با دست بسته آمدن تا یادآوری کنند اگر دستتان را هم بستند مقاومت کنید؛ دست ندهید!
بصیر، فرو روید در گرداب حوادث برای حق هر کجا که باشید (حضرت علی(ع))
چه زیبا لبیک گفتند به ندای ولی زمان خود، همانهایی که دستانشان بسته شد اما تن به ذلت ندادند و در خاکهای گرم و سرخ عراق مدفون شدند تا آرمانهای انقلاب احیا بماند.
فرو رفتند در گرداب حوادث برای احقاق حق، همانهایی که ولیفقیه زمان خود را به درستی درک کردند و با وجود طعنههای بیشمار، سرکوفتهای فراوان و نگاههای نگران دست از آن خمینی(ره) کبیر نکشیدند.
چقدر مظلومانه زمانی که مرزها، ناموس، وطن و دین ما مورد تهاجم همهجانبه دشمنان و ایادی استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا قرار گرفته بود، جوانانی از این مرزوبوم برای دفاع از اعتقادات خود از شهادت استقبال کردند.
شهدایی که آیئنه دفاع از میهن اسلامی و ولایتمداران حقیقی هستند و با رفتنشان حماسه سرودند و ما ماندیم و با بودنمان ترانه سرودیم.
175 آئینهای که در بودنشان مظلوم بودند و با دستان بسته شهادت را برایشان رقم زدند یا بهتر است بگوئیم انتخاب کردند و امروز نیز مظلوم هستند و و فقط آمده بودیم تا بگوئیم با شما هستیم.
چقدر از خودمان داستان در آوردیم و تا آب از آسیاب افتاد قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم.
درست است که در مراسم تشییع شهدای غواص مردم فهیم ایران اسلامی گل کاشتند اما راه شهدا راه عزت، شرف و غیرت است و امیدوارم این سه اصل هرگز زیر پاهای دشمن له نشود و خودمان مسبب آن نباشیم.
در دورانی که جامعه ایران اسلامی در یک شرایط بد فرهنگی قرار داشت مسلم رسولیها پرواز کردند و با نشان دادن خود به نیروهای تفحص، آمدند تا بگویند خون شهدا پایمال شدنی نیست.
آنها آمدند تا بگویند ای سفیران عالم ملکوت دستی برارید و این مرغان عاشق گرفتار را از این تعلقات وارهید، آنها آمدند تا بگویند پروار از ملک به ملکوت جز بر پرندگان سبک بار میسر نمیشود ومرغ سبک بار پرندهای است که از همه تعلقات می گذارد تا جواز پرواز بیابند وشهید است مصداق اکمل مسافر ملکوتی.
اما دقایقی عاشقی با مظلومیت رسولیها؛
با دستان بسته شهید شدید یا دلهای باز، در آب غرق شدید یا در آسمان پرواز، از خود گذشتید تا از ما نگذرند، چه روح بلندی داشتید که رفتید با قامتی استوار و نستوه تا پیام آور آزادی و آزادگی باشید…
و اما امروز چه تناقضی است؛
در حالى که بورژواها رزق خود را در دست کدخدا مىبینند، پیکرهاى مطهر 175 شهید غواص از بحر عشق آمدند تا بگویند این اهالی قبیله توحید، رفتند تا روزىخور درگاه خدا باشند که عند ربهم یرزقون”.
با دست بسته آمدن تا یادآوری کنند اگر دستتان را هم بستند، مقاومت کنید نه آنکه دست دهید با آنهایی که اتفاقی بودند، اتفاقی میمانند و اتفاقی میروند و چقدر اتفاقیها…!!
شما همیشه برای این مملکت برکت بودید و اکنون در این روزگارِ افول ارزشها نیاز به حضور شما بیش از پیش احساس میشد و آمدید، مظلومانه، همانطور که مظلوم شهید شدید.
نمیدانم؛
نمیدانم که اگر شماها بودید چگونه شرمسار میشدیم از این اختلاسها و دزدیها و نجومیشدنها، آفتاب تابان شدنها و بیشناسنامه شدنها….
هیس…!!
مجلس شهدا را دریابید، لطفا سیاسی نکنید…
شهید گرانقدر مسلم رسولی برای تو مینویسم که مظلومی، برای تو مینویسم که با ذهن و زبان الکنم مظلومیتت را نمیتوانم وصف کنم…
مرا یا اینگونه بهتر است بگویم ما را ببخش، ببخشمان که عکس شما را دیدیم و عکس شما عمل کردیم.
رسولیها…آسوده بخوابید…
دهانهای بسته شما، فریاد قرون و اعصار این ملت را فریاد میزند و دقیقا در زمانهای که دزدان و خفاشان و نااهلان پنجه در سیمای گلگون انقلاب میکشیدند، کشف این اجساد مطهر یکبار دیگر مظلومیت انقلاب و انقلابیون را با همه درد عیان کرد!
آسوده بخوابید و مطمئن باشید که خون شما به هدر نمیرود.