تفاهم لوزان فقط 125هزارم درصد از نیاز ایران را تامین می کند / فقط اجازه غنی سازی برای 2 هفته برق هسته ای داریم!
بصیر، دکتر علیاکبر صالحی، 17 تیر 1393 در رابطه با زمان مورد نیاز برای رسیدن 190 هزار سو گفت: «نیاز ما برای یک فاصله زمانی موردتوافق هشتسالهی آینده برای تأمین سوخت نیروگاه اتمی بوشهر حدوداً 190 هزار سو است تا بتوانیم پس از پایان این قرارداد، سوخت موردنیاز این نیروگاه، راکتور تحقیقاتی تهران و همچنین راکتور آبسنگین اراک را تأمین کنیم.»[1]
حداکثر پنج سال تا 190 هزار سو
سید عباس عراقچی، 22 تیر 1393 : «در مورد بحث غنیسازی، موضع ما روشن و منطقی است. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند برنامه غنیسازی ما بر اساس نیاز واقعی کشور طراحیشده، و این نیاز واقعی مربوط به تأمین سوخت رآکتورهای قدرتی یا همان نیروگاههای برق هستهای خواهد بود. بنابراین این نیاز عملی باید حتماً در نظر گرفته شود و باید با توجه به این نیاز برای برنامه غنیسازی ایران پارامترهای لازم تعریف شود. با توجه به اینکه سوخت بوشهر طی چند سال آینده توسط دولت روسیه تأمین میشود ما عجلهای نداریم برای آنکه به آن مرحله برسیم؛ بلکه چشماندازی را برای خودمان در نظر گرفتیم و به سمت آن چشمانداز حرکت میکنیم. البته اینکه میگویم عجلهای نداریم، در فاصله همان 2 یا سه و یا حداکثر 5 سالی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند.»[2]
فعلاً 10 سال با 5 هزار سو!!
متن تفاهمنامه لوزان، 13 فروردین 1394: «بر اساس راهحل بهدستآمده، دوره زمانی برنامه جامع اقدام مشترک در خصوص برنامه غنیسازی ایران 10 ساله خواهد بود… از 19 هزار سانتریفیوژ فعلی ایران، 6000 سانتریفیوژ باقی خواهد ماند که 5000 تا[3] در نطنز خواهد بود. بهجز نطنز در نقطهی دیگری غنیسازی صورت نخواهد گرفت.»
از «حصول 190 هزار سو در 5 تا 8 سال» در تیر 93، تا «۵ هزار سو ثابت برای 10 سال!» در فروردین 94 حرکتی از 100 به حدود ۲.۵ انجام گرفته است!
اگر مفاد تفاهمنامه لوزان عیناً در توافق نهایی تیرماه 94 تأیید شود، ما دستکم برای مدت ۱۰ سال، به رفع شدنِ ۲.۵ درصد نیازمان در داخل کشور قانع شدهایم و ۹۷.۵ درصد از نیازمان – برای همین تهران، بوشهر و اراک فعلی – را باید از منابع خارجی تأمین کنیم.
رهبر انقلاب، 27 مرداد 1389 ما میخواهیم سوخت را تولید کنیم. چندین هزار مگاوات. ما به سوخت هستهاى نیاز داریم. نیروگاههاى هستهاى باید به وجود بیاید. خوراک این نیروگاهها باید در داخل تولید بشود. اگر قرار شد براى خوراک این نیروگاهها به خارج متوسل بشویم و محتاج باشیم، امور کشور نخواهد گذشت. بنابراین حق ماست و دنبال این را خواهیم گرفت.[4] |
علیاکبر صالحی، 20 فروردین 94: نمیتوانیم میلیاردها دلار هزینه کنیم و نیروگاه بسازیم ولی تأمین سوخت را به دیگران واگذار کنیم که اگر نخواستند بدهند، میلیاردها دلار سرمایهگذاری معلق بماند![6] |
اولین منفعت غنیسازی و صنایع بومیِ مرتبط برای ایران رفعِ بدون وابستگیِ سه نیاز داخلی بود: 1.سوخت نیروگاه برق بوشهر، 2.سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران، 3.سوخت رآکتور آبسنگین اراک.
