امیر خوش خبر سرپرست تیم ملی و یکی از تاثیرگذارترین چهرههای این روزهای والیبال ایران است. او بعد از بازگشت از ریو به صحبت درباره نتایج و حواشی تیم ملی پرداخته. از نرفتن ملیپوشان به رژه تا عملکرد لوزانو و دو بردی که تیم ایران را به جمع هشت تیم برتر رساند. مهمترین بخش حرفهای او اما آنجاست که به ضعف لوزانو در مدیریت اشاره کرده. اینجاست که ما سه سال بعد از رفتن ولاسکو به این نتیجه رسیدهایم که به یکی مثل او نیاز داریم. اعترافی که در تمام این سالها از آن فرار کردیم و از به میان آمدن نامش بعد از هر تورنمنت و اتفاقی چهره مان در هم میرفت. امروز اما با صراحت میگوییم که اگر او را داشتیم نتیجهای بهتر از این میگرفتیم و خلا مدیریت او در تمام این سالها دیده شده و حالا به اوج خودش رسیده است.
نرفتن ملیپوشان به مراسم افتتاحیه و رژه کاروان ایران، هجمه سنگینی را علیه آن سه بازیکن و تیم ایران به راه انداخت. بعد از آن بود که تیم در آستانه بازی با آرژانتین به هم ریخت و مطالب تند و تیزی هم در مذمت این رفتار نوشته شد. مطالبی که یکی از آنها طبق اظهارات خوشخبر تیم و مدیریت تیم را به هم ریخته و صدای همه را در آورده. مطلبی که نگارندهاش چیزهایی را گفته که نباید و نقاط حساسی را هدف گرفته. خوشخبر هم البته تقصیر را گردن بازیکنان انداخته و میگوید آنها نباید چنین کاری میکردند. با این حال علاج واقعه اگر قبل از افتادنش انجام میشد دیگر آن حواشی به وجود نمیآمد و شاید تیم ایران با شرایط بهتری به مصاف نخستین و مهمترین حریفش در دور مقدماتی میرفت.
حالا قرارداد لوزانو تمام شده. رفتار خوب و سنجیده فدراسیون هنگام بستن قرارداد با لوزانو، حالا این امکان را در اختیارمان میگذارد که با فراغ بال و بدون محدودیت به ادامه یا عدم ادامه همکاری با این مربی خارجی فکر کنیم. این رفتار حرفهای نتیجه تاوانی بود که در قرارداد با کواچ دادیم و بدون هیچ شناختی قراردادی بلند مدت را با او منعقد کردیم. امروز اما شرایط متفاوت است و لوزانو قراردادش بعد از المپیک تمام شده و فدراسیون باید با در نظر گرفتن تمام شرایط، به انتخاب دوباره سرمربی تیم ملی فکر کند. انتخابی که حالا و بعد از المپیک، میتواند اهمیت بسیاری داشته باشد و مسیر متفاوتی را برای والیبال ایران ایجاد کند.
واضح است که لوزانو گزینه ایدهآلی برای والیبال ایران نیست. او اگرچه زمان زیادی برای آماده کردن تیمش برای ریو در اختیار نداشت اما به هیچ وجه رد پای او را در تیمی که به میدان میفرستاد ندیدیم. تیم ایران در ریو نه شادابی و انگیزه زمان ولاسکو را داشت و نه بی رمقی و از هم گسیختگی زمان کواچ را. در یک جمله میشود گفت که لوزانوی با تجربه و کارکشته، در بهترین حالت یک تیم معمولی را راهی ریو کرد. تیمی که در آن خبری از شگفتی نبود و بازیکنان به جز همان چند ست بازی برابر لهستان، چیز خاصی از خودشان نشان ندادند. سرپرست تیم ملی هم این نکته را به نوعی تایید میکند و میگوید این مربی بزرگ اگرچه دربخشهای فنی مشکل خاصی نداشته اما نتوانسته انگیزه لازم را به تیم تزریق و آن را مدیریت کند.
پس حالا که این را میدانیم، حالا که بعد از ماجرای کواچ یاد گرفتهایم که وقتی مشکلی دیدیم به جای لاپوشانی و مماشات آن را خیلی صریح بازگو کنیم و حالا که حق انتخاب داریم بهتر است برویم به دنبال گزینهای بهتر برای تیم ملی مان. گزینهای که هم بار فنی بالایی داشته باشد و از آن مهمتر یک مدیر سختگیر و جدی و روانشناس خوبی باشد. کسی که زیر بار فرمایشها و درخواستهای بیجا نرود و همه چیز را خودش زیر نظر بگیرد. کسی که به قول خود خوشخبر نام، آوازه و صد البته کاریزمایی خاصتر و بزرگتر از بازیکنان ما داشته باشد و بتواند قدرتش را در تیم دیکته کند. ما چنین مربی را میخواهیم و حالا دیگر خیلی راحت و صریح نام ولاسکو را صدا میزنیم. کسی شبیه او. کسی شبیه او که از بیرون گذاشتن سوپر استارها واهمهای نداشته باشد. کسی که به راحتی بتواند بازیکنان والیبال زده و کم انگیزه امروز را سرشار از انگیزه و هیجان کند یا به راحتی از تیم ملی کنارشان بگذارد تا شاید روزی دوباره با قدرت جایشان را پس بگیرند.
وقتی امروز بازیکنی در بیست و هشت سالگی میگوید خسته شده و میخواهد استراحت کند، وقتی امروز بازیکنی میگوید شاید یک سال خیلی در تمرینات و تیم ملی نباشم و از جایگاهش در تیم ملی مطمئن باشد، نباید روزهای خوشی را در آینده مان ببینیم. از یک طرف سرجیوی برزیلی را میبینیم که در چهل و یک سالگی آنقدر انگیزه و انرژی دارد و از آن طرف سرمربی روسیه را میبینیم که فوق ستارههای تیمش را کنار میگذارد و از یک تیم مرده تیمی مدعی میسازد، مطمئن میشویم راهی که ما میرویم به ترکستان و غلط است. فقط لازم است که این بار چشم هایمان را روی ایرادها نبندیم و از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم.