جوانان بیکار شهرستانی و مصائب ماشینخوابی
بصیرنیوز،حلقههای آسیبهای اجتماعی در بیتفاوتی دولتها به جای گسسته شدن روز به روز به یکدیگر زنجیروار متصل میشوند تا بخشی از سرمایههای با ارزش جامعه به نابودی کشانده شود.
پس از خانههای مجردی، کارتنخوابی، گور خوابی و انواع و اقسام آسیبها حالا به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و رشد بیکاری، جوانان برخی استانها به پایتخت پناه آوردهاند و با خرید خودروهای ارزانقیمت «ماشینخوابی» را پیشه خود کردهاند.
به دلیل هزینههای بالای زندگی، خودرو وسیله کار و محل زندگی این جوانان شده است؛ روزها در مسیرهای مشخص عمدتاً حومه تهران مسافرکشی میکنند و شبها در خودروهای خود در پاتوقهای شرق، غرب و شمال پایتخت صبح را به شب میرسانند وخواب وعدههای پر زرق و برق مسئولان را میبینند.
آسیبهای اجتماعی بهسان آتش زیر خاکستر به اشکال مختلف و به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و کمکاری مسئولان سر باز میکنند و بخشی از سرمایههای با ارزش جامعه را به سیطره خود در میآوردند.
همین چند روز پیش بود که معاون سرمایهگذاری فرهنگی و اجتماعی توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری اعلام کرد، هزینه روستاییان در 22 استان کشور بیشتر از درآمد آنها شده است و 44 درصد جامعه روستایی کشور در فقر مطلق هستند.
بر این اساس بیش از 33 هزار روستای کشور نیز خالی از سکنه شده است. موج مهاجرت پنهان و آشکار به صورت پلهای در حال افزایش است. خانوادههای بیبضاعت به شهرستانهای کوچک و از شهرستانهای کوچک نیز برخی خانوادهها به شهرهای بزرگتر و البته به حاشیه آنها کوچ میکنند.
نبود شغل و کار مناسب برای کسب روزی تا آنجایی افزایش یافته است که بسیاری از جوانان و حتی نوجوانان نیز از خانه وخانواده جدا شده و به امید یافتن شغل راهی شهرهای بزرگ همچون پایتخت شدهاند و بعضاً در چالههای آسیبهای شهری غرق میشوند.
گسترش شغلهای کاذب و فراهم نبودن شرایط و امکانات اولیه زندگی همچون سرپناه سبب شده است تا از نابسامانی موجود در کشور، عدهای از جوانان با خرید اتومبیل دست چندم و ارزانقیمت به مسافرکشی روی بیاورند.
البته نانوشته نباید گذاشت که مسافرکشی فینفسه شغل نامناسبی نیست، اما خرید اتومبیل برای کسب درآمد و پرداخت اقساط خودرو با سودهای بالا دیگر مجالی نمیگذارد تا پولی برای اجاره یا دست و پا کردن سرپناه باقی بماند، آن هم در شهرهای بزرگ که هزینهها چندین و چند برابر است.
معضل ماشینخوابی پس از خانههای مجردی حالا روز به روز در حال گسترش است. خودروهای مسافرکش اغلب با شمارههای شهرستان در بسیاری از نقاط اطراف پایتخت که شبکههای حمل و نقل کمتری در آنجاها گسترش یافته است به وفور دیده میشود.
شهروندان بدون آدرس
گاه عدهای جوان در معابر پر مسافر و شهرکها و محلههای پر رفت و آمد، خطوط جدید با ایستگاههای فرضی دایر کردهاند تا مسافران را جابهجا کنند؛ به گفته خودشان کاسبی بد نیست، نانی برای خوردن در میآید، اما این پول کفاف زندگی در شهر را به عنوان یک شهروند نمیدهد.
در این خصوص مصطفی 20 ساله که از یکی از روستاهای استانهای جنوب غربی به تهران آمده است میگوید: با بیمار شدن پدرم که در مزرعه و زمین کشاورزی دیگران کار میکرد، مجبور شدم برای درآمد خود و خانوادهام به تهران بیایم.
چند جایی از رستوران گرفته تا کارگاههای کفاشی کارکردم ولی همه کارگاهها موقت بود و من هم که جای خواب نداشتم، مجبور بودم در مغازه محل کارم شبها بمانم. تا اینکه به توصیه یکی از همشهریان خودرویی را از دم قسط خریدم، مسافرکشی و کار در آژانس شهرستانها درآمد زیادی نداشت، مجبور شدم به تهران بیایم.
در اینجا مدتی در آژانس مشغول شدم و حتی شیفت شب را کشیک میماندم تا جای خواب داشته باشم. ولی از آنجایی که مجرد بودم، عذر من را خواستند.
وی میافزاید: از طریق یکی دیگر از همشهریان مسافرکشی را شروع کردم و ابتدا مسافر کمی بود، ولی حالا دیگر مسافران ما را میشناسند و ما آنها را در طول روز تا دیر وقت جابهجا میکنیم.
این راننده جوان در توضیح زندگی ماشینیاش میگوید: جای خواب نداشتم. شبها داخل شهر میآمدم و درکنار خیابان در کنار مسجدی یا پارکی که سرویس بهداشتی دارد، شبها در ماشین میخوابم .
وسایل ابتدایی زندگی، گاز پیکنیک و پتو در صندوق عقب ماشین گذاشتهام و وقتی از کار خسته میشوم در داخل ماشین استراحت و حتی مطالعه میکنم. این راننده از مشکلات ماشینخوابی اینگونه میگوید: گاهی گشت نیروی انتظامی به سراغ ما میآید و وقتی مدارک ما را میبیند، ما را رها میکند.
نمیتوانیم جایی را اجاره کنیم، پول پیش میخواهند، فعلاً همه زندگی کار، خانه و حتی تفریح ما همین ماشین است.
وی میگوید: شنیدهام قرار است با ماشینهای نمره شهرستان که مسافر جابهجا میکنند، برخورد کنند؛ مگر ما کار خلافی میکنیم؟ با زحمت شبانهروزی کار میکنیم تا گذران زندگی کنیم و حالا هم قرار است نان ما را آجر کنند. اگر در شهرستان کار بود که در تهران آواره خیابانها نمیشدیم.
بیخانمانی در سایه فقر و بیکاری
به اعتقاد دکتر مجید ابهری جامعهشناش، ماشینخوابی نوعی دیگر از آسیبهای اجتماعی به حساب میآید که تداوم آن سبب کمرنگ شدن روابط عاطفی در سطوح مختلف زندگی میشود.
وی میافزاید: در حقیقت تداوم ماشینخوابی به نوعی میتواند به بیخانمانی هم اطلاق شود. این موضوع ناشی از عوامل مختلفی همچون گرانی مسکن و بالابودن هزینههای مهمانسراها و هتلها است؛ اینگونه افراد در معرض آسیبهای جسمی، روحی و حتی رفتاری نیز بعضاً قرار میگیرند.
این رفتار شناس زندگی در خودرو را به زندگی بیچارچوب تعبیر و تأکید میکند: تداوم زندگی در خودرو مسائل و مشکلات بسیاری به دنبال دارد از مشکلات بهداشتی گرفته تا خو گرفتن به زندگی تجردی از تبعات این پدیده تقریباً نوظهور است. وی با اشاره بر اینکه زندگی در ماشین جدای از زندگی کارتنخوابها و بیخانمانهای آواره است، عنوان میکند: معتقدم اینگونه افراد بسیار بیشتر از افراد مشابه در معرض آسیبها قرار دارند. تصادفات شبانه، درگیری با سارقان خودرو و لوازم خودروها از پیش پا افتادهترین عوارض خودروخوابی است.
ابهری مهمترین نکته از نظر رفتارشناسی این پدیده را احساس تبعیض و از بین رفتن روابط اجتماعی میداند و میگوید: تداوم این نوع زندگی منجر به افسردگی، افزایش اضطراب، بریدن از نظامهای مدیریتی حاکم در جامعه و از دست دادن اعتماد و سرمایه اجتماعی میشود.
شهلا اعزازی جامعهشناس نیز معتقد است که مهمترین علت روی آوردن به پدیده ماشینخوابی، فقر و بیکاری است. زندگی در تنهایی مطلق و دور شدن از خانواده و بستگان به مدت طولانی مسائل و مشکلات بسیاری برای این افراد به دنبال خواهد داشت.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه تأکید میکند که ماشین خوابی نوعی بیخانمانی است و اعلام میکند: این افراد در درازمدت دچار امراض روحی و جسمی میشوند.
حتی به دلیل آنکه این عده در مواردی، مسافران خطی تاکسیها را حمل میکنند، بعضاً با سایر رانندگان درگیر هم میشوند.
این جامعهشناس با تأیید اینکه بارها با این افراد برخورد داشته است، میگوید: تنهایی مطلق و تبعات آن این افراد را تهدید میکندو مجدداً تأکید میکنم که تنهایی زیاد مسئلهساز است و باید این پدیده مورد رصد و مطالعه قرار بگیرد تا زوایای پنهان این نوع آسیب بیشتر مشخص شود.
وعدههای بیعمل
وعده و وعیدهای مکرر دولت در ایجاد اشتغال و فراهم آوردن مسکن و سایر مقدمات زندگی سالم، بیعمل رها شده است. این بیعملی روز به روز حلقه آسیبهای اجتماعی را طویلتر میکند.
در این بین سرمایههای اجتماعی لحظه به لحظه در حال هدر رفت است. به راستی چه کسی پاسخگوی این نابسامانیهای دامنهدار است؟ وزارت ورزش و جوانان؟ دولت؟ یا دهها دستگاه متولی و بودجهبگیر دیگر؟