مصطفی سالاری استاندار بوشهر ۱۹ فروردین ۹۴ در گفتگو با ایرنا میگوید که «شبکه سراسری اکنون نیازی به برق تولیدی نیروگاه اتمی بوشهر ندارد! لذا این نیروگاه از ساعت 23 دیشب، به مدت حدود دو ماه از مدار خارج شد تا امکان در مدار بودن نیروگاه در ایام اوج مصرف شبکه سراسری در تابستان سال آینده فراهم شود.»[7]
حالا بیایید فرض کنیم زمانی خواهد رسید که شبکه سراسری به برق این نیروگاه هستهای نیاز پیدا کند! در آن زمان، یعنی درحالیکه نیروگاه تولید برق بوشهر روشن باشد و کار کند و بهانهای در کار نباشد، این نیروگاه 2 درصد نیاز کشور را تأمین میکند.[8] در همین وضعیت – و بدون اینکه نیاز دو رآکتور دیگری[9] که با روسیه قراردادش را خواهیم بست را در نظر بگیریم – میزان غنیسازی تفاهم شده در لوزان میتواند سوخت موردنیاز ما را برای حدود «2 هفته از سال!» برآورده کند.
از طرفی طبق مصوبه مجلس و هدف گزاریِ انجامشده قرار است که 20 هزار مگاوات برق هستهای تولید در کشور شود. مهندس حسین آب نیکی از مدیران ارشد سابق صنعت غنیسازی و رییس مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی ایران و در مصاحبهای میگوید 20 هزار مگاوات برق هستهای نیازمند حدود ۳ میلیون سو ظرفیت غنیسازی است![10]
به گفته علیرضا منادی عضو هیئترئیسه مجلس، فریدون عباسی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی در نشست غیرعلنی 21 فروردین 92 در مجلس شورای اسلامی گزارشی از روند پیشرفتها و فعالیتهای هستهای کشورمان به نمایندگان ارائه داد و ازجمله گفت «این سازمان قصد دارد با تکیهبر توان دانشمندان خود، 20 راکتور هستهای را جهت تولید 20 هزار مگاوات برق احداث کند… تولید 20 هزار مگاوات برق هستهای توسط نیروگاههای کشور در 5 سال آینده محقق خواهد شد.»[11] و کمتر از 9 ماه بعد، با تغییر دولت و روی کار آمدن دولت آقای حسن روحانی، علیاکبر صالحی رئیس جدید سازمان انرژی اتمی در هفتم دی 1392 در برنامه نگاه یک میگوید «نیروگاههای برق هستهای گرانقیمت هستند… باید نحوه تأمین مالی این طرح مشخص شود همچنین به دنبال چرخه سوخت لازم هم باید باشیم… در افق بلندمدت حدود 25 سال طول میکشد تا ما به 20 هزار مگاوات برسیم!»[12] یعنی ظرف 9 ماه و با تغییر دولت، 5 سال تبدیل میشود به 25 سال تا کاملاً روشن باشد که حتی حسابوکتاب فنی و صنعتی هم از این دولت به آن دولت کلی توفیر دارد!! |
بههرحال جای شکرش باقی است که کسی در اصلِ «چشمانداز بودنِ 20 هزار مگاوات» شک ندارد! ما از این چشمانداز 20هزار مگاواتیِ مصوب مجلس شورای اسلامی اکنون به 5 درصد آن (یعنی 1000 مگاوات) دستیافتهایم، که این 1000 مگاوات را هم با فرض نهایی شدنِ مفاد تفاهم لوزان، تنها 2 هفته در سال میتوانیم «تأمینِ سوخت» کنیم و برای باقی زمانها (حدود 50 هفته دیگر!) نیاز به واردات سوخت خواهیم داشت.[13] لذا با یک حساب سرانگشتی و ساده، بروندادِ «صنعت غنیسازی» ما دستکم برای مدت 10 سال، عبارت خواهد بود از تأمین «2.5 درصد از 5 درصد!» از چشمانداز مصوب مجلس!
پرسش بهسادگی اینجاست که صنعتی که قرار است به مدت ده سال، 2.5 درصد از 5 درصد – یعنی 125 هزارم درصد![14] – از چشمانداز مصوب و رسمی کشور را تأمین کند چقدر «وجود» خواهد داشت؟!
تحقیق و توسعه روی کاغذ!
منفعت دوم غنیسازی و صنایع مرتبط را «ایجاد بسترهای بسیار مناسب برای رشد و توسعه در همه شاخههای علمی و فنی و صنعتی کشور» دانستهاند. بدین ترتیب ما صنعت هستهای را صرفاً برای سوخت نیروگاهها و رآکتورهای تحقیقاتیمان نخواستهایم.
