پروژه نفوذ فرهنگی و تغییر تعریف ها

صدای زنگ خطر فرهنگ را چه کسی می شنود؟/چرا فشن نوعی از آراستگی شده است؟

بصیر ،سیاست، اقتصاد و فرهنگ ستون‌های اصلی یک جریان پویا هستند که هرکدام باری از بقاي آن جریان یا تفکر را به دوش می‌کشند. از طرفي تفکرهای مختلف برای مقابله با یکدیگر سعی می‌کنند یکی از این سه را مورد هجمه قرار دهند و با انهدام یکی از این ستون‌ها دو ستون دیگر را متزلزل کنند. حال این هجمه یا با تقابل صریح مثل جنگ و ترور و تحریم است و یا با تقابل غیرصریح مثل نفوذ و استحاله.

زمانی چنین القاء می‌شد که اصل اقتصاد است و باید به اقتصاد توجه کرد و از جریان اقتصادی دفاع نمود و در برهه‌ای گفته می‌شد که اصل سیاست است اما آنچه واقعیت است این است که اصل فرهنگ است و تا زمانی که فرهنگ یک جامعه پابرجا باشد هیچ جریانی نمی‌تواند کمر آن جامعه را بشکند.
مقام معظم رهبري (حفظه الله) در اين خصوص فرمودند:
“عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس می‌کنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس می‌کنیم، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد.”
ازآنجاکه فرهنگ یک مقوله اجتماعی است و ریشه در بنیان‌های اعتقادی و یا آداب‌ورسوم یک جامعه دارد معمولاً با تقابل صریح نمی‌تواند با آن مقابله کرد بلکه باید به‌صورت خاموش و به شیوه زیرپوستی آن را تغییر دارد و به و از طریق نفوذ و استحاله آن را عوض نمود. در اين روش به خاطر تعصبات اجتماعی در خصوص یک موضوع دشمن به پوسته و ظاهر دست نمی‌زند و سعی می‌کند بانفوذ از درون، ماهیت را تغییر بدهد.
در نفوذ فرهنگی یکی از اصلی‌ترین کارهایی که انجام می‌شود تغییر تعریف‌ها و نیز مصادیق است. باید دانست که دشمن هیچ‌گاه بانام‌ها مشکل ندارد و مشکل او بر سر ماهیت‌هاست به این معنا که اگر از هيئت اهل‌بیت (ع) فرهنگ سیدالشهدا (ع) نشر پیدا نکند دشمن به این مجلس کمک هم خواه دکرد ولی اگر از آن مجلس فرهنگ مبارزه و جهاد خارج شود تقابل‌ها با آن شروع می‌شود. در نفوذ و استحاله فرهنگی دشمن جریان‌ها و مفاهیم فرهنگی را برای جامعه به‌گونه‌ای تبیین می‌کند که خود می‌خواهد. او هرگز نمی‌گوید شعائر حسینی را احیا نکنید بلکه می‌گوید آن‌جور که من میگویم احیا کنید.
استاد حسن رحیم‌پور ازغدی در خصوص بعضی تغییر مصادیق می گوید:
می‌گویند زمانی که روس‌ها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا که بیست‌تا سی هزار قمه‌زن در خیابان‌های تبریز آمده بود، همان روز روس‌ها عالم مشروطه‌خواه و مجاهد تبریز-میرزاعلی ثقه‌الاسلام تبریزی- را گرفته بودند و می‌خواستند اعدامش کنند، در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابان‌ها، قمه می‌زدند، یکی رفت پیش قمه زن‌ها، گفت شما که این‌ها را توی سرخودتان می‌زنید، من نمی‌گویم توی سر روس‌ها بزنید ولی لااقل با همین قمه‌ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که این‌ها ببینند بیست هزار آدم قمه به‌دست‌آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه‌زن ها گفتند برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن، امام حسین را بگذار برای ما، امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قمه بزنیم … خب این نوع امام حسین را، انگلیس و روس قمه‌هایش را می‌خرند و هدیه می‌دهند.
این نگرش، نتیجه نفوذ و تغییر تعریف‌هاست تعریف حقیقی از حسینی بودن با این تعریف بسیار متفاوت است. در فرهنگ دینی انسان حسینی کسی است که در مقابل ظلم و ستم می‌ایستد. اما در تعریف انگلیسی انسان حسینی کسی است که در هیئت شور دارد اما از در که بیرون آمد رابطه عملکردش با سیدالشهدا (ع) قطع می‌شود.
و یا مثلاً در وادی جریان‌های سلوکی که یک رکن فرهنگ‌سازی دینی است تعریف را به‌گونه‌ای عوض نمودند که حالا هر غمزه و کرشمه و آوازخوانی شرعی و غیرشرعی را به عرفان نسبت می‌دهند. شهید سید مرتضی آوینی در مقاله کدام عرفان به این مسئله پرداخته است و در قسمتی از مقاله چنین می‌نویسد:
به‌راستی این کدام عرفان است که خروش سازهای سنتی را بدان نسبت می‌دهند؟
این کدام عرفان است که فقط با خرامیدنی کبک وار و غمزه‌های بصری (!) و کرشمه‌های روشنفکر مآبانه و مختصری ریای خالصانه (!) می‌توان به آن دست‌یافت، هرچند آدم شب را تا سحر، نه در محراب عبادت که پای بساط دود و دم و پیاله‌های پی‌درپی بگذراند و کپه مرگ را هنگامی بگذارد که خروس‌ها سبّوحٌ قدّوس می‌گویند و بعد هم تا لنگ ظهر مثل دیو خرناسه بکشد و… چه می‌گویم؟ این کدام عرفان است که نه‌تنها با کفر و شرک و الحاد جمع می‌شود که اصلاً با اعتقاد به خداوند و معاد باطل می‌گردد؟
عرفان و سلوك يك مفهوم بلند و انسان‌ساز است اما با تغيير تعريف امروز به بسياري از چيزهايي كه روح معنوي انسان را خاموش می‌کند مثل موسيقي عنوان عرفان داده می‌شود عرفان حقيقي در غبار تعاريف دروغين از دایره انتفاع خارج شود.
فشن نوعی از آراستگی شده است
از این ابعاد که بگذریم در وادی مثال روزمره اجتماعی نیز این تغییر تعریف‌های آرام‌آرام به تغییر ماهیت‌ها منجر می‌شود؛ به‌عنوان‌مثال در وادی مد و لباس زمانی تعریف از آراستگی نظم ظاهری بود و هرکس به شیوه‌ای ظاهر خود را منظم می‌کرد تا در انظار عمومی خوش به چشم بیاید اما امروز کار متفاوت است. فشن که در وضع اولیه به معنای به‌هم‌ریخته است به‌عنوان نوعی آراستگی تعریف شد و لباس‌های مندرس پاره که زمانی به‌عنوان کهنه گردگیری مورداستفاده قرار می‌گرفت به‌عنوان لباس فاخر معرفی گردید.
ازاین‌دست تحريف مفاهيم و تغيير مصداق‌ها زياد است، همین تغییر تعریف‌ها باعث گردید تا ظاهر جامعه و به‌تدریج افكار جامعه تغيير پيدا كند. جالب در اين روش اين است كه افراد خود را به نام پوسته می‌شناسند و به‌هیچ‌وجه حاضر نيستند درون تغییریافته پوسته را به خود نسبت دهند؛ مثلاً تشيع انگلیسی كه معرف دستگاه امام حسين (ع) به شكل سكولار است هیچ‌گاه حاضر نيست سكولار بودن ماهيت خود را بپذیرد. بلكه خود را مصداق حسيني حقيقي قلمداد می‌کند و به همين دليل تغيير نظر این‌گونه افراد كه تعريف يا مصداق غلطي را برگزیده‌اند بسيار مشكل است.
تبيين، تعريف و تعيين مصداق توسط انسان‌های آگاه و برنامه‌ریزی رسانه‌ای و هنري اصلی‌ترین لازمه ارائه تعاريف صحيح در جامعه از مقولات فرهنگی است كه بار آن به دوش حوزه‌های علميه، مراكز علوم انساني و رسانه‌های در تراز انقلاب اسلامی است.
فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا