خوشا به حال خمینی که فیلمسازی چون حاتمیکیا دارد
به گزارش بصیر به نقل از تسنیم،دانش اقباشاوی، کارگردان جوان سینمای ایران سال گذشته با فیلم تحسین شده «تاجمحل» در جشنواره حضور داشت. اقباشاوی که تجربه دستیاری حاتمیکیا و درویش را در کارنامه خود دارد یادداشتی برای «چ» نوشته است. متن کامل این یادداشت به این شرح است:
“چ” اسم خیلی خوبی برای یک فیلم در زبان فارسی است ، ولی راستش از وقتی که در نیمه دوم سال 1390 خبر ساخت فیلمی با این نام زیبا را درمورد دکتر مصطفی چمران شنیدم حالتی دوگانه به من دست داد، از طرفی از اینکه حاتمیکیا که بهشهادت کارنامه هنریاش علاقهای به ساخت آثار حجیم سینمائی نداشت، قرار بود این فیلم را بسازد و من با توجه به شناختی که از نزدیک از توانائی و تبحر ایشان داشتم از این بابت خوشحال بودم و از طرف دیگر مناسبت قیاس مرحوم چمران را با مرحوم ارنستو چهگوارا نمیفهمیدم، (گو اینکه چند سال پیشتر و در اثنای مدیریت دولت نهم، سازمان بسیج دانشجوئی اقدام به دعوت از فرزندان ارنستو چهگوارا برای شرکت در سمیناری تحت عنوان “چ” مثل چمران و “چ” مثل چهگوارا کرده بود که این برنامه نیز بهدلایلی که موضوع این نوشته نیست عاقبت به خیر نشد!).
اما “چ” حاتمیکیا ساخته شد، با روایتی خوشریتم، با ساختاری محکم و استوار، با میزانسنهایی بکر و بدیع با دیالوگهایی موجز، تأثیرگذار، پیشبرنده وبه یاد ماندنی، با دکوپاژی در استانداردهای بینالمللی، با فیلمبرداریای مترقی و بهروز، با صحنه و لباسی زنده، پرطراوت و باورپذیر، با کردستانی جادوئی، با چمرانی واقعی، با وصالیای چریک، با راستگویی درباره آنچه میتوان گفت و عبور از برابر هرچه نمیتوان گفت، و با رهبری کبیر که بیآنکه دیده شود تأثیرش جهان فیلم را دگرگون میکند.
یک فیلم در استانداردهای بینالمللی که دروغ نمیگوید، و قهرمانش نه دکتر مصطفی چمران ،که با نیت خیر در وانفسای آتش و خون مواضعی مصلحانه و کمی منفعلانه دارد و نه تیمسار فلاحی که هنوز در پیچ و تاب بوروکراسی نظامی چشم امیدش به “بچههای تماشایی” هوانیروز است، و نه دکتر عنایتی که همچون خیل کثیر مارکسیستهای علمزده دهه پنجاه شمسی هنوز نمیداند که انقلاب پیروز شده و آن که بر انقلاب سلاح کشد، نه مبارز خلق که پیادهنظام ضدانقلاب است و نه حتی اصغر وصالی، که سلحشورانه قائل به وظیفهاش است نه نتیجهاش، بلکه قهرمانش اوست که باید باشد، او که از خرداد ماه 1342 میدانست اصغر وصالیها در گهوارهاند و کماندوهایش اینانند، او که از فروردین ماه 1343 به دیکتاتور زمانهاش گفته بود: بترس از روزی که سرنوشتت همچون پدرت شود، او که در دوران سخت تبعید ومبارزه هرگز، ولو مصلحتاً با جریانهای مشکوک سیاسی مؤتلف نشد، او که یادآور شد تا بختیارِ نخست وزیر استعفا ندهد به حضور نخواهد پذیرفتش، او که حکومت نظامی ِ کودتاساز 21 بهمن ماه 1357 را با فرمانی هوشیارانه شکست و با رهبریاش و به دست مردم و بهقول خودش ولینعمتان انقلاب، نهضت 150ساله را پیروزی بخشید، او که جلوی خیال دیکتاتوری بنیصدر و وهم کودتای قطبزاده ایستاد، او که به این جمله: منتظر باران بودیم ولی سیل آمد، اعتقادی نداشت و معتقد بود: انقلاب ما انفجار نور بود، آری، قهرمان اصلی فیلم ابراهیم حاتمیکیا بهدرستی خمینی است، و چه باشکوه و چه باجلال و چه بادرایت و چه باظرافت این رهبر بتشکن را بدون آنکه نشانش دهد تصویرش میکند، ابراهیم حاتمیکیا. و هر آنکس که روزگاری را پشت صحنه سینمایِ این مملکت گذرانده باشد با دیدن “چ” به گوشت و پوست خود لمس میکند سختی رسیدن به این کیفیت سینمائی را، و بهفهم خود میفهمد عناصری را که این فیلم به سینمای ایران اضافه کرده، و شاید به خالق آن و همکارانش رشک ببرد و بگوید: خوشا به حالتان که سازنده “چ” بودید، اما من وقتی که پس از تماشای فیلم میخواستم برای استادم حاتمیکیای عزیز پیامی مکتوب ارسال کنم ناخودآگاه یاد دیالوگی از فیلم افتادم، آنجا که چمران به وصالی میگوید: خوش به حال خمینی که سربازی چون تو دارد (نقل به مضمون) و بیاختیار و البته مطمئن به امام رشک بردم و نوشتم: سلام، خوشا به حال خمینی که فیلمسازی چون تو دارد . “چ” را دیدم، خدا قوت!».
انتهای پیام/*