از سوی متصدیان مذاکرات نیز گفته و تأکید شده بود که در این مورد اجازه اعمال محدودیت نمیدهند و حتی گفته میشود که مجوز تحقیق و توسعه در تفاهمنامه لوزان اخذ شده است.
اما مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی 17 فروردین 94 در خلال مناظره تلویزیونی با محمدحسن بهشتی پور کارشناس هستهای گفت «یکی از اصلیترین کارهایی که تیم ما به دنبال آن بوده اینکه تحقیق و توسعهی بدون محدودیت را تضمین کنند. آن چیزی که در متن بیانیه مشترک آمده این است که در تحقیق و توسعه، راجع به تعداد، گستره و جدول زمانی دو طرف باید توافق کنند… این البته صراحت ندارد که برنامه تحقیق و توسعه ما محدود شود ولی صراحت هم ندارد که محدود نشود!… دروغگویانِ آمریکایی در فکتشیتِ خود گفتهاند که بر تعداد ماشینهای پیشرفته ما محدودیت اعمال میشود… مجموعهای که محدود شود دیگر تحقیق و توسعه نیست و دانشی در آن تولید نمیشود.»[15]
همچنین مهندس حسین آب نیکی از مدیران ارشد سابق صنعت غنیسازی میگوید «اینکه گفتهشده در طول ده سالی که محدودیتها را پذیرفتیم ماشین سانتریفیوژ IR8 مان را تست میکنیم و به صنعتی سازی میرسانیم و بلافاصله بعد از رفع تعلیق میتوانیم با استفاده از ماشین با سوی ۲۴ (که ۲۴ برابر ماشینهای فعلی ظرفیت تولید دارد) صنعت غنیسازیمان را توسعه دهیم، محل تأمل است. باید به این نکته توجه کنیم که زمانی میتوانیم این کار را بکنیم که در طول این سالها بتوانیم ماشین IR8 را علاوه بر یک ماشین به تعداد چند ده تایی و نیز یک زنجیره و چند زنجیره برسانیم و تولید، تست، نصب و گاز دهی کنیم. وقتی توانستیم این مراحل را انجام بدهیم یعنی فرآیند تحقیق و توسعه در مورد این ماشین طی شده است. بعد میتوانیم بگوییم که این ماشین تولید و تحقیقاتش تمام شده است و آماده ورود به عرصه تولید صنعتی است. لذا حتی اگر زمانی این محدودیتهایی که ما میپذیریم رفع شد ماهها و شاید سالها زمان لازم داریم تا بتوانیم فرآیند صنعتی سازی ماشین IR8 یا هر ماشین دیگری را به سرانجام برسانیم.»[16]
پس کارشناسان بر این باورند که اگر ایران اجازه تزریق گاز را فقط برای سانتریفیوژهای IR1 – مستقر در نطنز – داشته باشد، و یا اگر تعداد و گستره و جدول زمانی تحقیقات ما به هر نحوی محدود گردد، موفق به تحقیق و توسعه در صنایع غنیسازی نخواهیم شد.
اگر منفی نبافیم چه میشود؟!
یکبار اجازه بدهیم – دستکم در ذهنمان – همهچیز خوب پیش برود! تصور کنیم الآن یک ماه پس از توافق نهایی است! دیدید بیهوده بدبین بودیم؟! تحریمها چهار نوع بود. تحریمهای شورای امنیت که بهطور کامل در همان هفته دوم لغو شدند و در قطعنامه جدید صادرشده هم هیچ اشارهای به هیچ شکلی از تحریم نشده است! تحریمهای اتحادیه اروپا هم که چون بهکلی هستهای بودند طبق مفاد توافقنامه فوراً لغو شدند. و اما در مورد آمریکا، هرچند کنگره 2.5 ماه پیش طرحی داد که اوباما هم گفت «وتو نمیکنم!» و در آن طرح قرار بر این بود که اوباما حق نداشته باشد تحریمها را برای مدت 30 روز لغو کند و باید منتظر نظر کنگره شود و غیره، اما آن طرح بالاخره یا توسط اوباما وتو شد یا اصلاً رأی نیاورد یا هرچه! خلاصه اینکه تمام ۱۷ دستور تحریمی رئیسجمهور آمریکا – که 11 موردش را همین اوبامای بدکردار صادر کرده بود! – توسط شخص او و فوراً و بدون مزاحمت کنگره لغو شد. فقط ماند ۵ قانون تحریمیِ مصوب کنگره که لاجرم باید توسط خود کنگره لغو میشد و هیچ راه دیگری هم نداشت. اما با توجه به اینکه ما اصلاً به امور داخلی آمریکا کاری نداشتیم و فقط با دولت آمریکا طرف حساب بودیم و به همین دلیل محکمکاریهایمان را هم در متن توافق نهایی انجام دادیم، کنگره نیز دستآخر مجبور شد که ۵ قانون تحریمی خود را لغو کند. حالا دیگر هیچ تحریم هستهای علیه جمهوری اسلامی وجود ندارد.
آیا دردسر بزرگتری در پیش است؟
رهبر انقلاب، 18 اسفند 1384 برخی دولتهای غربی حق استفاده ایران از انرژی هستهای را به رسمیت شناختهاند؛ به رسمیت شناختن این حق مسلم و قانونی، امتیازی ظاهری و پوچ و بیمعناست، چراکه این حق در معاهدات جهانی به رسمیت شناختهشده و برای استفاده از آن نیازی به اروپاییها برای به رسمیت شناختن آن نداریم.[17] |
و اما در سوی دیگر، ما، صنعت غنیسازی اورانیوم را برای دستکم ده سال به وضعی بردهایم که «تقریباً وجود نداشته باشد» (در حالِ تأمین نیازهای 125 هزارمِ درصد از چشمانداز!) ، همچنین توسعه علمی و تحقیقاتی در این صنعت را نیز به خاطر عدم توان تزریق گاز به سانتریفیوژهای جدیدتر بسیار محدود و عملاً بیفایده و تزئینی کردهایم. یعنی مشخصاً در مورد اول به «چشمانداز مصوبِ حوزه انرژی» بیتوجهی کردهایم و در مورد دوم به «استعدادِ توسعه علمی کشور.»
پس حتی در بهترین سناریو، طرف مقابل تنها به یکی از وظایفش تن میدهد و دست از لجاجت میکشد، حالآنکه ما به یکی از چشماندازهایمان بیتوجه میشویم و رشد استعدادهایمان را نیز عقب میاندازیم. و باز توجه داریم که اینها بهرههای مترتب بر وقوع «بهترین سناریو» هستند که وقوع آن بههیچوجه ضمانت نشده است.
گرچه نگارنده حتی با فرض وقوع بهترین حالت هم متوجه نوعِ بُرد-بُردِ موردنظر نمیشود! اما یکچیز را خیلی خوب میتوان متوجه شد: حتی اگر همهچیز دقیقاً طبق سناریوی خوب پیش برود، طرف غربی با احتمال بالایی دچار یک تلقی خیلی مهم، خیلی دردسرساز و البته خیلی غلط[18]! میشود: «اگر به ایران فشار اقتصادیِ “کافی” وارد شود، ممکن است بتوان به جسمِ بیجانِ فرضیهی «تغییر رفتار» جان تازه بخشید!»
و تجربه نشان داده که یک تلقیِ غلط، هرچقدر مهمتر و مؤثرتر باشد، خارج کردن آن از ذهنِ نتیجهگرای غربیها سختتر و پُردردسرتر و زمانبرتر است.
پانوشت:
[1] – ایران برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر به ۱۹۰هزار سو غنی سازی نیاز دارد
[3] – از نوع IR1
[8] – نیاز کشور به برق حدود 50 گیگاوات است و توان نیروگاه بوشهر 1 گیگاوات.
[9] – تا ۹ سال دیگر قرار است 2 واحد رآکتور جدید برق هستهای هزار مگاواتی در داخل سایت هستهای بوشهر اضافه شود که ظرفیت 1000 مگاواتی فعلی به 3000 مگاوات برسد.
[10] – همان مورد 5
[13] – «نیروگاه بوشهر در سال به 30 تن سوخت نیاز دارد… نطنز و فردو با 10 هزار ماشین سانتریفیوژ کنونی هم باید سالها کار کنند تا سوخت یک سال بوشهر را تأمین کنند…» مشروح سخنان صالحی در برنامه گفتگوی ویژه خبری، 21 فروردین 94
[14] – کاملاً روشن است که اگر یک درصد را به 8 بخش تقسیم کنید، یکی از آن هشت بخش میشود 125 هزارم درصد!!!
[16] – همان مورد 5
[18] – مسئله انرژى هسته اى، براى ما فقط این نبود که ما مىخواستیم یک فناورى داشته باشیم، دیگران مىخواستند ما نداشته باشیم؛ بخش دیگر قضیه این بود که قدرتهای متجاوز،زورگو مىخواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند.دیدار با هیات دولت 2 فروردین 87.