سخت است دیدن جوانی که زندگیش را در گل و لای جستوجو میکند!

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ، نزدیک ظهر 14 خرداد 93، بالاخره بغض چند روزه آسمان ترک برداشت، و دانههای ریز و درشت باران بر زمین تشنه نشست، رعد و برقهای متوالی و وحشتناک امان زمین را بریده بود، باد هم نامردی نکرد و باران را به هر طرف که دوست داشت، هدایت میکرد. حدود دو ساعت بعد، معابر اصلی و فرعی دچار آبگرفتگی شدند، زنگ خطر به صدا درآمد و اعضای ستاد مدیریت بحران، نیروهای خود را برای حوادث احتمالی آماده کردند.
به یک چشم برهمزدنی سیل در شهر به راه افتاد، گل و لای و زباله، و چوب و شاخه و تنههای درخت از رودخانههای فصلی و مناطق کوهستانی وارد آبراهههای حریم شهر شد، آبراههها اما توان پذیرش این حجم سنگین و پرشتاب سیل را نداشتند و بهناچار وارد معابر عمومی، منازل مسکونی و محل کسب و کار مردم شدند.
با این اوصاف، داستان غمانگیز سیل سال 91 در بهشهر، تکرار شد، سیلی که 6 کشته و حدود یکصد مجروح بر جای گذاشت و هنوز زخمهایی که بر پیکره شهرها و روستاهای بهشهر وارد آورد التیام نیافته که زخمی دیگر بر این پیکر رنجور، وارد شد.
این بار هر چند تلفات جانی نداشت و خرابیهای آن کمتر از سیل مرگبار در دو سال پیش است اما پراکندگی نقاط آسیبدیده بیشتر است، در منطقهای بهنام «کوهخیل» که کانون خسارتها است، بیش از یکصد واحد مسکونی بین 30 تا 80 درصد خسارت دیدند، تمامی این منازل برای دومین بار است که طعمه سیل میشوند.
در این میان، وجود شاخهها و تنههای درخت در سطح شهر، همانند سیل 91، نشان از این دارد که منابع طبیعی و آبخیزداری نتوانسته است این اشیای بیاراده را در بالادست کنترل کند، سازمانی که در بحران سیل قبلی نیز متهم ردیف اول بود.
بر اساس آنچه در گزارشات مسئولان آمده است، برای جلوگیری از حوادث مشابه، دو میلیارد تومان اعتبار در اختیار منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران قرار داده شد که 850 میلیون تومان برای احداث سرشاخهگیر در مسیر بالادست رودخانه «بُزپل» هزینه شد و بقیه برای افزایش ضریب ایمنی رودخانههای «برزو»، قائم، «پلنگخیل» و «کوهخیل» با احداث دیواره حفاظتی و رسوبگیر صرف شد.
محمدتقی نورزاد فرماندار بهشهر معتقد است علت اصلی تکرار سیل 91 در بهشهر، احداثنشدن سرشاخهگیر در مناطق بالادستِ رودخانه «برزو» است که سبب شده بیشترین خسارت سیل نیز در مسیر آبراهههای مربوط به این سرچشمه باشد.
وی با انتقاد از عملکرد منابع طبیعی، گفت: چرا باید اجازه بدهیم درختان جنگل وارد شهر شوند و خسارت بزنند، یکسال و نیم از سیل 91 در بهشهر گذشت و ما نتوانستیم جلوی تکرار این فاجعه را بگیریم.
نماینده دولت در بهشهر اظهار داشت: ما پولی نداریم که به مردم بدهیم، برطرف کردن خسارتها نیز ممکن نیست، چرا وقتی میتوانستیم با صرف 800 میلیون تومان جلوی یک حادثه را بگیریم، خوب عمل نکردیم و حالا باید 17 میلیارد تومان خسارت ببینیم.
سیدمحسن موسوی معاون مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری در پاسخ به سخنان فرماندار بهشهر، گفت: سیل 91 را در 88 پیشبینی کرده بودیم، بعد از سیل 91، از محل تخصیص اعتبار دو میلیاردی، 950 میلیون تومان را فقط به «بزپل» اختصاص دادیم و بقیه را صرف 13 آبراهه کردیم.
وی به این موضوع اعتراف کرد که ایمنسازی 13 آبراهه به مبلغی بیش از یک میلیارد تومان نیاز داشت اما ما سعی کردیم به نحوی اعتبارات در یکجا متمرکز نشود و کارهایی در حد مُسکن انجام دهیم.
