ماجرای شوخی رضاخان و جواب دندانشکن شهید مدرس/حمایت مدرس از دزدان

بصیر، شهید آیتالله سیدحسن مدرس، پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابتقدم بود که لحظهاى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش سادهزیستى، تواضع، قناعت و بهدور بودن از هرگونه رفاهطلبى را شیوه زندگى خویش کرد و از طریق عبادت، دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.
بهمناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت این عالم مجاهد، فرصتی دست داد تا به گوشهای از زندگی سراسر مبارزه او بپردازیم.
داستانهایی از زندگی شهید مدرس (ره)
* سفارش استخدام
روزی طلبهای نزد آیتالله مدرس آمد. او در نامهای نوشته بود: اجازه بفرمائید در وزارت معارف بهعنوان معلم استخدام شوم. مدرس روی یک قطعه کاغذ نوشت: آقای وزیر معارف! حامل نامه یکی از دزدان است و قصد همکاری با شما را دارد، گردنهای به وی واگذار کنید.
طلبه نامه را گرفت و رفت. پس از چند لحظه خجالتزده بازگشت و از آیتالله مدرس پرسید که چرا در نامه او را دزد خوانده است؟ مدرس گفت: اگر بگویم که تو شخص فاضل و متدینی هستی، تو را راه نمیدهند. برو نامه را ببر. او نامه را برد و فردای آن روز خدمت مدرس رسید و گفت: آقا استخدام شدم و مدیریت یک مدرسه را هم به من دادند.
* حمایت آیتالله مدرس از دزدان
زمانی که نصرتالدوله وزیر دارایی بود، لایحهای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن دولت ایران 100 سگ از انگلستان خریداری کند، او ضمن توضیح درباره خصوصیت سگها، گفت: این سگها شناسنامهدارند، پدر و مادرشان معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات آنها این است که به محض دیدن دزد او را میگیرند.
مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم! وزیر دارایی گفت: آقا! ما هرچه لایحه میآوریم شما مخالفید، دلایل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر نگفتید که این سگها به محض دیدن دزد او را میگیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان اول شما را میگیرند، پس مخالفت من به نفع شماست.
نمایندگان مجلس با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.
جیب بی ته
یک روز در مجلس شورا رضاخان با شوخی و مزاح دست روی جیب مرحوم مدرس گذاشت و گفت: آقا! عجب جیب بزرگی دارید، مدرس در حالی که متبسم بود، گفت: درست است که جیب من بزرگ است، ولی ته دارد، این جیب شما است که ته ندارد.
صفای باطن
مدرس بهدلیل وارستگی و پرهیزگاری و شایستگی در رفتار و اعمال و نیز عبادت و ارتباط با خداوند از قدرت روحی و معنوی بالایی برخوردار بود و بهخاطر این کمالات روحانی، صفای باطن داشت. یک روز قبل از شهادتش به پاسبانش میگوید: تو را از اینجا عوض میکنند. پاسبان میگوید: مگر از من خلافی دیدهاید و یا از رفتارم ناراضی هستید؟
او با حالتی عاطفی پاسخ میدهد: خدا نکند، اینطور نیست. تو مأموری و به تو دستور میدهند ولی وقتی مجدداً به اینجا مراجعت میکنی، دیگر مرا زنده نخواهی یافت.
این پیشبینی شهید مدرس که از کمال معنوی وی منشأ میگرفت، درست از آب در آمد و صبح آن روزی که بنا بود مدرس را به شهادت برسانند، آن پاسبان را عوض میکنند، بهطوری که در پرونده این فاجعه منعکس است، پاسی از شب گذشته همان روز، پاسبان مزبور را بر سر جنازه مدرس میآورند.
سخنان برگزیده شهید آیت الله مدرس (ره)
* اگر برای عظمت اسلام و سعادت و آزادی ملت و سرزمین ایران زندگی و هستی خود را فدا کنم، تنها به وظیفه انسانیت عمل کردهام.
* شجاع آن است که موافق عقیدهاش بگوید و عمل کند.
* باید جان انسان از هرگونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.
* من با سیاستهایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید میکند مبارزه میکنم.
* عاقل تا بصیرت پیدا نکند، سزاوار نیست سخن بگوید.
* تا علم در مملکت ما قدر و قیمت پیدا نکند، مشکل ما حل نمیشود و از دنیا عقب میمانیم.
* ارشاد از روی جهل غیر از فساد و ظلالت نتیجه ندارد.
* حقیقت زندگی آزادی است، اگر انسان آزاد نباشد، مرگ و زندگیاش یکسان است.
* من دوست ندارم در زندگی به کسی محتاج شوم زیرا چیزی که استقلال و آزادی عقیده را از میان میبرد، احتیاج است.
* امور مملکت با اظهار عقیده و ایراد حل نمیشود باید به عمل پرداخت.
* تا وقتی که ظلم هست، همهجا زندان است.
* علت اینکه من هر حرف حقی را بدون ترس به زبان میآورم، بهخاطرآنست که از کسی چیزی نمیخواهم.
* نیروی ملت قویترین نیرویی است که میتواند با هر دسیسه و تهاجمی مقابله کند.
* قبر من هر کجا باشد، زیارتگاه خواهد شد ولی تو در جایی میمیری که نه آب باشد و نه آبادانی (خطاب به رضاخان).
بلاغ