بازیگر نقش فرح: ملکه‌ها خوشبخت نیستند

بصیر،

ساغر عزیزی که این روزها او را در سریال معمای شاه و نقش فرح دیبا می‌بینیم در گفت‌وگویی که با او داشتیم، درباره ویژگی‌های فردی خودش گفت و مثل یک مادر عاشق از دخترش پریا هم صحبت کرد و گفت که چگونه او را بزرگ کرده است.

در ابتدا کمی از خودتان برایمان بگویید؟

سال 56 در یکی از محله‌های قدیمی شیراز متولد شدم. در یک خانه‌ قدیمی که معماری و حال و هوای خاص خود را داشت. بسیار بازیگوش بودم و تا کلاس اول ابتدایی فکر می‌کردم پسرم و باید به مدرسه پسرانه بروم، وقتی روز اول مهر، ‌پدرم مرا به مدرسه برد به مدیر می‌گفتم بابام مرا اشتباهی به مدرسه دخترانه آورده است!

وقتی بزرگ‌ شدید باز هم دوست داشتید پسر باشید؟

روحیه‌ام مردانه است! در کنار بازیگری معمولا کارهای دیگری هم انجام می‌دهم بیشتر شبیه کارهایی است که مردها انجام می‌دهند؛ دکوراسیون داخلی، کار در کارخانه فرفورژه، نقاشی دکوراتیو و… کارهایی که بیشتر توان مردانه می‌خواهد. تمام دریل‌کاری‌های خانه خودم و اطرافیانم را انجام می‌دهم با آچار و پیچ‌گوشتی مشکلی ندارم و…!

به ما از بچگی یاد داده‌اند که این کارها مردانه است، اما به نظرم بهتر است هر زنی بلد باشد مثلا با آچار و پیچ گوشتی کار کند؟

الزاما همه زن‌ها نمی‌توانند این کارها را یاد بگیرند و انجام دهند؛ دختر خودم اصلا در توانش نیست که این‌جور کارها را به‌عهده بگیرد. اگر بخواهد هم نمی‌تواند.

این به تفاوت نسل‌ها هم بستگی دارد، این‌که نسل امروز را خیلی به اصطلاح نازنازی بزرگ کرده‌ایم؟

من با این نظر زیاد موافق نیستم. خواهرم که تقریبا همسن و سالم است، اهل کار‌های فنی نیست و اگر مثلا کلید برق خانه‌اش خراب شود، جرأت نمی‌کند به آن دست بزند، اما من با کمال میل کارهای برقی و فنی را انجام می‌دهم.

این تمایل ریشه وراثتی دارد یا علاقه‌مندی و روحیه فردی است؟

در میان زنان فامیل تنها کسی هستم که به این‌جور کارها علاقه‌مندم پس نباید ریشه ژنتیکی داشته باشد!

الان که صحبت می‌کنید از صدایتان انرژی زیادی به من منتقل می‌شود، این روحیه را چطوری در گذر زمان حفظ کرده‌اید؟

بعضی از ویژگی‌ها لطف خداوند است؛ خودم 39 ساله‌ هستم و دخترم 21 ساله، اما روحیات ما کاملا با هم فرق دارد؛ من همچنان مثل بچگی‌هایم شلوغ و پرسروصدا هستم، اما پریا آرام. انرژی من خیلی دیر تحلیل می‌رود، صبح‌ها به پارک می‌روم و ورزش می‌کنم بعد برمی‌گردم و غذا درست می‌کنم، با مترو و تاکسی رفت و آمد می‌کنم و برای تمرین یا اجرای تئاتر می‌روم و… اما شب که به خانه برمی‌گردم باز هم انرژی دارم. معتقدم خدا هر آدمی را با ویژگی‌‌های منحصر به خودش خلق کرده و هیچ‌کس را نمی‌توان با دیگری مقایسه کرد.

اما خود فرد هم باید توانمندی‌هایش را تقویت کند.

بله! با مطالعه، ورزش و… می‌توان قوی‌تر شد اما خیلی از چیز‌ها اکتسابی نیست و به اصطلاح ذاتی است. باز هم از دخترم مثال می‌زنم من هیچ‌وقت به پریا نگفتم که کتاب بخوان. به او اجازه دادم خودش انتخاب کند، اما او بشدت علاقه‌مند به مطالعه است، موسیقی‌های خوب گوش می‌کند، هیچ‌وقت روی خوش به برنامه‌های ماهواره‌ای نشان نمی‌دهد، به مهاجرت علاقه ندارد و… من به عنوان مادر فقط به پریا قدرت انتخاب داده‌ام.

چگونه قدرت انتخاب را در او قوی کردید؟

هیچ‌وقت او را به شکل مستقیم امر و نهی نکردم که این کار را بکن یا این کار را نکن. فقط فضا را برایش آماده کردم، هر کاری که دوست داشتم او انجام بدهد، خودم به شکل درست آن را انجام ‌دادم؛ مثلا او معمولا مرا در حال مطالعه می‌دید و همین او را به کتابخوانی تشویق کرد. نوع ورزشی که من انجام می‌دهم با ورزش مورد علاقه او تفاوت دارد، اما ورزش جزو برنامه‌های روزانه‌اش هست. هیچ‌وقت دوست نداشته و ندارم که دخترم کپی من باشد، او باید خودش باشد! یک دختر قوی با انتخاب‌های درست.

 

 بازیگر نقش فرح: ملکه‌ها خوشبخت نیستند

نقش فرح را در معمای شاه بازی می‌کنید، آیا در رویا‌های کودکی‌تان این‌که در چنین موقعیتی باشید، وجود داشت؟

در هفت سال اخیر چند بار نقش ملکه را بازی کرده‌ام! الان در یک تئاتر نقش ملکه جن‌ها را بازی می‌کنم. در سریال سال‌های مشروطه نقش عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین شاه را بازی کردم که زن امیرکبیر بود. در سریال معمای شاه نقش فرح را بازی می‌کنم، در تئاتر راه مهر، راز سپهر نقش کتایون سرزمین ایران، همسر شاه گشتاسب و مادر اسفندیار را که به نظرم بهترین ملکه‌ای بود که بازی کردم. معتقدم همه اتفاقاتی که در زندگی امروزم می‌افتد، آرزوهای دیروزم بوده. بزرگی گفته آرزوهایتان را بنویسید نه به‌خاطر این‌که برآورده شوند، بلکه به این دلیل که وقتی برآورده شدند آرزوهای گذشته‌ را به یاد بیاورید. این‌که نقش ملکه را بازی می‌کنم خیلی حس خوبی دارم هر چند بازی در این نقش‌ها خیلی سخت است. مثلا برای بازی در نقش فرح روزی 12 ساعت فقط گریم می‌شدم، قطعاتی که روی صورتم گذاشته می‌شد، موهایی که روی سرم می‌گذاشتند و لباس‌هایی که باید می‌پوشیدیم خیلی سخت بود، بعضی روزها واقعا خسته می‌شدم اما یادم می‌افتاد که این یکی از آرزوهایم بوده پس باید تحمل کنم.

در زندگی واقعی هم دوست دارید مانند این شخصیت‌های تاریخی که اشاره کردید، باشید؟

به هیچ عنوان! تا حالا نقش هر ملکه‌ای را که بازی کرده‌ام، آدم بدبختی بوده است. بانوی اول باید وارد سیاست شود و سیاست یعنی بدبختی! عزت‌الدوله خیلی بدبخت بود؛ شوهرت امیرکبیر، پدرت شاه قبلی، برادرت شاه فعلی و مادرت دستور قتل همسرت را بدهد. فرح بدبخت‌تر از عزت‌الدوله! از اوج سقوط کنی، شوهرت که پادشاه بوده در غربت بمیرد، دو تا از بچه‌هایت خودکشی کنند و… نه اصلا دوست ندارم ملکه باشم؛ ساغر بودن را ترجیح می‌دهم، عاشق زندگی و کارم هستم. اگر ده بار دیگر هم به این دنیا برگردم با همه مشکلاتی که از سر گذرانده‌ام بار دیگر همین زندگی را انتخاب می‌کنم. من نقش ملکه را بازی کردم، اما در زندگی واقعی زنی هستم که ظرف‌هایم را می‌شویم، خانه‌ام را جارو می‌کنم و… . روزی ملکه می‌شوم و روزی اقدس در تئاتر ماشین‌نویس‌ها که شش تا بچه دارد و برای تامین مخارج آنها آدامس می‌فروشد.

برای قوی‌‌تر کردن ساغر که دوستش هم دارید چه می‌کنید؟

پذیرش او را قوی می‌کنم. ساغر از روزی که فهمید همه چیز در حال گذار است و نباید به غم و شادی توجه کرد، وقتی پذیرفت دنیای ما دنیای روشنی و تاریکی است که یکدیگر را معنا و کامل می‌کنند و نباید با هیچ‌چیز جنگید، احساس قدرت بیشتری کرد و از زندگی بیشتر لذت برد و می‌برد./آ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا