سفرهای استانی به نام مردم به کام دولتمردان
بصیر، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، سیل تبلیغات نیز به همراه آن جاری خواهد شد، تبلیغاتی از هر رنگ و بو که برای بهدست آوردن این کرسی قدرتمند انجام میشود.
کرسیهایی که گاه هدف از تصاحب آن، کسب قدرت و گاه کمک به خلق است، اما آنچه که در نهایت به چشم میآید تنها نتیجه اقداماتی است که انجام شده است.
افراد پس از انتخاب شدن، مدت زمان چهارسال فرصت دارند تا شعارهای خود را عملی سازند و به هدف خود که همان گرهگشایی از کار مردم عنوان شده است، نائل شوند.
اما در برخی موارد، شاهد حجم عظیم خدمترسانی به مردم، در چند ماه بازمانده تصاحب کرسیها هستیم، گاهی آن چند ماه باقیمانده به پایان دوره خدمت، میشود دوره طلایی خدمترسانی.
سفرهای استانی متعدد و افتتاح پروژههای گوناگون میشود برنامه فشرده آن مدت باقیمانده؛ اگرچه تاکنون اکثر تصاحبکنندگان این کرسیها، همین روش را پیش گرفتهاند، اما چرا یک مقام دولتی باید اینگونه رفتار کند؟ چرا دولتمردان ما بعد از، از دست دادن فرصتهایشان؛ تازه به یاد میآورند که باید کارهای وعده داده شده را عملی سازند؟ آیا این همان تبلیغات کردن با امکانات ملت نیست؟ همان سو استفاده از مقام و قدرت نیست؟
اگرچه بیشتر منتخبان در طول دوره خدمت خود همین روش را در پیش گرفتهاند، اما عملی که باطل است نباید سرمشق دولتمردان بعدی قرار گیرد.
افتتاح پروژههایی با اعتبار بیش از 2 میلیارد تومان در مازندران در یک ماه باقیمانده خدمت، گرچه گامی مثبت تلقی میشود، اما بهتر نبود کمی هم به افتتاح پروژههایی اینچنین، سرعت داده میشد؟ دستگیری از کشاورزان خسارتدیده از سرما در زمستان سال گذشته، بهتر نبود زودتر محقق شود.
گرچه تمام این اقدامات همان خدمترسانی به مردمی است که به دولت مردان خود چشم امید دوختهاند، اما این خدمترسانی و سرعت زیاد برای دستگیری از کار مردم، بهتر بود در طی همان دوران خدمت شکل میگرفت، نه در این مدت محدود باقی مانده.
این سفرهای استانی همان به اسم مردم و به کام دولتمردان است، شاید هم یک تیر و دو نشان باشد که در هر صورت بوی تبلیغات نیز از آن به مشامها میرسد.
وعده افزایش 50 درصدی حقوق کارمندان، مدیران و بازنشستگان دولتی، گامی مثبت تلقی میشود، اما چرا اکنون؟ چرا در ایامی که به انتخابات دوره بعد چیزی باقی نماندهاست؟
اینها همان وعدههایی است که دلهای مردم را پر میکند از شادی توصیف نشدنی، گرچه عملی شدنش برای همین مردم چشم انتظار، پر است از ابهام و سوال؟!
در بیشتر انتخابات در چند ماه باقیمانده نشستن بر کرسیهای خدمترسانی، زنگ خطری به صدا در میآید که افراد بهیاد میآورند باید با تمام قدرت به این صندلیها چنگ زنند تا آن را از دست ندهند، حتی اگر به قیمت خرج کردن پول ملت و استفاده از امکانات دولتی باشد.
منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم این تفکر و عمل، یک ویروس واگیردار است که بر روی کرسیهای قدرت جا خوش کرده است، تاکنون هر شخصی که بر آن صندلیها تکیه زده، به آن بیماری مبتلا شده است و تا به امروز درمانی برای آن یافت نشدهاست.
اما آنچه که مسلم است این است که مقصر هیچکدام از دولتمردان ما نیستند، مقصر آن صندلیهای واگیردار است که اینچنین تصاحبکنندگانش را میفریبد.