گفتگو با سلطان تیتراژ خوانی سریال ها
بصیر،علی لهراسبی در سال 1381 با اجرای تیتراژ سریال «دریاییها» نگاهها را به سمت خود کشاند و پس از مدتی آلبوم دریاییها را با همکاری محمدرضا چراغعلی به بازار موسیقی پاپ عرضه کرد. سه سال بعد با اجرای متفاوت تیتراژ سریال «پیلههای پرواز» با عنوان «بیراههها» به خوبی میان مردم شناخته شد.
وارد شدن و نگاه به مقوله هنر با دید بیزینس و حرفه کاری نمی تواند باشد، بلکه به دید علاقه هنری و کاری حسی به آن نگاه میشود. علاقهمندی من به موسیقی از کودکی همراهم بود، اما تحصیل همیشه برایم اولویت داشت. پس از ورود به دانشگاه و زمانی که از وضعیت آینده تحصیلیام مطمئن شدم به کلاسهای پیانو رفتم و شروع به کار در زمینه پیانو کردم که چند سال بعد هم شروع به آهنگسازی کردم و وارد عرصه موزیک شدم که در واقع موسیقی به بخش اصلی زندگیام تبدیل شد
در ابتدا مدتی به فعالیت در عرصه آهنگسازی کودکان و نوجوانان پرداختید. کار در آن زمینه چگونه تجربهای بود و آیا دوباره مایل به کار در این فضا هستید؟
زمانی که در کلاسهای پیانو توسط استاد مهرداد تاج میرکریمی شرکت داشتم ایشان این کار را انجام میداد و من نیز به ساختن کار در بخش کودکان و نوجوانان علاقمند شدم که تجربه بسیار خوبی بود و بسیار کمک کرد. شاید جرقه خوانندگی از همان جا آغاز شد و به دلیل این که بچهها یاد بگیرند برای تعدادی از آهنگهایی که میساختم ِمیخواندم. این خواندنها باعث شد که از سوی دوستان تشویق شوم. به نظرم هر شاخهای از موزیک زیبا است، ولی این روزها وقتی برایم نمانده که بتوانم در آن زمینه هم کار کنم
در سال 81 با اجرای تیتراژ دریاییها مردم با صدای شما آشنا شدند و پس از آن در فاصلهای آلبوم دریاییها منتشر شد. از چگونگی همکاری با محمدرضا چراغعلی و اجرای دریاییها در نخستین تجربهتان بگویید؟
آهنگ دریاییها یک اتفاق بود و فکر میکنم آلبوم حدود یک سال و نیم طول کشید تا منتشر شود. یک موزیک با محمدرضا چراغعلی به نام ترانهساز ساخته بودم که آن را ضبط کردیم و خیلی اتفاقی مرحوم مسعود رسام این آهنگ را در ماشین آقای چراغعلی میشنود و خوشش میآید. آقای مسعود رسام پرسیده بود این صدای کیست؟و آقای چراغعلی توضیح داده بود که پسر جوانی است که به تازگی وارد کار شده و اولین کارش است.
آن زمان آقای مسعود رسام سریال دریاییها را کار میکرد که آقای چراغعلی با من تماس گرفت مبنی بر این که ایشان میخواهد با من صحبت کند و از صدای من خوشش آمده است. پس از آن دریاییها شکل گرفت و پس از مدتی آلبوم منتشر شد. واقعیت این است که دریاییها را بخش جدی کارم نمیدانم و به نوعی تجربه کردن در این زمینه تلقی میشد. پس از اجرای تیتراژ دری ییها به کلاس آواز رفتم و فکر میکنم با اجرای تیتراژ پیلههای پرواز موزیک قابل دفاعم را منتشر کردم استانداردهایی برای خوانندگی در آن بود
یعنی در واقع دریاییها مشوق شما برای ادامه راه شد؟
صد در صد پیش از دریاییها علاقهام به موسیقی و خوانندگی وجود داشت و من کار خودم را برای ساخت موسیقی انجام میدادم و قرار بود کلاس آواز را شروع کنم که جریان دریاییها اتفاق افتاد. اما دریاییها انرژی من را برای پیش رفتن به جلو بیشتر کرد
زمانی اعلام میشد که شما رکورددار تیتراژ خوانی هستید و حتی به وجود مافیا اشارههایی میشد!؟
من در زمینه تیتراژ خوانی رکورددار نبودم و حتی بیشتر از دیگران هم نخواندم تا امروز حدود 9 تیتراژ کار کردم. دو سه برنامه ترکیبی بود که موزیکهایی که کار و منتشر کرده بودم را در تیتراژ برنامه میگذاشتند که تیتراژ من نیست. یا مثلا آهنگ کوه را که پیش از آن در آلبوم منتشر شده بود در تیتراژ سریال «دیدار» قرار داده بودند. به جرأت میتوانم بگویم که تیتراژ کمتری به نسبت دیگران کار کردم و چون آهنگها مورد توجه قرار میگرفت مردم تصور میکردند همه را من خواندهام. من برای تیتراژ خواندن شرایطی دارم و هیچ وقت مافیایی نبوده و ارتباطی در این خصوص نداشتم
در تیتراژها معمولا آهنگساز متن با آهنگسازی که برای پایان فیلم موسیقی میسازد متفاوت است و ممکن است بین این دو چالش پیش بیاید!! در حالی که باید مستقل عمل شود!!
