حکیمانه ولی فقیه را دارند که در واقع، امتثال از اوامر ولی امر مسلمین را، اطاعت از دستورات امام زمان(عج) میدانند.
مردم مازندران همانند مردم سایر استانها همچنانکه در جریان دور سوم و چهارم سفر دکتر احمدینژاد با عدم استقبال خود نشان دادند که به فرد خاصی به عنوان رئیس جمهور وابسته نیستند، در سفر اخیر آقای دکتر روحانی به مازندران هم این اصل را به اثبات رساندند که از رئیس جمهور تا حدی دلخور و گلایهمند هستند و دولت، باید به پای این نکته، بدون هیچگونه تعصب و شتابزدگی تمرکز کرده و این و آن را متهم نسازد که با این اقدامات، هیچ مسئلهای حل نخواهد شد، بلکه گرهای بر مشکلات افزوده خواهد شد. دولت و شخص آقای رئیس جمهور باید برای این موضوع چارهاندیشی جدی کنند و خود را در ریل مطالبات اساسی مردم قرار دهند و دائم نیز براین همدلی و همگامی با مردم مراقبت کنند.
ارزیابی هراز گاه و نظرخواهی بدون تعصب از مردم و تلاش بیوقفه دولت بر تامین نظرات مردم، میتواند دولت را در رأس محبوبیت عمومی بنشاند که در آن صورت، برای به صحنه آوردن مردم نیاز به هیچ ساز و برگ پیچیده اداری و تشکیلاتی و صرف هزینههای نجومی تبلیغات نخواهد بود.
بلاغ