موسوی البته از نظر فرماندار بهشهر درباره اینکه علت اصلی طغیان رودخانه برزو، نداشتن سد سرشاخهگیر بوده است، انتقاد کرد و گفت: ما به لحاظ فنی تشخیص دادیم که آنجا فعلاً سد سرشاخهگیر نباشد و نمیتوانیم بر حسب تعبیرات سیاسیِ شما عمل کنیم.
وی تصریح کرد: در پیگیریهایی که در سیل اول داشتیم، 3.6 میلیارد تومان اعتبار مصوب داشتیم که موافقتنامه آن با 2.6 میلیارد بسته شد، اما این پول اکنون به یکصد میلیون تومان رسید، فقط صحبت از پول است و اعتباری نیست.
سکوت مسعود حبیبی رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری بهشهر هم در جای خود حرف دارد، آیا میتواند از زیر بار مسئولیتها شانه خالی کند، آیا لبخندها و بعضاً چشمکهای معنادار او به برخی مسئولان حاضر در جلسه، نشان از بیخیالی و سهلانگاری او دارد؟
کاش فرماندار بهشهر، با توجه به عملکردهای منفی که مسئول منابع طبیعی از خود نشان داده، مردانه جلوی او بایستاد و به ارایه یک “گزارش محرمانه به مقامات بالا” اکتفا نکند!
چرا در حالیکه شهرستان بهشهر بالاترین آمار بیکاری مازندران را به نسبت جمعیت دارد و پروژههای زیادی از سطح شهرستانی تا ملی منتظر اعتبارات میلیاردی هستند، آن وقت باید با سهلانگاری عدهای که نام خود را مسئول گذاشتهاند و از اشتباهات درس نمیگیرند، مردم و نظام اسلامی هزینههای سنگینی را متحمل شوند.
آیا مسئولان از خود پرسیدهاند به راستی اینکه میگویند «مردم ولینعمتان ما هستند» یک شعار است یا یک واقعیت، مردم با همان سادگی خود میگویند؛ «مسئولان کار نکردند، دوباره به ما خسارت زدند»، آیا سنگینتر از این، حرف دیگری هم هست.
در دو روز گذشته، به مناطق سیلزده رفتیم، معابر اصلی و فرعی پر از گل و لای و چوب بود، خانههایی را دیدیم که برای دومینبار به این وضع دچار شده بودند، خانههایی که دیگر هیچوقت مثل اول شان نخواهند شد.
مردم اما نجیبانه گل و لای را از خانه و حیاط خود بیرون میکنند و در دل میگریند، گاه صدای «آه» گفتنشان را میشنیدم و چه دردآور بود صبوری آنها.
سخت است دیدن جوانی که زندگیش را در گل و لای جستجو میکند، و نمیخواهد بپذیرد که حاصل دسترنجش در کمتر از دو ساعت بر باد رفته است، برای دومینبار زندگیاش را در این شرایط میبیند و فریاد اعتراضش را با سکوت، بیان میکند.
دخترک داشت کفشهای پدرش را میشست، گفتم؛ با آب معدنی؟ حیف نیست! گفت: «نه، میخوام قشنگ تمیز بشه.»
پیرمردی را دیدم که بر بالای جوی نشسته بود و گذر عمر میدید و پسرکی که شوکه شده بود و باور این لحظهها برایش سخت بود، باز جای شکرش باقی است که امتحاناتش را داده، تعطیلات آغاز شده، و مثل سال 91 نیست که کتابهایش را سیل برده باشد.
در حالیکه چوبها و گل و لای در سطح شهر حکمفرمایی میکنند و مردم سرگرم شستوشوی لوازم زندگی خود هستند، مسئولان هم یکییکی میآیند و هر کدام زاغسیاه دیگری را چوب میزنند!
ربیع فلاحجلودار استاندار مازندران هم آمد، البته قبل از آن بازدیدی میدانی از مناطق پاییندست داشت، وقتی به کانون خسارتها یعنی فراشمحله(کوهخیل) رسید، از ماشین پیاده نشد، خودروی حامل آقای استاندار حتی یک ثانیه هم درنگ نکرد، فقط نیمنگاهی به اوضاع انداخت و رفت، شاید چکمههایش را نیاورده بود، و شاید هم نمیخواست دستهگل تکراری مسئولان این شهرستان را ببیند.
صحبتهای بانویی را در اندیشهام که گفته بود؛ تازه 10 قسط از قسطهای وام سه میلیون تومانی سیل 91 را پرداخت کردم، حالا هم که این اتفاق تکرار شد، نمیدانم این بار چگونه باید مشکلاتمان را جمعو جور کنیم.
کاش این روزها، مردم بهشهر مسئول بودند و مسئولان بهشهر جای مردم مینشستند.
گزارش از آزاده بابانژاد