نور ماه و عوعو دون کیشوتهای امریکایی

گزینه حضور ملت نه میزی برای استکبار بجاگذاشت و نه اثری ازگزینه روی میز

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ، محمداسماعیل امام زاده/ بهترین مصداق و جایگاه ضرب المثل قدیمی عقلاء ،که می گفتند: “آزموده را آزمودن خطاست”، فیمابین “ایران” و “امریکا” قابل تعیّن و تعریف است.

از سوی ما ایرانیان بدین واسطه که تاریخ روابط مان با امریکا(از اواسط قرن نوزدهم میلادی تاکنون)، سراسر مالامال از تحقیر، تضعیف و تخریب غرور ملی مان و لبالب از زیان های معنوی، اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی است. هیچ مقطعی از این ارتباط را نمی توان یافت که نفعی از امریکائیها متوجه ما ایرانیان شده باشد بویژه از سال ۱۹۴۴ تا انقلاب اسلامی، که قدرت دربار ایران کاملا” تحت اختیار امریکائیها بود و در واقع، این امریکائیها بودند که بر ایران و ایرانی حکومت می کردند و شاه و دربار ایران بدون اجازه امریکائیها حتی آب نمی خوردند و همه تصمیمات شان با اراده و خواست امریکائیها گرفته و اجراء می شد. در همین دوره روابط “گل و بلبلی”، بدترین تحقیرها و استثمارها و نادیده گرفتن کوچکترین حقوق انسانی ایرانیان از ناحیه امریکائیها در قالب هزاران واقعه و رخداد روزانه قابل مطالعه است که حتی از سوی وابستگان و سرسپردگان دربار شاهنشاهی پهلوی نوشته و منتشر شده است.

در نوشته های این وابستگان، سرسپردگی شاه و خاندان پهلوی به امریکا و حرف شنوی بی چون و چرای آنان از امریکائیها موج می زند و حتی موجب حیرت و شگفتی اطرافیان نزدیک شاه می شود.

امریکا در دوران پهلوی آنچنان بر مقدرات ایران مسلط بود که شاه هم برای حفظ تاج و تخت و خاندان فاسد خود سعی داشت تا مراتب عالی سرسپردگی خود به منافع آن کشور را در هر فرصتی به اثبات رساند که علیرغم همه خوش خدمتی و قرق کشور برای امریکائیان جهت چپاول خود و آنها از منابع و همه وجود ایران، دیدیم که امریکائیها چگونه با او برخورد کردند، هرچند که این عاقبت همه خائنان و مزدوران است ولی گویای ماهیت سلطه گران و بیگانگان و بخصوص امریکایی که دارای ذات صهیونیستی است، می باشد که حتی به سگ های دست آموز خود نیز رحم نمی کنند.

در جریان طرح اصلاحات ارضی امریکائیان، که به منظور جلوگیری از بروز نهضت ها و جنبش های اجتماعی علیه حکومت های وابسته، جلوگیری از نفوذ کمونیسم و ایجاد بستری مناسب برای تغییر در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بومی و سنتی این کشورها بویژه ایران به اجراء گذارده شده بود، امریکائیها علی امینی را در سال ۱۳۴۰ به نخست وزیری ایران رساندند تا طرح اصلاحات مورد نظرشان را اجراء کند. در همان سال، مبارزه قدرت میان امینی و شاه در گرفت. شاه کوشید تا امریکائیها را قانع کند که او توانایی انجام اصلاحات مورد نظر آنها را دارد و به استفاده از مهره های دیگر نیاز نیست.

به همین منظور، در ابتدای سال ۱۳۴۱ با همسرش به امریکا رفت و ۴۵روز در آن کشور ماند. چنین سفری ذلیلانه و ملتمسانه در عرف سیاسی جهان بی سابقه بود. سرانجام شاه با دادن تضمین ها و امتیازات به امریکائیها به ایران بازگشت و مقدمات برکناری امینی را فراهم آورد و در همان سال، امینی برکنار شد چرا که امریکائیها دیدند شاه برای آنها بهتر از امینی در مزدوری است بدین جهت امینی را کنار زدند.