شب گذشته درباره تیتراژ با بازیگر چهرهای صحبت میکردم که میگفت شما باعث شدی که فصل جدیدی در تیتراژها باز شود و تیتراژ را از آهنگ فیلم مستقل کردی! چون پیش از این تیتراژ ادامه موزیک فیلم بود و همه آهنگسازان تیتراژها همان آهنگسازان موزیک فیلم بودند که اکنون این دو بخش جدا شده است. در واقع یک آهنگسازی متخصص ساختن موزیک متن فیلم است و دیگری متخصص ساخت موزیک پایانی فیلم و هیچ کدام نمیتوانند کار هم را انجام دهند. قبولاندن چنین تفکیکی در کار به دیگران داستانی طولانی داشت.
پس از دریاییها پیشنهاداتی برای کار داشتم که قبول نمیکردم و پس از یک سال تصور اکثریت این بود که با من نمی شود کار کرد، چون من اعتقاد داشتم باید موزیک را خودم بسازم و آنها سبک مرا قبول نمیکردند. در واقع میگفتم که نمیتوانم موزیک آماده شما را بخوانم و این گونه کار مورد توجه قرار نمیگیرد و وقتی باصطلاح کار نگیرد اتفاقی نمیافتد. اکنون تقریبا در تیتراژهای پایانی موزیک تیتراژ پایانی فیلم و موزیک فیلم را مستقل عنوان میکنند که بهتر است با هم تعامل داشته و در یک راستا باشند و هر یک کار خود را مستقل انجام دهند
اتفاقا خاطره عجیبی از این ماجرا دارم که لازم است برای دوستانی که به دنبال حاشیه سازی هستند بگویم. آن زمان برنامهای تلویزیونی به نام مهتاب با اجرای محمدرضا حسینیان پخش میشد که طی تماسهای مردمی که با برنامه شده بود، پس از پایان برنامه گفتند که یک نفر با شما کار دارد که متوجه شدم از دفتر آقای جمشید مشایخی است و طبیعتاً من چهره خیلی معروفی آن زمان نبودم. آقای جمشید شاهمحمدی و آقای جمشید مشایخی تهیه کننده و بازیگران سریال پیلههای پرواز بودند که آقای مشایخی به بچههای دفتر سپرده بود که آن فردی که تیتراژ دریاییها و آهنگ حس غریب را خوانده پیدا کنند و چون دسترسی به من نداشتند بچههای دفتر ایشان در برنامه من را میبینند و تماس میگیرند. فردای آن روز برای صحبت به دفتر آقای مشایخی رفتم و پیلههای پرواز در سال 84 کار کردم.
پس از آن دوباره با حسین سهیلیزاده در سریال «فاصلهها» و «دلنوازان» کار کردم که این اتفاقات زنجیرهای است و مافیایی در کار نبوده است. آن زمان همه میدانستند که سبک و سیاق من چگونه است و همه آهنگسازان با آن کنار نمیآمدند. من تیتراژ زیادی نخواندم، اما هر آن چه کار کردم به لطف خدا و همراهی کستینگ تولید بوده وگرنه به نتیجه نمیرسید. درباره سریال «فاصلهها» بسیار زحمت کشیدیم. حسین سهیلیزاده پای ترانه کار ایستاد و محمدرضا شفیعی تهیهکننده سریال بسیار زحمت کشید تا ترانه مجوز بگیرد و با وجود ساخت اتودهای فراوان در نهایت به این آهنگ از «فاصلهها» رسیدیم
پس با این توضیحات موردی اتفاق افتاده که پیشنهاد اجرای تیتراژی را داشته باشید ولی به خاطر محدودیت و دلایل دگیر از کار در آن منصرف شوید!!
بله بسیار این اتفاق افتاده است. تیتراژهای که موزیک آماده داشت و من نمیخواندم. یا موزیک را میساختم و میگفتند مثلا المانهایی باید در آن بیاید و من بارها میگفتم که این موزیک را تا جایی که امکان داشت ادیت کردم و از این جا به بعد اگر ادیت شود خراب میشود و بهتر است با فرد دیگری کار کنند. به نظرم در این زمینه تجربه خوب و کافی برای مدیریت کردن ساخت آهنگ پیدا کردم
برای تیتراژهای تلویزیون کار از سوی تهیهکننده و کارگردان با ارائه فیلمنامه به شما پیشنهاد میشود و پس از آن با توجه به محتوای فیلمنامه به دنبال ترانه و ساخت موسیقی میروید. در واقع ساخت موسیقی برای تیتراژ به مراتب سختتر به نظر میرسد!!
بله تهیهکننده و کارگردان سفارش کار میدهند و در جلسات مشترک با هم صحبت میکنیم. سیناپس را میخوانم، خلاصه آن را در میآورم و با دریافت نقطه نظر کارگردان و تهیهکننده به نتیجه میرسم که چه باید درباره این سریال بنویسم و نگاهم به سریال چگونه باید باشد، پس از این که به نتیجه رسیدم به شاعر سفارش میدهم و موسیقی آن را میسازم. مثلا سریال «فاصلهها» سریال آموزندهای بود که در آن رگههای عشقی وجود داشت که از طریق آن پیام داده میشد.
همان طور که گفتید پروسه ساخت تیتراژ بسیار پیچیده است چون موسیقی را برای فیلم و سریال میسازید و تیتراژ باید مکمل آن باشد.
ساخت این قطعات فقط از حس و حال و اعتقادات شخصیام بیرون آمد. از انتشار آلبوم من که این قطعه در آن بود 6 ماه میگذشت که حس غریب برای اولین بار از تلویزیون پخش شد و هرگز هیچ کدام از ما کار را به تلویزیون ندادیم. من هیچ وقت کار حضرت مهدی(عج) را سفارشی انجام نمیدهم. حتی اگر پول هنگفتی برایش بدهند، بلکه کاملا شخصی آنها را ساختم.
در حال حاضر آلبوم در دنیا در حال منسوخ شدن است و کمتر کسی گوش میکند. البته پس از مدت زمانی آهنگساز آلبوم انتشار می دهد تا هویت آهنگ را جمع کرده و به عنوان یک سند ارائه دهد. اما واقعیت این است که تک آهنگها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و مردم عادت دارند که در ماشینها همه خوانندهها را در یک سیدی داشته باشند و آن را عوض کنند. در گذشته مردم 8 ترک از یک خواننده را در یک آلبوم گوش میدادند و بعد به سراغ آلبوم دیگری میرفتند اما امروز این گونه نیست و به تغییر فرهنگ مربوط میشود. گسترش فضای مجازی هم باعث شده که آهنگهای مختلف و به روز در پلی لیست قرار گیرد. فروش آلبوم موسیقی با 10 سال پیش قابل مقایسه نیست. یک آلبوم موفق 6 سال پیش حدود 600 هزار تا فروش میرفت و فکر میکنم آلبوم «14» 650 هزار تا فروخت. اما آلبوم موفق امروز در بهترین شرایط 100 هزار تا یعنی یک ششم میفروشد
پس با این شرایط درآمد متوسط یک ساله شما از آلبوم صورت نمیگیرد و معمولا از برگزاری کنسرتها حاصل میشود؟!
بله. از برگزاری کنسرت در خارج از کشور، کنسرتهای تهران و شهرستان و برنامههای ارگانی و جشنها که خواننده را دعوت میکنند که در واقع ترکیب همه اینها است. خوانندگان چهره و موفق کشور تقریبا هیچ سودی بابت آلبوم نمیبرند و اگر زرنگ باشند با پولی که از تهیهکنندهها میگیرند فقط هزینههای آلبوم را پوشش میدهند
معیار انتخاب ترانههایتان چیست و به چه نکاتی توجه میکنید؟
هر ترانهای که عجیب و کلام متفاوت داشته باشد کار میکنم. در واقع ترانه خوب معیار خاصی ندارد و یک تفاوتهایی دارد و به طور مثال شاعر کلام جالب و عجیبی آورده که کسی چنین نگاهی به آن موضوع نداشته است. ترانه نوشتن مثل آهنگ ساختن است و دلیل نمیشود که همیشه یک ترانه سرا خوب بنویسد بستگی به حس و حال خالق آن دارد
ورود علاقهمندان موسیقی که مستعد آن نیز هستند از چه راهی باید باشد تا به پیشرفت برسند؟ با توجه به این که عدهای به شکل زیرزمینی و غیرمجاز کار میکنند!!
اگر کسی آدم این کار باشد که در تقدیرش هم نوشته شده باشد میتواند راهش را پیدا کند و معروف شود. نباید به دنبال نردبال باشیم و باید دید بک گراند و پیشینه افردای که موفق شدند چه بوده است. 90 درصد از افراد موفق خانواده پولدار و امکانات خاصی نداشتند ولی ممکن است فرد پولداری را ببینید که سالها دست و پا میزند و فقط پول خرج میکند در حالی که به جایی نمیرسد. به نظرم میتوان از دیگران برای ادامه مسیر الهام گرفت ولی نباید دنبال پلههای پرتاب باشند، چون با امکاناتی که در کشور داریم این اتفاق نخواهد افتاد. در کشورهای اروپایی فرد دخیل نیست و استعدادها توسط کمپانی شکوفا میشود و از نوع ظاهر، لباس، استایل و تبلیغات محیطی فردی را رشد میدهند. اما در ایران کمپانی نداریم و افرادی که تفکر موفق میشوند با تلاش خودشان است.
به نظرم باید همیشه وقت بیشتری را برای تفکر گذاشت تا موفقیت بیشتری حاصل شود اما علاقهمندان معمولا برعکس عمل میکنند، فرصت کمتر برای تفکر میگذارند و بیشتر انجام میدهند که باید این جا به جا شود تا به موفقیت برسند، گاهی فردی با انتشار 6 ترک موفق بوده است. این شخص تفکر، بک گراند و کاریزمای عجیبی داشته و بیشک چیزهایی از مردم میشناسد و همه چیز را بررسی کرده است. گاهی هم فردی موزیکی میسازد معروف میشود و بعد از مدتی نابود میَشود و مشخص میشود که آن یک اتفاق بوده است که اگر هر کسی جای او میخواند موفق میشد. هیچ موفقیت طولانی مدت بیهوده حاصل نمیشود و حتما اتفاق و داستانی پشت آن بوده است که او را متمایز و قابل احترام کرده است
برنامهتان برای ساخت موزیک ویدیو هم چون گذشته چگونه است؟ با چه کسانی کار میکنید؟
چند موزیک ویدئو کوتاه برای کنسرت اخیرم در تهران کار کردم و به سرعت و به شکل جدی در حال کار کردن موزیک ویدئوهای جدید هستم که مردم منتظر باشند. در حال حاضر با سپهرداد یمینی، علی قاضیزاده و هادی آستانه در این زمینه کار میکنیم که ان شاءالله نتیجه خوبی خواهد داشت.
بله در شهرستانها کمتر اجرای کنسرت داشتم، البته سال گذشته به بندرعباس، اصفهان، کیش، تبریز، اردبیل و … برای اجرای کنسرت رفتیم. امیدوارم کنسرتهای بیشتری در شهرستانها داشته باشم
بستگی دارد که چه کار میخواهیم بکنیم در کنسرت آخر تمرین بیشتری داشتیم چون بسیاری از تنظیمات را عوض کرده بودیم. اگر بخواهیم چیزی را تغییر ندهیم همان را اجرا میکنیم، اما اگر قرار بر تغییر باشد، نوازنده جدید میآوریم، استایل را عوض میکنیم، تنظیمات عوض میشود و باید دوباره تمرین کرد و آهنگ جدید زده میشود
آیا حقیقت دارد که شما به خاطر دستمزد کمتر از نوازندههای درجه دو و سه استفاده میکنید؟
نه چنین چیزی نیست. ارکستری که پیش از این داشتم بچههای معمولی و متخصص بودند که دستمزدهایشان کم نبود. این ارکستر به دلیل این که چند سال با هم کار کرده بودند با هم هماهنگ و چفت بودند. به نظرم در حال حاضر خیلی مهم نیست که نوازنده عجیب در ارکستر باشد بلکه باید تنظیم عالی و عجیب داشته باشد. نوازنده آن چه میخواهید انجام میدهد و به نوعی در خدمت ارکستر باید ساز بزند. چون همه اجراهای ما مثل همه خوانندگان کشورهای دیگر کامپیوتر به اضافه نوازندهها است که دنیا نیز به آن سمت رفته است. البته سولیست عجیب خوب است که باشد که من همیشه دارم و امسال هم در کنسرت دو سولیست خیلی خوب داشتم، یک نوازنده کلارنیت و یک نوازنده تمپو.