این تنها یک نمونه کوچک از عاقبت کسانی است که با کوتاه آمدنهای تدریجی حتی قدرت کوچکترین تصمیم برای کشور خود را از دست داده و مقهور زیادت طلبی های امریکا، باید حلقه بردگی و سرسپردگی شیطان بزرگ را به گردن نهند، ضمن آنکه نباید ناگفته گذارد که شاه و خاندان و و ابستگان او از سوی قدرتهای خارجی به قدرت رسیده و مأموریتی جز تأمین منافع نامشروع آنها نداشته اند.

فصل دیگر نوع برخورد امریکا با ایران را مقطع پس از انقلاب اسلامی، که با قیام عمومی مردم در نفی طاغوت و سیه روزی بیگانه زده و تأسیس نظام برآمده از عمق جان و ایمان مردم انجام پذیرفت، تشکیل می دهد. قریب چهار دهه توطئه و تهاجم آشکار و بی پرده و ارتکاب فجیع ترین جنایات و نقض همه اصول اولیه حقوق بشر علیه ملتی که می خواهد روی پای خود بایستد و خود تعیین کننده سرنوشت خویش باشد، کارنامه خونین و خونین ترین کارنامه امریکائیان علیه ملت ایران و مسلمانان جهان است؛ و عجیب اینکه امریکا و متحدان سیه روی او با طومار بلندی از جنایات جهانی علیه انقلاب اسلامی و اعمال بدترین فشار و تحریم های تاریخی علیه ملت بزرگ ایران، همچنان با خباثت حیرت آور، طلبکارانه مدعی اند و همچون دزد پررو، یقه صاحب خانه مظلوم و مغبون را گرفته اند و این رفتارشان، ناشی از عدم برخورد قاطع و پشیمان کننده کشورمان با هریک از خباثتهای امریکائیان در مجامع جهانی و عدم استفاده از همه ظرفیتها برای رساندن پیام ملت مظلوم ایران و همه مظلومان به گوش جهانیان است.

تجربه جدید دولت تدبیر و امید در توافق ژنو، رسوایی امریکائیان در نقض تعهدات شان را که در واقع چیزی از آنها نمی کاست و اندکی از تحریمهای ناروا و ظالمانه را برمی داشت، به نمایش گذارد و ثابت کرد که امریکائیها تحت هیچ شرائطی قابل اعتماد نیستند و چون مترسکی که کشاورزان برای ترساندن پرنده ها بر سر مزارع خود قرار می دهند، با تکرار مهوّع قدرت نظامی خود، عبارت خنده آور و کاریکاتوری “روی میز بودن همه گزینه ها حتی نظامی” را همواره بلغور و نشخوار می کنند.

حاکمان بی مغز و گردن کلفت کاخ سفید، که مکرر ملت غیور و انقلابی ایران اسلامی را آزموده اند، در ۲۲بهمن امسال، پاسخ قاطع خود از حضور بی نظیر و واقعا” حماسی مردم ایران در راهپیمایی این روز را دریافت کرده اند و اگر درس لازم را از این پیام آشکار نگیرند، جدا” و واقعا” به کودنی و عقب ماندگی ذهنی خود باید اعتراف کنند، هرچند که امید به عقلانیت و منطقی بودن از امریکائیان بنا به ماهیت شیطانی و صهیونیستی این حکومت و تجربه های مکرر تاریخی، خیال باطل و خوش باوری و خودفریبی است، همچنانکه اظهارات و لغوزگویی های مقامات امریکا در این روزها نشانه درست و بارزی از لزوم برخورد قاطع و تنبیهی با این یاغی و سرکش جهانی می باشد. پتک حضور حماسی ایرانیان در ۲۲بهمن، نه میزی برای استکبار بجا گذارد و نه هیچ اثری ازگزینه های روی این میز.

حال بگذارید که پهلوان پنبه های متوهّم و دون کیشوتهای امریکایی برای خود رجز بخوانند و این عبارت را کامل کنند که: “مه فشاند نور و سگ عوعو کند”.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا